نمایشنامه «مدرسه» اثر دیوید مامت، درامنویس امریکایی به تازگی با ترجمه حمید امجد از سوی نشر نیلا منتشر شده است.
این نمایشنامه دو پرسناژ دارد؛ در اتاقی که ظاهراً دفتر یا بخشی از یک مدرسه است (و هیچ اطلاعی درباره اینکه این دو شخصیت چه جایگاهی در مدرسه دارند، در دست نیست) گفتوگویی نسبتاً بلند بین این دو درمیگیرد. گفتوگویی که به نظر بیسروته میرسد و دو طرف بعد از این گفتوگوی بلند، نتیجهای خاص از گفتههای خود نمیگیرند.
داستان از اعلانهایی شروع میشود که بچهها روی تابلوی اعلانات و در گوشه و کنار مدرسه نصب کردهاند. موضوع مربوط به محیط زیست است. بچهها در اعلانهایی که روی کاغذ بازیافتی نوشته شده، بر این نکته تاکید کردهاند که با استفاده از این نوع کاغذ، از «سیارهام حفاظت میکنم...»!
گفتوگو بین دو شخصیت داستان، از همین نقطه آغاز و ایراداتی به این طرح گرفته میشود و این سؤال مطرح است که «چگونه با استفاده از کاغذ بازیافتی، میتوان از محیط زیست محافظت کرد»؟ زیرا آنطور که در پرسش و پاسخهای پینگپنگی بین دو شخصیت، مطرح شده و میشود «اِنقُلت»ها یا جدال کلامی درباره مصرف انرژی، امکان بازیافت چند باره و ...؛ یا اینکه آیا استفاده از کاغذ بازیافتی میتواند به «حفاظت از سیاره» کمک کند، بین دو شخصیت مطرح است و البته در پایان، نتیجهای در برندارد.
در بخشی از این نمایشنامه میخوانیم:
شخصیت «آ» میگوید: اون جور که من میفهمم [تاریخ] یعنی بررسی «اون چه اتفاق افتاده»
«ب»: به روایت کی؟
«آ»: به روایت کی؟
«ب»: بعله.
«آ»: تاریخنویسها.
«ب»: اون وقت این جماعت هیچ وقت اشتباه نکردن؟
«آ»: تاریخنویسها. آدمیزادن خب.
«ب»: بعله، معلومه.
«آ»: اشتباه که کردن. قضیه آینه که تاریخنویسها زمانی که اون اتفاقها میافتاده، غایب بودن. ما از کجا بدونیم چه اتفاقهایی افتاده بوده؟ ...
این نوع کلنجار رفتنهای کلامی، بدون پیش زمینه و در موارد مختلف، بین دو «پرسناژ» نمایشنامه ادمه مییابد و در سراسر نمایشنامه و در موارد مختلف، به چشم میخورد. در ادامه از جنگ صحبت میشود و از اهداف استراتژیک نظامی و اهداف غیر استراتژیک؛ از فلسفه صحبت به میان میآید و از اتحادیهها و ...
نمایشنامه «مدرسه» اثر «دیوید مامت» تا زمانی که خوانده نشده، هیچ مسالهای ایجاد نمیکند اما وقتی نخستین بار آن را بخوانید به احتمال با خود فکر خواهید کرد «یک بار دیگر آن را بخوانم، شاید بفهمم چه رخ داده است» دومین بار و سومین بار نمایشنامه را میخوانید باز چیزی از آن سر در نمیآورید. به احتمال هدف نویسندهای چون «مامت» (که دست پری در نمایشنامهنویسی دارد و چند جایزه هم در این زمینه، به ویژه جایزه پولیتزر را، از آن خود کرده و در دانشگاههای گدار و ییل، سابقه تدریس بازیگری و تئاتر دارد) هم همین است. او با دیالوگهای کوتاه و پینگپنگی، که بین پرسناژها رد و بدل میشود، میخواهد بیهودگی در دنیای امروز را به مخاطب یادآوری کند. بیهودگیای که حتی در گفتوگوهای دو نفره، موج میزند.
«مامِت» در نمایشنامه کوتاه «مدرسه» میخواهد نشان دهد چقدر در زندگیای که به «صفت» مدرن متصف شده، شاخ و برگهای بیهوده وجود دارد یا چقدر ما، خود، شاخ و برگهای بیهوده به روندهای موجود (حتی یک گفتوگوی ساده) میافزاییم.
«مدرسه» مرکز آموزش و آگاهی بخشی نسل آینده است. آدمهایی که در این مرکز مسئولیت دارند، جملگی فرهیختهاند یا دستکم از منظر بیرونی و از دید ناظر، «مدرسه» آدمهایی فرهیخته را در خود جای داده که اهمیتی ندارد چه جایگاهی دارند. به همین دلیل است که «دیوید مامت» تا پایان، مشخص نمیکند دو پرسناژ حاضر در دفتر (یا اتاق مدرسه) چه جایگاه اداریای دارند. معلم هستند؟ مدیر و ناظم هستند؟
«مامت» در این نمایشنامه به خوبی بیهودگی و روزمرگی غیرمفید را نشان میدهد. روابط و نوعی از گفتار روزمره که آنقدر در بیهودگی فرو غلتیده که در پایان، هیچ نتیجه به درد بخوری، نصیب کسی نمیکند؛ حتی در مرکز آگاهیبخشی به نسل آینده این «اجتماع معاصر»!
نمایشنامه «مدرسه» اثر دیود مامت با ترجمه حمید امجد، صدویکمین کتاب کوچک نمایشنامه است که توسط انتشارات «نیلا» منتشر و در قطع «نیم ربعی» با 24 صفحه چاپ شده است. قیمت روی جلد کتاب 2 هزارتومان است و به نظر میرسد برای علاقهمندان و دانشجویان رشته تئاتر و هنرهای دراماتیک تهیه و تدارک شده است.
نظر شما