وی همچنین دلیل اصلی وضعیت فعلی و توقع غیرمنطقی از کتابخانه ملی را موفق نشدن سایر نهادهای تأثیرگذار در حیطه کتابخانه میداند و این سؤال را مطرح میکند که «نهاد کتابخانههای عمومی، سازمان فرهنگی هنری شهرداری، دانشگاههای دولتی و غیردولتی (بهویژه دانشگاه آزاد اسلامی) و حتی مدارس، تا چه میزان به تاسیس و تجهیز کتابخانه اهمیت دادهاند؟» که البته این اظهار نظر با واکنشهایی نیز همراه بود.
غلامرضا امیرخانی طی گفتگویی کوتاه با خبرنگار ایبنا به تشریح این موضوع پرداخته که در ادامه آن را میخوانید.
آیا بر اساس آییننامه و اساسنامه کتابخانه ملی، این مرکز ملزم به ارائه خدمات به دانشجویان است؟
کتابخانه ملی موظف است به همه اقشار اعم از دانشجویان سرویس بدهد. در این موضوع بحثی نیست، اما موضوع اینجاست که هدف اصلی فعالیتهای کتابخانه ملی این است که در راستای تحقیق و پژوهش باشد، نه اینکه مانند یک کتابخانه عمومی تبدیل به قرائتخانه شود؛ به عبارتی موضوع نوع استفاده از کتابخانه ملی است. مراجعان ما چه دانشجو، چه زیر دیپلم و چه استاد دانشگاه باشند، کتابخانه ملی مکانی است برای تحقیق و پژوهش و استفاده از منابع، به ویژه منابعی که معمولاً در کتابخانههای دیگر پیدا نمیشود. منابعی اعم از نشریات، نسخ خطی، منابع ایرانشناسی و بسیاری از آثار پژوهشی دیگر.
بنابراین اینکه شخص چه شغل و حرفهای دارد و حتی دارای چه مدرکی است در اصل نباید برای کتابخانه ملی ملاک و میزان باشد بلکه نوع استفاده از منابع است که معمولاً در همه دنیا رایج است. انتقاد ما این است که کتابخانه ملی نباید به یک فضای قرائتخانهای تبدیل شود که این هم به نظرم یک بحث کاملاً بدیهی است.
اما گویا محدودیتهایی در پذیرش اعضا دارید.
درحال حاضر به دلیل شلوغی بیش از حد کتابخانه ملی و نبود جای کافی برای پذیرش همه مراجعهکنندگان، مجبور شدیم ضوابطی قرار دهیم که مثلاً به دانشجویان کارشناسی ارشد به بالا عضویت دهیم. در حالی که اگر واقعاً مراجعهکنندگان کتابخانه ملی برای منابع کتابخانه به آن مراجعه میکردند، طبیعی بود که این سیستم را هم بر میداشتیم و خیلی راحت به همه خدمات ارائه میدادیم.
البته همین الان هم موارد خاص را مدنظر قرار میدهیم و به محض اینکه متوجه شویم مدرک فردی پایینتر از کارشناسی ارشد است ولی به هر دلیلی به استفاده از منابع کتابخانه ملی نیاز دارد، به او سرویس میدهیم.
شما این شرایط را حاصل کمکاری سایر دستگاههای مرتبط با حوزه کتابخانه عنوان کردید.
بله قطعاً همینطور است. اگر در تهران تعداد قبل توجهی کتابخانه عمومی استاندارد وجود داشته باشیم و اگر دانشگاههای ما کتابخانههای عمومی استاندارد داشته باشند، چرا دانشجویان ما باید خودشان را با سختی فراوان به تپههای عباسآباد و کتابخانه ملی برسانند؟ در نتیجه نبود کتابخانههای عمومی و کتابخانههای دانشگاهی استاندارد، این مشکل را به وجود آورده است.
در یکی از واکنشهایی که به انتشار یادداشت شما مطرح شد، مدیر امور کتابخانههای شهرداری تهران عنوان کرده که «رشد کتابخانههای شهرداری در 10 سال گذشته بیش از 100 درصد بوده است» (اینجــــا) و از این نظر خود را از انتقاد شما به کمکاری، مبرا دانسته است.
من در همان یادداشت این پرسش را مطرح کردم که چند باب از این کتابخانهها استانداردند؟ اینکه بیایند در یک خانه فرهنگ یک یا دو اتاق را به کتابخانه تبدیل کنند، آیا واقعا کار دانشجو و محقق را راه میاندازد؟ من معتقدم کتابخانههای استاندارد شهرداری تهران از انگشتان دو دست هم بیشتر نیست. یعنی کتابخانههایی که واقعاً با استانداردهای کتابخانههای عمومی منطبق باشند.
این ایراد به نهاد کتابخانههای عمومی هم وارد است که کتابخانههای آنها عموماً کتابخانههایی قدیمی هستند و شاید مناسبترین و استانداردترین کتابخانه آنها همان کتابخانه پارک شهر است. بنده هیچ کتابخانه عمومی استاندارد دیگری در تهران سراغ ندارم که زیر نظر نهاد کتابخانههای عمومی کشور باشد.
نظر شما