مولانا، شاعری است که به ویژه در دهههای اخیر به شدت مورد توجه غربیها قرار گرفتهاست اما در بسیاری از ترجمههایی که از اشعار او به زبان انگلیسی منتشر شده، عناصر مذهبی سرودههای او، نظیر آیات قران، حذف شدهاست! این حذفیات اگر چه ممکن است به قصد آسانتر فهمکرن سرودههای او برای مخاطبان غیر مسلمان انجام شدهباشد اما در نهایت به قیمت حذف هویت اسلامی این شاعر و سرودههای او تمام شدهاست تا حدی که گاهی هیچ نشانهای از مسلمان بودن این شاعر در معرفی او و آثارش دیده نمیشود.
اشعار «مولانا» زندگی بسیاری دیگر از افراد معروف دنیا را تغییر داد. این روزها ترجمه اشعار وی به زبان انگلیسی با ترجمه «بارکز» در کتابفروشیها دیده میشود. همچنین از «مولانا» به عنوان شاعر اثری پرفروش در آمریکا یاد میشود که یک عارف و انسان مقدس است. اما با وجود اینکه او ارادت ویژهای به قرآن و اسلام داشت، اما در غرب کمتر به عنوان یک مسلمان معرفی میشود.
«مارتین» از یکی از اشعار وی در آلبوم آخرش بهره گرفت. شعری که وی انتخاب کرد از کتاب مثنوی این شاعر است که در اواخر حیات خود به نگارش درآورد. 5 هزار بیت این دیوان به زبان فارسی است اما در بخشی از اشعار وی بخشی از متون مذهبی مربوط به اسلام نیز مشاهده میشود که به زبان عربی است. حکایتهای قرآنی که در پی آموزش نکته اخلاقی خاصی به خواننده است. این کتاب حتی به دلیل حکایتهای قرآنی فراوان به کتابی ارشمند به زبان فارسی نیز معروف شده است.
«فاطمه کشاورز»، استاد مطالعات فارسی دانشگاه «ماریلند» پیش از این گفته بود احتمالا شاعر تمام قرآن را حفظ کرده بود و به همین دلیل از آن در شعر خود در موارد بسیاری استفاده کرده است. خود «مولانا» معتقد بود این کتاب ریشه خود را از قرآن گرفته است و در واقع شرح کتاب قرآن است. اما نشانهای از اعتقاد او به مذهب در ترجمه اشعار وی به زبان انگلیسی وجود ندارد.
«مولانا» در قرن سیزدهم و در «افغانستان» کنونی به دنیا آمد و سپس در «قونیه» که در «ترکیه» امروزی قرار دارد سکنی گزید. پدر او مبلغ دین بود. به همین دلیل وی را با صوفیگری آشنا کرد. او آموزههای دینی خود را در «سوریه» آموخت و سپس به عنوان یک مبلغ به «ترکیه» بازگشت. همانجا بود که با «شمس تبریزی» آشنا شد که مراد وی بود. «شمس» تأثیر زیادی بر اعتقادات مذهبی «مولانا» گذاشت. او در خانوادهای مسلمان به دنیا آمد و مراسم مذهبی و نماز خود را همیشه به جا میگذاشت.
حذف اسلام از اشعار «مولانا» از زمان گذشته رخ داده است و ربطی به گروه «کولدپلی» ندارد. در زمان ملکه «ویکتوریا» مترجمان سعی کردند معنویت شعر او را از مذهب جدا کنند. آنان تاب تحمل مذهبی با اخلاقیات جدید را نداشتند و معتقد بودند «مولانا» نه به دلیل وجود اسلام در زندگیاش بلکه به دلیل اینکه یک عارف بود ارزشمند است. این موضوع زمانی رخ داد که مسلمانان به دلیل قوانین نژادپرستانه اجازه حضور در «ایالات متحده» را نیز نداشتند.
در قرن بیستم مترجمان بسیاری تلاش کردند «مولانا» را مطرح کنند اما این تلاشهای «بارکز» بود که سبب شد مردم این شاعر را بهتر بشناسند. متأسفانه «بارکز» زبان فارسی نمیداند و یک مترجم حرفهای به حساب نمیآید؛ او در واقع یک مفسر است که اشعار مولانا را از روی ترجمههای موجود از قرن نوزدهم بازنویسی کرده است.
«صنعان آتون»، نویسنده و مترجم معتقد است: «زبان فقط وسیلهای برای ارتباط نیست و فرهنگ، حافظه تاریخی، و میراث یک ملت را دربرمیگیرد.» در زمانه حاضر مترجمان تلاش میکنند وقتی اثری را از قرون پیش به زبان مادری خود ترجمه میکنند مفاهیم را برای مردم آن زمانه قابلفهم کنند. اما باید توجه داشت که وفاداری به اصل اثر مسئولیتی بزرگ به دوش مترجم است. مسئولیتی که در مورد «مولانا» سبب میشد خواننده دیدگاه بهتری نسبت به وی داشته باشد و بداند یک استاد دین چطور اشعاری زیبا نگاشته است.
«جاوید مجددی» مترجمی است که تلاش میکند اشعار مولانا را با حفظ عناصر مذهبی آن به زبان انگلیسی ترجمه کند. سه جلد از این اشعار منتشر شدهاند و مترجم تلاش کرده است برای قسمتهای عربی در پاورقی توضیحات بسیاری بنویسد که البته برای مطالعه نیاز به تمرکز بسیاری دارد اما همین دقت سبب میشود که اشعار او را به عنوان سرودههای یک مسلمان در نظر داشته باشیم.
نظر شما