رمان نیمه تمام «با عشقی بزرگ» نوشته آلبا د سس پدس با ترجمه بهمن فرزانه از سوی انتشارات ققنوس به چاپ دوم رسید.
آلبا د سس پدس طرح اولیه این کتاب را در سال 1939 با عنوان «رمان کوبایی» نوشت، ولی نوشتن آن را در دهه هفتاد آغاز کرد و عنوان آن را هم «جزیره» گذاشت.
در سال 1977 در ملاقاتی با فیدل کاسترو در کوبا، از او سوال میکند که چهطور توانسته در آن مدت کوتاه آن همه کارهای مفید برای کوبا بکند. کاسترو هم در جوابش میگوید: «با عشقی بزرگ». آلبا نیز از آن جمله الهام میگیرد و عنوان قطعی کتاب خود را «با عشقی بزرگ» میگذارد. «با عشقی بزرگ» متأسفانه به دلیل مرگ نابههنگام نویسنده نیمه تمام میماند.
در بخشی از این کتاب میخوانیم: «خانه ما در محلهای مرتفع قرار داشت. صبح ها اندکی پس از ساعت هشت صدای سوت پستچی به گوش میرسید. من گوش میدادم. اگر صدای پرت شدن بسته روزنامهها روی زمین را میشنیدم، معلوم میشد که نامهای ندارم، چون اگر نامهای داشتم پستجی بالا میآمد و نامه را در ورودی در میگذاشت و ما دوان دوان خودمان را میرساندیم تا باد آنها را نبرد. وقتی نامهای دریافت نمیکردم به نظرم میرسید ایتالیایی که ترکش کردهام نابود شده و دیگر وجود ندارد. در روزنامهها به ندرت از ایتالیا صحبتی میشد. گاه به گاه در مورد پاپ اعظم و واتیکان.
اندکی بعد فروشندگان دورهگرد سر میرسیدند. هر یک هم صدای خاص خود را داشتند. صدای کسانی که پیرتر بودند به صدای روضهخوانها شباهت داشت. ما مدام از آنها چیز میخریدیم. سوزن و قرقره نخ و روبان. وقتی آن خانه را ترک کردیم، کوها پر از دکمه بود. در واقع دلمان میخواست فقط پولی به آنها بدهیم و در عوض جنسی نگیریم. ولی آنها اصرار میکردند. جنس را در روزنامهای میپیچیدند که در آن محله به ندرت به چشم میخورد. مثل روزنامه «امروز» وابسته به حزب کمونیست. مستخدممان مخالف بود که به آنها پول بدهیم. میگفت فوراً میروند آن را در «بخت آزمایی» خرج کنند. یکی دیگر از آن کلاهبرداریهای دولت کوبا از مردمش. ولی برنده شدن و ثروتمند شدن آرزوی همه بود. آن وقت دیگر مجبور نبودند گاریشان را پیش برانند و آن همه آت و آشغال را بفروشند.»
چاپ دوم کتاب «با عشقی بزرگ» با شمارگان 880 نسخه به قیمت 6 هزار تومان به تازگی از سوی انتشارات ققنوس منتشر شده است.
برای کسب اطلاعات بیشتر درباره این کتاب به لینک زیر مراجعه کنید:
نظر شما