یکشنبه ۴ مهر ۱۳۹۵ - ۰۸:۴۳
شاطریان: نبود منتقد، بلای جان هنر ایران است / بسیاری از آثار تالیفی تئاتر حداقل استاندارهای لازم را ندارند

عماد شاطریان، مدیر انتشارات بیدگل معتقد است که عدم وجود منتقد، مهم‌ترین عاملی است که باعث شده ما در زمینه‌های مختلف هنری یکدیگر را قبول نداشته باشیم و در اصطلاح همدیگر را بزنیم. هرجای دنیا که توانسته‌اند در بخشی موفق شوند به این دلیل بوده که منتقدان از مشکلات و ایرادات انتقاد کرده‌اند.

خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)- علی نامجو: با مروری بر تاریخ معاصر هنر نمایش در ایران، درمی‌یابیم که از دوره قاجار بود که جریان نمایشنامه‌نویسی به شیوه امروزی، در کشورمان آغاز شد. از آن زمان تاکنون، نمایش‌های گوناگون و به ‌یادماندنی در ایران اجرا شده‌اند که برخی‌شان از زبان‌های دیگر به فارسی گردانده شده‌اند. از این‌رو در «خبرگزاری کتاب ایران» پرونده‌ای گشوده‌ایم تا در آن به بررسی وضعیت و چالش‌های موجود در جریان نمای‌نامه‌نویسی به‌ویژه آثار تألیفی بپردازیم. «ایبنا» در این پرونده، به سراغ فعالان عرصه نمایش رفته و دیدگاه‌هایشان را در قالب گفت‌‌وگو بیان کرده است. عماد شاطریان، مدیر انتشارات بیدگل، در این پرونده با ما سخن گفته و نظرات خود درباره نمایشنامه‌نویسی در تئاتر اکنون ایران را مطرح کرده است که شرح آن ‌را در ادامه می‌خوانید.

بسیاری از مردم هنر را به‌عنوان وسیله سرگرمی می‌بینند و نگاه جدی به آن ندارند. همین نگاه باعث سخت‌تر شدن کار برای فعالان در عرصه‌های مختلف این رشته از جمله نشر آثار هنری شده است. شما به‌عنوان ناشر تخصصی هنری (به‌ویژه در زمینه نمایشنامه‌نویسی) فعالیت در این عرصه را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

نبود اقتصادی قوی در زمینه هنر در ایران کلیتی است که از فرهنگ ما سرچشمه می‌گیرد و هر‌ چقدر به سمت آثار مکتوب پیش برویم، اوضاع از نظر اقتصادی بدتر می‌شود. هفت سال پیش که کار در زمینه نشر را شروع کردیم، می‌خواستیم در هر حوزه یک دبیر داشته باشیم تا  با مشورت او، کتاب‌های مختلف هنری را منتشر کنیم. با این توضیح در پنج، شش سال اول کار برایمان به سختی پیش رفت، تا آنجا که خیلی از دوستانمان که در زمینه نشر فعالیت می‌کردند، می‌گفتند شما چطور این وضعیت را تحمل می‌کنید؟ باید بپذیریم، هر چقدر نگاه ناشر برای انتشار کتاب تخصصی‌تر شود، به لحاظ اقتصادی کار مشکلی‌تری را پیش‌رو دارد. از سوی دیگر، وزارت ارشاد هم نشرهای تخصصی را کمتر مورد حمایت قرار می‌دهد. تمامی این عوامل باعث شد تا ما روزهای خیلی سختی را تجربه کنیم. البته خدا را شکر در مدت اخیر توانستیم به ناشری شناخته شده به‌ویژه در زمینه نمایشنامه، تبدیل شویم و کتاب‌هایمان در این حوزه با استقبال خوبی رو‌به‌رو شود.

