لیلا صادقی، شاعر و منتقد ادبی گفت:شاعران زن در دوران قدیم تلاشی در ادامه سبک شعری مردان داشتند و در دورهی معاصر در راستای بازتاب شرایط اجتماعی حرکت کردند که لازمهی تثبیت جایگاه اجتماعی زن بود.
در آغاز این نشست آیدا عمیدی، شاعر و منتقد ادبی، هدف از برگزاری این نشستها را فراهم آوردن فرصتی برای تعامل بیشتر شعر با هنرهای دیگر توصیف کرد و گفت: در این مجموعه نشستها قرار است هر ماه به نسبت شعر و هنرهای دیگر پرداخته شود یا اینکه به موضوع و مضمونی مهم در شعر امروز ایران پرداخته شود. در نخستین نشست بنا ش به «شعر زنان» بپردازیم . برنامههای نشستهای آتی به زودی اطلاعرسانی میشود.
همچنین لیلا صادقی، شاعر و منتقد ادبی درباره «شعر و جنسیت» در آغاز صحبتهایش گفت: با نگاهی به تعداد شاعران مرد به نسبت شاعران زن، میتوان چنین استنباط کرد که زنان نه تنها در عرصههای مختلف فعالیتهای اجتماعی و سیاسی، که در عرصههای هنری نیز همواره حضوری پنهان داشتهاند، بهگونهای که زنان همواره به قلم مردان به نگارش درآمدهاند و آمار تقریبی ۸ هزار شاعر مرد نسبت به 400 شاعر زن در تاریخ ادبیات ایران گویای این مطلب است که زنان بار مسئولیت خانواده را چنان بهدوش کشیدهاند تا مردان امکان حضوری فعال در عرصههای اجتماعی و سیاسی و حتا هنری-ادبی را داشته باشند.
وی متذکر شد: پرسشی که سالها محققان بسیاری را به خود درگیر کرده، این است که حضور کمرنگتر زنان در عرصههای مختلف اجتماعی، سیاسی و یا هنری بهعلت تفاوتهای مغز زنان و مردان است و اگر مغز زنان و مردان دارای ساختار متفاوتی است، آیا این تفاوت برمبنای طبیعت است یا به علت فرهنگ؟
او در ادامه با بحث درباره تفاوتهای فیزیولوژی تصریح کرد: این تفاوتها بر مبنای فرهنگ است و لزوما ربطی به ساختار مغز ندارد. چراکه تفاوتهایی نه چندان برجسته در ساختار مغز، مواد شیمیایی و کارکرد بخشهای مختلف مغز زنان و مردان وجود دارد که این تفاوتها، نه آنقدر برجستهاند که تفاوتهای رفتاری را باعث شوند و نه آنقدر بیاهمیت که نادیده گرفته شوند.
این شاعر تصریح کرد: البته تغییر جایگاه زنان در دوران معاصر، میتواند به بحث فرهنگی بودن این تغییرات صحه بگذارد و راه زنان را برای مطرح شدن به عنوان جنس متفاوت و نه دوم هموارتر کند. شعر در تاریخ ایران یکی از معدود عرصههایی است که زنان بیش از دیگر عرصهها به بازگویی هویت و تجربههایشان در آن پرداختهاند و نامهایی چون رابعهی قزداری (قرن 4)، مهستی (قرن5)، صفوت الدین پادشاه خاتون (قرن 7)، جهان ملک خاتون (قرن 8)، بیجه منجمه و جمیله اصفهانی (قرن 9) و غیره نمونههایی از اندک زنانی هستند که اشعاری از آنها باقی مانده است. انقلاب مشروطه که همزمان با ایجاد تغییرات اساسی در زندگی سیاسی- اجتماعی ایران بود، در عرصههای شعر و ادبیات نیز تغییراتی را ایجاد کرد که از آن جمله