چهل و هفت سال از درگذشت جلال آل احمد گذشت، اما همچنان نام او بهعنوان یکی از برجستهترین داستاننویسان معاصر بر سر زبانهاست. شهریار زمانی، نویسنده رمان «خانه پدری» که به زندگی جلال آل احمد میپردازد به این مناسبت یادداشتی را در اختیار ایبنا قرار داده است.
جلال شاهد زمانه است و خوب میداند، ایران در تهران خلاصه نشده است. گیوهاش را ور میکشد و راهی روستاهای دور و نزدیک میشود. سر سفره روستاییان مینشیند و شرح کاملی از وضعیت روستا بهدست میدهد. پرداختن به بافت روستا، کشت و کار، وضعیت آب و خانههای کاهگلی، قبرستان و معصومزادها از روی شکمسیری نیست. جلال سرخورده از شرق و غرب عالم، راه نجات را در درون خانه یافته است، در سنتها و ارزشهایی که بهدست فراموشی سپرده شده است. او اقتصاد روستا را میکاود و برای خودکفایی ملی راهحل میدهد.
شاهد زمانه اهل سفر در آفاق و انفس است. شرق و غرب عالم را زیر پا میگذارد، به مسکو، فلسطین اشغالی، آمریکا و بسیاری از کشورهای دنیا سفر میکند و از هر سفر تحفهای ماندگار با خود به همراه میآورد. به همه جای دنیا سفر میکند و دست آخر راهی کعبه میشود، «خسی در میقات» شاهد این سفر است.
سیر در جامعه و همنشینی با مردم، مانع از تطور و غور در اندیشه و آرا متفکران نیست. جلال تک بعدی نیست و خودش را به مشاهده در احوال مردم محدود نمیکند. شاهد زمانه نمیتواند به سیر جریانات فکری و فلسفی روز بیتفاوت باشد. افکاری که چند قرن است عالم را در نوردیده و فراگیر شده است. آخرین نظرات اندیشمندان، فلاسفه، جامعهشناسان غرب و شرق را میخواند، ترجمه میکند و از این مسیر به «غربزدگی» میرسد. حال و روز شرق خوب نیست و اسیر دست کمپانی و کارتل های بزرگ نفتی شده است. پنجه آهنین صنعت و تکنولوژی غرب در سراسر شرق رو به زوال، سایه افکنده است و شرقیان در دام این میهمان ناخوانده گرفتار شدهاند. دوای درد در شناخت ماهیت غرب و بازگشت به سنتهاست.
شاهد زمانه ممکن است در تشخیص درد و حتی نسخهای که میپیچد، اشتباه کند، اما صداقت، آزادگی، آرمانخواهی و عدالتطلبیاش مورد قبول دوست و دشمن است. مصداق این ادعا «سنگی بر گوری» است، اثری که جلال و زندگی خانوادگیاش را عریان و بیپیرایه به تصویر کشیده است.
نظر شما