ماشاءالله محمدی، صاحب قدیمیترین کتابفروشی خرمآباد درگذشت/ از فروش لوازمالتحریر تا مطالعه کتابهای ذبیحالله منصوری
ماشاءالله محمدی، صاحب کتابفروشی محمدی روز گذشته درگذشت. وی صاحب یکی از قدیمیترین کتابفروشیهای خرمآباد و نویسنده کتاب «خاطرات من از خرم آباد قدیم» بود که نقش ارزندهای در توزیع نشریههای قدیمی داشت.
چهار جلد کتاب یاد شده را کتابفروشی محمدی در چاپخانههای مطبوعات و آفتاب تهران چاپ کرد. یاد ماندههای این کتابفروش ناشر با عنوان «خاطرات من از خرمآباد قدیم» به کوشش و با مقدمه سید فرید قاسمی در سال 1379 به وسیله انتشارات افلاک چاپ شد.
محمدی در یکی از مصاحبههایش درباره آغاز به کار به عنوان نمایندگی فروش نشریات میگوید: «کار را با فروش لوازمالتحریر شروع کردم. کار سود مناسبی داشت. مردم به دلیل آنکه من ارزانتر از دیگران میفروختم، بیشتر به طرفم میآمدند. آنگونه که در روزهای آغاز سال تحصیلی، مشتریان از جلوی مغازه تا کوچهی زید بن علی (نزدیکی ساختمان میرملاس فعلی) برای تأمین و تهیه نیازشان صف میبستند.
درست به یاد دارم اولین سال شروعِ کار، همان غروب روز اول مهرماه تمامی اجناسی که در مغازه داشتم را فروختم. این تجربه مرا واداشت تا سال بعد مقدار بیشتری جنس بخرم. در این سال هم که در واقع دومین سال فعالیتم بود، در پایان روز چهارم مهر، دوباره همان اتفاق افتاد. یکی، دو سال اول را خودم برای خرید جنس به تهران میرفتم؛ سالهای بعد اما بهخاطر خوشحسابی و آشنائیم با تجار بازار «بینالحرمین»، آقایانی چون مدرس و دفترچی که از نامداران تهیه و فروش لوازمالتحریر کشور بودند، بهشخصه برایم جنس میفرستادند.»
وی درباره توسعه کار خود آورده است: «ارتباط با تهران و بیحوصلگی ناشی از روزی هشت تا ده ساعت یک جا نشستن، مرا واداشت تا پیگیر أخذ نمایندگی فروش نشریاتی چون «ترقی»، «آسیای جوان»، «تماشا، «کاویان»، «صبا»، «امید ایران»، «آشفته»، «تهران مصور»، «روشنفکر»، «بامشاد»، «خواندنیها»، «چلنگر»، «عدل»، «فردوسی»، «مرد امروز»، «ایران»، «دانشمند»، «داریا»، «حاجی بابا»، «صبح امروز»، «طلوع»، «بسوی آینده»، «توفیق» و دیگر نشریات موسمی بشوم. اخذ نماینگی فروش نشریات، شور و شوق عجیبی برای ادامه کار در من بهوجود آورد. خواندن چند مجله که همان ایام نمایندگی فروششان را داشتم، کمکم تشویقم کرد تا به طرف کتاب بروم.»
این کتابفروش خرمآبادی درباره شوق مطالعه کتاب و توسعه آن مینویسد: «نوشتههای ذبیحالله منصوری کاملا بیحوصلگی ناشی از یکجانشینیام را جبران میکرد. اولین بار از طریق مجلات با قلم وی آشنا شدم. امری که مرا بر آن داشت تا نسبت به تهیه کتابهای او اقدام کنم، حالا جدا از آنکه خودم به آثار استاد دسترسی پیدا کرده بودم، گروهی از علاقهمندان به وی و کتاب نیز، خواهان آثارش بودند. این مساله، سببساز آشنایی گروه بیشتری از همشهریان با کتاب و مقوله کتابخوانی شد. در کنار آثار ذبیحالله منصوری، تمامی رمانهایی هم که آن ایام منتشر میشد را سفارش میدادم. خودم ساعات فراغت را کتاب میخواندم. بعد متوجه شدم با کرایه دادن کتاب به متقاضیان، میشود برای رشد و اعتلای فرهنگی جامعه، سهم بیشتری داشت. به همین خاطر تصمیم گرفتم تا در مقابل دریافت شبی یک ریال، کتابها را به طور امانی به علاقهمندان کرایه بدهم.»
نظر شما