به‌نظر شما چه چیز باعث شده که فعالان در عرصه هنر کمتر یکدیگر را قبول داشته باشند؟

به‌‌نظر من، عدم وجود منتقد مهم‌ترین عاملی است که باعث شده ما در زمینه‌های مختلف هنری یکدیگر را قبول نداشته باشیم و در اصطلاح همدیگر را بزنیم. هرجای دنیا که توانسته‌اند در بخشی موفق شوند به این دلیل بوده که منتقدان از مشکلات و ایرادات انتقاد کرده‌اند. البته گاهی نقدها بی‌رحمانه بوده و گاهی هم منصفانه اما در مجموع، جریان نقد بخش فعالی بوده است. متاسفانه باید بگویم که ما در ایران به نسبت تعداد عناوین کارهای هنری که در حال اجراست، منتقدان جدی که جلسات منظم نقد برگزار کنند، کم داریم، در حالی‌که وجود منتقد باعث می‌شود تا مخاطب با کارها آشنا شود و از میان آن‌ها دست به انتخاب بزند. البته باید پذیرفت که ناشران هم در به‌وجود آمدن این وضعیت، مقصرند. چون کتاب‌های تالیفی کمتر به چاپ می‌رسد و همین موضوع باعث کند شدن جریان نقد می‌شود.

آیا ناشران حوزه هنر نیز همچون دیگر بخش‌های بدنه هنر در ایران در اصطلاح یکدیگر را قبول ندارند؟

قطعا چنین وضعیتی در حوزه نشر هم وجود دارد و به‌نظر من مهم‌ترین عاملش، عدم وجود کپیرایت در فضای نشر ایران است. گاهی چند ناشر به‌صورت همزمان ترجمه یک کتاب را انجام می‌دهند که البته این موضوع از جهتی خوب و از جهتی بد است. از آن نظر خوب است که مخاطب می‌تواند بین ترجمه‌های مختلف انتخاب کند و مشکل در آن بخش است که به دلیل عدم وجود کپی‌رایت در ایران، ناشران مدام همدیگر را در رقابت ناسالمی می‌بینند که در آن، باید زودتر کتاب را ترجمه و وارد بازار کنند. نکته جالب در این بین آنجا نمود پیدا می‌کند که هیچکدام از چند ترجمه‌ای که از یک اثر انجام شده و در بازار وجود دارد، خوب و بدون ایراد نیست، چون کارها آنقدر سریع ترجمه شده که پر از ایرادات ویرایشی و معنایی است. این وضعیت در نشرهای هنری کمتر اتفاق می‌افتد.

چرا؟

دلیلش این است که هنر در حوزه نشر اقتصاد کوچکتری در قیاس با دیگر رشته‌ها دارد، چون کتاب‌های هنری تعداد محدودتری دارند و در نتیجه اقتصاد محدودتر و ضعیف‌تری نیز خواهند داشت.

با این توضیح که نشر بیدگل در زمینه هنر و به‌ویژه نمایشنامه فعالیت جدی دارد، دلیل گرایش شما به کارهای ترجمه در قیاس یا کارهای تالیفی، چیست؟

راستش را بخواهید، مهم‌ترین دلیل این گرایش از سوی ما، بازار نشر است و هر ناشری بگوید این بخش را در کارش در نظر نمی‌گیرد، به‌نظر من، صداقت را رعایت نکرده است. اکثر ناشرانی که من می‌شناسم، کتاب‌هایی را برای انتشار انتخاب می‌کنند که به لحاظ کیفی خوب باشد و البته خوب هم بفروشد. اگر 10 سال پیش گفته می‌شد، کار نشر فقط یک کار فرهنگی است، امروز دیگر نمی‌توان این‌را گفت چون به یک فعالیت فرهنگی اقتصادی تبدیل شده است. اگر اقتصاد نشر نچرخد، ناشر نمی‌تواند کتاب منتشر کند و در نتیجه بهترین آثار در کشوی کار نویسنده‌ها و مترجمان می‌ماند. واقعیت این است که ما در نشر بیدگل، برای هر بخش دبیر مربوط به همان بخش را داریم و نمی‌توانم این نکته را نادیده بگیرم که دبیرها کمتر می‌توانند به کارهای تالیفی اعتماد کنند؛ شاید به این دلیل که بسیاری از کتاب‌های تالیفی حداقل استانداردهای لازم برای یک اثر تالیفی را ندارند. از سوی دیگر رویکرد ما در نشر بیدگل به این‌صورت بوده که تا چهار پنج سال، کتاب تالیفی منتشر نکنیم تا بتوانیم به‌طور جدی و با قدرت در عرصه نمایشنامه فعال شویم. امروز اما انتشار مجموعه نمایشنامه‌های بهمن فرسی و محمد رضایی‌راد را آغاز کرده‌ایم و به‌طور کامل منتشر خواهیم کرد. در این مسیر راه را ادامه خواهیم داد و کتاب‌های باکیفیت تالیفی را بنا به سلیقه خودمان و انتشارات بیدگل به مرور روانه بازار کتاب خواهیم‌ کرد.