میتوان به رشد اندیشههای انتقادی، الگوهای ارزشی و معیارهای سنتی حاکم بر فضای ادبیات، کاهش محدودیتها و ایجاد لوازم حضور زنان در عرصههای اجتماعی و متعادل شدن جریان مرد محور ادبیات ایران (کراچی، ...) اشاره کرد که بدین سان ادبیات وارد مرحلهی تازهای شد. در این دوران نیاز به دگرگونی در شعر فارسی احساس شده بود و از عقبماندگی زن و ستم جنسی نسبت به او سخن گفته میشد که این خود زمینهای شد برای بازخوانی شعر زن ایرانی با تاکید بر تجربههایش
او افزود: در این میان عالمتاج قائممقامی و نیمتاج سلماسی دغدغهی هویت زن را در شعرهایشان منعکس کردند و پروین اعتصامی هویت یک زن سنتی را در اشعارش بازتاب میدهد و فروغ فرخزاد هویت زنی را منعکس میکند که بهواسطهی تنانگی در شعر خود دربرابر ارزشهای نهادینه شده عصیان میکند. سیمین بهبهانی علیه شیوههای سنتی عصیان نمیکند، بلکه تلاش میکند آنها را با حفظ قالب به فضای مدرن نزدیک کند، تا جایی که شعرش به مرور از فردیت به سوی اجتماعی شدن حرکت میکند. درواقع شعر در دههی ۴۰ و ۵۰ تا حدودی سیاستزده بود و شرایط اجتماعی عصر خویش را بازتاب میداد و شاعری چون طاهره صفارزاده با نگاهی اجتماعی تلاش در جنسیتزدایی از شعر زنانه داشت. او درواقع در شعرش به دور از تجربههای شخصی که شعر را ملموستر میکند، تلاش در بازتاب موقعیتی جهانسومی در سایهی استعمار داشت. در دههی ۶۰ و ۷۰ شعر به طور کل بهواسطهی تأکید بر ساختارهای فرمی و زبانی، «فردیت و بحران هویت انسان معاصر» به چالش کشیده میشود. درواقع، شاعران زن در دوران قدیم تلاشی در ادامهی سبک شعری مردان داشتند و در دورهی معاصر در راستای بازتاب شرایط اجتماعی حرکت کردند که لازمهی تثبیت جایگاه اجتماعی زن بود و سپس به طغیان علیه سنتهای موجود قلم زدند تا در نهایت به شعری رسیدند که فردیت را در دل شرایط اجتماعی به چالش میکشد یا به عبارتی از طریق تأکید بر جنسیت و با نگاهی سیاسی-اجتماعی شکل میگیرد، یا به بیان جامعتر، فردیت و جمعیت در شعر معاصر زنان باهم تلفیق میشود.
وی در بخشی دیگر از سخنانش متذکر شد: در برخی از بررسیهایی که در حوزهی جامعهشناسي زبان صورت گرفته، به نقش عوامل اجتماعي و غيرزباني در ساخت، کاربرد و تحو ل زبان پرداخته میشود که یکی از آن عوامل، جنسيت است. درواقع به دلیل نقشی که زنان در اجتماع دارند، برخی از قلمروهای معنایی مانند خياطي، گردگیری، آشپزی، بافندگي و آرايشگري و غیره قلمروهایی با حوزهی واژگانی زنانه قلمداد شدهاند که کاربرد این قلمروها بهگونهای فضای شعر را به زنانهنویسی نزدیک میکند. اما براساس تحقیقاتی که بر شعر برخی شاعران زن صورت گرفته، قلمروی مبدأ در شعر آنان حوزهای گسترده و غیرجنسی را دربرمیگیرد و تنها قلمروی مقصد است که به علت تجربهی زیستهی زنانه واژگانی از قلمروی معنایی مربوط به نقش اجتماعی زنان دربر دارد.
او یادآور شد: مردان شاعر در انتخاب قلمروی مقصد برای استعارهسازی در شعر خود از جنگ، مبارزه، سربازی، معشوق زیبا، ... بهره میگیرند، چراکه در قانون کشور این مردان هستند که دورهی سربازی را از سر میگذرانند و در صورت درگیری و یا جنگ، در جبهه موظف به حضور هستند. اما زنان به دلیل قوانین تجربهی چنین فضاهایی را در زندگی خود ندارند و به طبع از حوزههای دیگری چون تنانگی، امور مربوط به خانه و غیره استفاده میکنند. علاوه بر مسائل اجتماعي و فرهنگي مسلط بر جامعه كه بر زبان ادبي زنان و قلمروهای معنایی مورد استفادهی آنان به عنوان شاعر تأثير ميگذارد، میتوان بر تفاوتی که در روایت شعری آنان وجود دارد نیز اشاره کرد. زنان شاعر بهطور معمول روایت شعر را در گفتوگو با یک معشوق فرضی مینویسند و از این خلال، جهان اجتماع را با جهان درون خود پیوند میزنند. آنها با کنکاش در جهان درونی خود تلاش در ساخت جهان شعری متفاوتی دارند که جهانی زنانه است از این منظر که درددلهای زنانه را به زبانی شاعرانه مینگارد. درنتیجه جهان زنانه به چند شیوهی مختلف امکان شکلگیری دارد و استفادهی بیشینه یا کمینه از هر یک از مشخصههای ذیل، میتواند به عنوان ویژگی سبکی شعر یک شاعر تلقی شود.
اعتراض نباید به ایدئولوژی تقلیل داده شود
علیرضا عباسی، دیگر سخنران این نشست نیز گفت: شعر امروز زنان ایران با قوت گرفتن، آگاهی سیاسی و آشنایی با مسایل و حقوق اجتماعی، از دو دهه پیش تاکنون توجه بیشتری به کنشهای اجتماعی و مطالبات جمعی نشان داده که البته این در شعر گذشته و شعر معاصر ما بیسابقه نیست.
این شاعر معتقد است که از میزان اعتراض نباید کاسته شود و در توضیح این موضوع اظهار کرد: با این اوصاف یک تلنگر اساسی هم وجود دارد که نباید به فراموشی سپرده شود. اینکه اعتراض نباید به ایدئولوژی تقلیل داده شود و اساساً در بحث کنشگری و اعتراض به نابرابری جنسیت و تلاش برای احقاق حقوق ضایع شده و انتقاد از تابوهای رایج در جامعه، باید توجه داشت که این امر به دامان ثنویتگرایی و ترویج برتریطلبی متقابل گرفتار نشود که خود اشاعه شکل دیگری از نابرابری خواهد بود.
وی ادامه داد: در مورد شکلهای اعتراض و کنش در شعر زنان باید به یک نکته آسیبشناسانه هم توجه داشت. اینکه عواطف زنانه و غلظت بالای آن میتواند کیفیت اعتراض و کنشگری را کاهش دهد و آن را تبدیل به شکوه و گلایه کند. باید در نظر داشت که اعتراض هرچند به مصادیق مشخصی میپردازد اما عملکردی ماهوی دارد و توجهاش بیشتر به ریشه مسائل و بنیانهاست و این بدان معناست که بیشتر مبتنی بر عقل است تا احساس.
عباسی در بین سخنانش به نمونه شعرهایی از رابعه بلخی، مهستی گنجهای و همچنین فروغ فرخزاد اشاره کرد و در بخش دیگری از سخنانش گفت: در رابطه با مرزکشیدن و جداکردن زبان زنانه و مردانه در شعر و ادبیات، عملاً هرتلاشی منجر به قطعیتی در این ارتباط و کسب نتیجه دقیق و منطقی نخواهد شد، اما سعی در یافتن نشانهها در آثار ادبی، هنری و بررسی آنها میتواند نتایج قابل استنادی از تلاشهای کنشگرانه و مواضع انتقادی در مقابل جریانهای مسلط در جامعه و نابرابریهای جنسیتی به همراه آورد.
همچنین در بخش صدای غایب این برنامه نیز، شعری از روجا چمنکار در سالن پخش شد.
نظر شما