در پی انتخاب «دونالد ترامپ» به ریاست جمهوری آمریکا با توجه به رای الکترال و با وجود مجموع آرای بیشتر «هیلاری کلینتون» اعتراضات گستردهای را در میان اقشار مردم این کشور درپی داشت؛ در این میان اعتراضات هنرمندان و نویسندگان پررنگتر نمود پیدا کرد؛ بهویژه در میان نویسندگان زن.
«جنیفر ایگان»، برنده جایزه پولیتزر برای رمان «دیدار با گروه آدمکشان»: اخیرا با مردی دیدار داشتم که همسرش خلبان هواپیما است. او به من گفت که گاهی همسرش به همراه کمک خلبان زن پرواز دارد؛ در این اوقات در برخی مناطق آمریکا مسافر مردی وارد هواپیما میشود و وقتی میبیند که خلبانان دو زن هستند از پرواز انصراف میدهد؛ این آقایان ترجیح میدهند با هواپیمایی که در کنترل زنان باشد پرواز نکنند.
البته «هیلاری» توانمندیهایی دارد اما به سختی میتوان باور کرد که با توجه به سابقه او و مدارک موجود مردان بخواهند تجربهای را با چنین شخصیتی از سر بگذرانند. ما «هیلاری» مغرور و قوی را شاهد بودیم که همسرش «بیل کلینتون» در زمان ریاست جمهوری خود با رسوایی اخلاقی مواجه شد؛ او در سال 2008 در برابر «باراک اوباما» در انتخابات درون حزبی دموکراتها شکست خورد و اکنون بهطور غیرمنتظرهای دربرابر «دونالد ترامپ». او یک مدیر است: شکیبا، بالغ و جدی و در عین حال بذلهگو. و اکنون من از اتفاقی که افتاده خشمگین هستم و در ترس و اضطراب از آینده.
«سیری هاستوت»، مقاله و رماننویس و شاعر: عبارتی در آمریکا وجود دارد که معمولا در آمریکا به «هوی لانگ»، فرماندار عوامفریب «لویزیانا» و سناتور آمریکایی نسبت داده میشود اما در حقیقت توسط یک استاد گمنام دانشگاه بیان شده است: «هنگامی که فاشیسم به امریکا وارد شود با یان کشور را آمریکانیزم نامید.» و اکنون وارد شده است و با رای عمومی. من متقاعد شدهام که که شاهد سیاستهای تحقیرآمیز خواهیم بود. مردمی که به حس قدرتمندی سفیدها و مردانگی و نیز همپایی با چنان تصوری بزرگ شدهاند؛ مردمی که برای آنها چنین حس برتریجویی همیشه برای تزلزل آنها مورد نیاز بوده است آن را در «ترامپ» یافتند؛ کسی که در خیال خام خود در آن به دنبال احیای رویای از دست رفته خود بودند.
تراکم جمعیتی آمریکا تغییر کرده است؛ لاتینتبارها و آسیاییها و نیز سیاهپوستان و زنان در موقعیتهای تاثیرگذار به عنوان دشمن این رویا دیده میشوند. این گروهها مسئول افول سفیدپوستها از قدرت هستند؛ درست همانند یهودیان در دوران آلمان نازی. «اوباما»، سیاهپوست تحصیلکرده، میانهرو، خودقامت و خوشسخن در دوران هشت سال ریاستجمهوری خود ترس نژادپرستانه را در دیگران برانگیخت. و اکنون انتخاب یک زن میتوانست نمکی بر این زخم باشد.
نقش تفکر ضدزن در آمریکا را در این انتخابات نباید ندادیده گرفت. «هیلاری کلینتون» به طور مستقیم در دنیای سیاست زندگی میکرد. آنانی که به «ترامپ» رای دادند در حالتی از خودشیفتگی به نیابت از او زندگی میکنند. مردی خودبزرگبین با حق مصونیت از مجازات دربرابر ظلم و اهانت و خشونت به زنان، اقلیتهای نژادی و آدمهای ناتوان و معلول برای آنها یک هویت ایجاد کرد. سیاست موضوع اصلی نیست. واقعیت مهم نیست. او سفیدپوستان حقیر و منفعل را با خود دارد؛ و زنانی که از طریق این مردان هویت میابند درباره خود حس بهتری خواهند داشت. اکنون همه ما باید هزینه تخیل جمعی را که متعلق به نیمی از ما است میپردازیم.
«جویس کارول آوتس»: برنده جایزه «اوهنری» و رمان ملی سال و نویسنده رمان «وضعیت چهارم»: دقیقا مشخص نیست که آیا جنسیت «هیلاری کلینتون» عامل اصلی شکست او باشد. همچنین روشن نیست که آیا او به واقع انتخابات را برای سیاستها و یا شخصیتاش واگذار کرده باشد؛ اما به طور مداوم به انتخابکنندگان نظاممند دروغ گفته میشود – اینکه کلینتون سلاحهای مردم را خواهد گرفت و تروریسم را وارد خواهد کرد. بنابراین، مشخص نیست که هر گزینه دیگری، از جمله «برنی سندرز» میتوانست در برابر خودبزرگبینی که حقیقت مسئله او نبود، پیروز میشد.
بلی، به نظر میرسد تفکر ضدزن تا اندازهای نقش منفی بازی کرده باشد – اما اگر کلینتون با قدرت از بستن مرزها و در جهت حمایت از حمل سلاح سخن میگفت، همین رای دهندگان فارغ از جنسیتاش به او رای میدادند. احتمالا یک زن از جناح جمهوریخواه راستگرا بیشتر شانس پیروزی داشت.
نظر شما