منظور شما از «نداشتن حداقل استانداردهای لازم برای یک کار تالیفی» چیست؟

تا امروز شاید حدود هفت یا هشت اثر تالیفی برای ما ارسال شده که در انتهای آن، هیچ بخشی با عنوان منابع وجود نداشته است. وقتی هم با مولفان تماس می‌گرفتیم تا درباره منابع سوال کنیم می‌گفتند، ما اصلا نمی‌دانستیم که نگارش یک کتاب تالیفی به منابع احتیاج دارد (البته این ایراد بر کتاب‌های علمیِ هنری وارد است و مربوط به نمایشنامه و این‌طور کارها نمی‌شود). گاهی منابع کتاب‌ها فقط فارسی است و به‌نظر می‌رسد مولف دقت و توجه چندانی به آثار تالیف شده در سطح جهان درباره آن موضوع نداشته است؛ در نتیجه آن آثار بیشتر شبیه جزوات درسی بوده که توسط یک نفر جمع‌آوری شده است (این نکته را مشخصا درباره بخش تئاتر می‌گویم).

با توجه به توضیحات شما، به‌نظر می‌رسد نشر بیدگل کمترین ریسک را انجام نمی‌دهد و حتی زمانی هم که می‌خواهد وارد جریان انتشار آثار تالیفی شود، به سمت آثار بزرگانی چون بهمن فرسی می‌رود که در جریان نمایشنامه‌نویسی ایران، به قدر کافی شناخته شده هستند...

بله، با شما موافقم و نمی‌توانم بیهوده وجود این نگاه را در نشر بیدگل منکر شوم. مشخصا، انتشار کتاب‌های افرادی همچون بهمن فرسی برای انتشارات بیدگل هیچ ریسکی ندارد. همان‌طور که گفتم، بجز کیفیت، نگاه اقتصادی نیز برای ما بسیار مهم است. اما در این بین چهار کتاب تالیفی در زمینه عکاسی هم منتشر کردیم که همگی تالیفی و اثر یوریک کریم‌‌مسیحی هستند. نکته جالبی هم که پس از انتشار کتاب‌های آقای کریم‌‌مسیحی اتفاق افتاد، این بود که بسیاری از ناشران از سَبک و سیاق آن کتاب‌ها استفاده کردند و جریان جدیدی در انتشار کتاب‌های عکاسی شکل گرفت. ما همیشه سعی می‌کنیم زمانی در حوزه‌ای وارد شویم که حرفی برای گفتن داشته باشیم. به گمان من، نشر بیدگل امروز در زمینه تئاتر حرف‌هایی برای گفتن دارد و نتیجه‌اش هم این خواهد بود که به‌زودی مجموعه‌های مختلفی از نمایشنامه‌های ایرانی منتشر خواهیم کرد.

شما در زمینه موسیقی هم کتاب تالیفی منتشر کرده‌اید...

بله، دو کتاب را که مجموعه مقالات کتاب سال شیدا مربوط به زنده‌یاد لطفی بود و بیش از 90 درصدش تالیف بوده، منتشر کردیم.

گاهی برخی از موسسات انتشاراتی، آثاری را منتشر می‌کنند که هیچ سنخیتی با جامعه ایرانی ندارد. با این توضیح، آیا گزینش  کتاب‌های تالیفی یا ترجمه شده، بر این‌ اساس از سوی ناشران باید مورد توجه قرار گیرد؟

نشر بیدگل، کتاب‌هایی همچون مجموعه نمایشنامه‌های بهمن فرسی را که مربوط به پنج دهه قبل است، اما هنوز برای جامعه ما روزآمد است یا کتابی همچون «مامورهای اعدام» مک دونا را که در خود انگلستان در سال 2015 اجرا شده، منتشر می‌کند که آن اثر هم با جامعه امروز ایران سنخیت دارد. شاید یکی از دلایل این نگرش، حضور دبیرهایی است که چندان سن و سال بالایی ندارند و دغدغه جامعه جوان ایران را درک کرده‌اند. همین نگرش، باعث می‌شود تا جوانان بتوانند با کتاب‌های ما ارتباط برقرار کنند. 

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها