احمد سمیعی گیلانی در مراسم تشییع پیکر ابوالحسن نجفی که صبح امروز سهشنبه (6 بهمن ماه) در فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی برگزار شد، گفت: «هنر اکنون همه از خاک طلب باید کرد/ زانکه اندر دل خاکاند همه پرهنران». نجفی دانشوری بود که هرگز از او سخنی نشنیدیم که در آن نکته ناگفته و ناشنیدهای وجود نداشته باشد.
وی افزود: ابوالحسن نجفی به کاری دست نزد که در آن غور نکرده باشد. اثری نیافرید که سرمشق نباشد. هنری تولید نکرد که راه تازهای را نگشاید. او پژوهشگری بود که به شنا کردن در اقیانوس علم بسنده نکرد. او هر چه گفته و نوشته و شناسانده به زبان روشن و لسان فصیح، بلیغ و گواراست. امروز از او کارهای نیمه تمام بسیاری به جای مانده است. نجفی سرمایه علم و ادبیات محسوب میشد که نسلهای دیروز، امروز و فردا از آن بهرهمند شدهاند و میشوند.
سمیعی گیلانی ادامه داد: مصاحبت با نجفی نازنین دلنشین و وجودش به دور از هیاهو و بوق و کرنا بود. او به بازارگرم کردن نیازی نداشت چرا که کسادی در کارش راه نمییافت. اقشار گوناگون جامعه مخاطبان پر و پا قرص آثارش بودند. او مردی فرزانه و نواندیش و نوآور و انسانی سرشار از انسانیت و در یک کلام جانافروز بود.
وی اضافه کرد: بعد از زرینکوب، زریاب خویی، ایرج افشار، یزدگردی، شهیدی، محجوب، یوسفی، خانلری، حمید عنایت، باستانی پاریزی، کاردان، قاضی، دکتر رحیمی، کریم امامی، حقشناس، آلاحمد، افکاری، دانشور، بهآذین، مرندی، مسکوب، فروغ، اخوان، سپهری، شاملو، بهبهانی، آتشی، دانشپژوه، محیط طباطبایی، احمد آرام، حمید فرزام، صفارزاده، منوچهر امیری، خوانساری، حبیبی، سیدحسینی و حری حالا نجفی بسیار عزیز از میانمان رفت.
نصرالله پورجوادی نیز در این مراسم گفت: حدود 10، 15 روز پیش با من از بیمارستانی که در آن بستری بود، تماس تلفنی گرفتند و گفتند که حال نجفی خوب نیست. گفتند که نام مرا به زبان آورده و خواسته تا مرا ببیند. نجفی در ICU بود. هیچگاه او را این گونه زار و نحیف ندیده بودم. پیش او رفتم و نامم را درگوشش نجوا کردم. به زحمت سعی کرد برخیزد. حسین کریمی، مدیر انتشارات نیلوفر را صدا کرد. حرفهایی زد که من آنها را نفهمیدم.
وی افزود: ناراحت شدم که استادی چون نجفی که هر چه میخواسته نوشته و ترجمه کرده و به بهترین نحو بدون یک کلمه کم و زیاد بیان داشته امروز نمیتواند حرف خودش را بزند. او روی تخت افتاده بود و قادر به حرکت و حرف زدن نبود. دیدن این منظره برای هر کدام از دوستان او دشوار است. اما شنیدم که نجفی با یکی از روزنامهها صحبتی کرده و گلایهای داشته که چرا او را تنها گذاشتهاند. این مطلب، گفتوگویی فوقالعاده بد بود. معلوم هم نشد که نجفی این سخنان را کی به خبرنگار گفته است. این مطلب در صفحه اول روزنامه چاپ شد در حالی که میتوانستند در صفحات میانی آن را کار کنند.
این نویسنده و پژوهشگر توضیح داد: باید همینجا بگویم که هیچ کس تا آخرین لحظه نجفی را تنها نگذاشت. فرهنگستان هم او را تنها نگذاشت. حتی من هم به یکی از دوستانم در بیمارستان مهر تماس تلفنی گرفتم و ایشان که پزشک بودند نهایت مهربانی را به نجفی مبذول داشتند.
وی توضیح داد: نجفی هیچگاه اهل گلایه نبود. این را هر که با او آشناست میداند. اگر زندهیاد نجفی در قید حیات بودند مطمئنم این حق را به من میداد که از جانب او و همینجا از همه تشکر کنم. جا دارد از پزشکان و همه دوستانی که تا آخرین لحظه نگران حال نجفی بودند تشکر کنم. از کادر بیمارستان و از خانواده نجفی به ویژه همسر و فرزندشان. کادر پزشکی تا واپسین لحظهها از ایشان به بهترین شکل مراقبت کردند. امروز همه غمگیناند و قلبشان از این موضوع دردناک است. در این جمع واقعاً نمیدانم که چه کسانی باید به چه کسی تسلیت بگویند.
در این مراسم، بهمن فرمانآرا، کارگردان و مهدی محقق نیز سخنانی کوتاه گفتند. در نامهای که در این مراسم از سوی خانواده نجفی قرائت شد، خانواده این مترجم و زبانشناس فقید از همه دوستان و همکاران نجفی به ویژه حسین کریمی، مدیر نشر نیلوفر و همسر ایشان تشکر و قدردانی کردند. بهاری، مجری مراسم نیز در پایان دستنوشتهای را برای حاضران قرائت کرد که در آن نام زنده یادان، هوشنگ گلشیری، محمد حقوقی، سعید اربابشیرانی، بهرام صادقی، احمد میرعلایی، کریم امامی و ... آمده بود و با بغض و گریه شرکتکنندگان در این مراسم همراه شد.
نظر شما