نمایشنامه «وقتی ما مردگان سر برداریم» با ترجمه بهزاد قادری از سوی نشر بیدگل منتشر شد.
در«وقتی ما مردگان سر برداریم» ماجرا از این قرار است که مجسمهسازی مشهور به نام روبک، بعد از سالها زندگی در خارج از کشور همراه همسر جوانش، مایا به زادگاهش بازگشته است.
آنها در هتل محل اقامتشان با شخصی به نام اولفهایم که شکارچی خرس است، برخورد میکنند. در ادامه مایا همراه اولفهایم به شکار میرود. روبک با زنی مرموز سفیدپوش به نام ایرنا را ملاقات میکند که سالها قبل، اولین و تنها مدل روبک و الهامبخش شاهکار اصلیاش، مجسمه «روز رستاخیز» بوده است. پس از کشمکشهایی بین آنها و بحث بر سر گذشته، روبک قبول میکند که همراه ایرنا به کوه برود. وقتی، آن دو به سمت کوه حرکت میکنند، بهمن میآید و نمایش تمام میشود.
در این روایتِ سرراست، کشمکش اصلی نمایش بین شخصیت روبک و ایرنا شکل میگیرد. با اتمام شاهکار روبک، ایرنا و روبک از هم دور شدهاند اما بهنظر میرسد، در تمام این سالها در جستوجوی یکدیگر بودهاند. حالا ایرنا خود را مرده میپندارد و به روبک نیز میگوید که او هم مرده است، اما آنها همچنان در تلاش هستند تا به یکدیگر برسند.
در صحنه پایانی، در حالیکه اولفهایم و مایا به دنبال زندگی از کوه پایین میروند، روبک و ایرنا بهسوی سرنوشتی نامعلوم (شاید مرگ)، از کوه بالا میروند؛ با این توضیح، نمایشنامه«وقتی ما مردگان سر برداریم» میتواند تقابلی از زندگی و مرگ باشد.
در صفحه 91 «وقتی ما مردگان سر برداریم» میخوانیم:
«روبک: (با نگاهی پرسشگرانه) که چی؟
ایرنا: که ما مردگان سر برداریم.
روبک: (با اندوه سر تکان میدهد.) اون وقت چی دستگیرمون میشه؟
ایرنا: میفهمیم که هیچوقت زندگی نکردهیم.
(از تپه پایین میرود. راهبه برای او راه را باز میکند و بعد به دنبال او راه میافتد. استاد روبک بیحرکت کنار جوی آب مینشیند.)
مایا: (پژواک آواز خواندنش از بالای کوه شنیده میشود.)
آزادم و آزادم و آزاد! دیگر نمیشوم اسیر زندان،
چون مرغکی از قفس پریده
آزادم وآزاد!»
نخستین چاپ نمایشنامه «وقتی ما مردگان سر برداریم» نوشته هنریک ایبسن با ترجمه بهزاد قادری با شمارگان یکهزار نسخه در 114 صفحه به بهای 9 هزار و 500 تومان در سال 1395 از سوی نشر بیدگل منتشر شده است.
نظر شما