گفتوگو با شایستهتقدیر دوازدهمین جشنواره نقد در حوزه فلسفه، کلام و عرفان
عطایینظری: نویسندگان با جامعه به خواب رفته و ناآگاه مواجه نیستند/ کاستیها و نادرستیهای چندگانه و چندگونه در یک کتاب
حمید عطایینظری، شایسته تقدیر دوازدهمین جشنواره نقد در حوزه فلسفه، کلام و عرفان معتقد است: نویسندگان باید بدانند با جامعهای به خواب رفته، منفعل و ناآگاه مواجه نیستند و راه رشد علمی در گرو نقادی عالمانه است.
وی اظهار کرد: در نقدی که بنده بر این اثر نگاشتهام، کتاب یادشده به اختصار معرفی شده و سپس در معرض سنجش نقادانه قرار گرفته است. این کتاب به رغم اینکه عهدهدارِ بررسی موضوع بسیار مهم «اعتقادات شیعی از منظر شیعهپژوهان غربی» است، از کمترین استانداردهای لازم برای یک تحقیق رسمی برخوردار نیست و کاستیها و نادرستیهای چندگانه و چندگونهای دارد. لغزش در ضبط اَسماءِ اَعلام، اشتباه در ضبط اسامی کتابها، نقل نادرست آیات و رِوایات، استدلالهای ضعیف و ناتمام، ایراد دعاوی غریب، ترجَمههای غلط از منابع عربی و انگلیسی، انتحال در ارجاعات، درج عبارات مبهم و گاه بیمعنا، مسامحه در ضبط تواریخ، استعمال نادرست کلمات و اصطلاحات، اغلاط املائی و زبانی و اشتباهات نگارشی و ویرایشی بخشی از ایرادها و نابسامانیهای کتاب شیعهشناسان غربی و اصول اعتقادات شیعه دوازده امامی است که در سال 1393 از سوی انتشارات پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی منتشر شده است.
نوشتن نقد برای اخذ رتبه
این استادیار پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی در پاسخ به پرسشی درباره جایگاه «نقد» در میان دانشگاهیان و نویسندگان گفت: شوربختانه، در مجموع، «نقد کتاب» در مکتوبات و مطبوعات دانشگاهی و حتی غیردانشگاهی، هیچ جایگاه خاصی ندارد. علت این امر البته تا حدودی روشن است. از یکسو، بهطور معمول در دانشگاه افراد بهدنبال نگارش مقالاتی هستند که برای آنها امتیازآور باشد و با ارائه آنها بتوانند ارتقاء رتبه پیدا کنند، در حالی که خوب میدانیم بیشتر مجلات به اصطلاح علمی ـ پژوهشی، از انتشار مقالات انتقادی ـ به بهانه اینکه در اینگونه مقالات، نظریه تازهای ابراز نمیشود، و به تعبیر امروزی: «تولید علم» صورت نمیگیرد ـ از پذیرش و نشر چنین مقالاتی خودداری میکنند. از سوی دیگر، نقد افکار افراد و نوشتههای آنها معمولاً رنجش و ناراحتی و گاه عناد و کینه آنها (نویسندگان) را به همراه دارد. بنابراین با چنین پیامدهایی روشن است که صرف وقت و نیرو برای نگارش مقالهای که نه تنها امتیازآور نیست، بلکه گاه دشمنساز نیز است چندان کار عاقلانهای به نظر نمیرسد.
وی ادامه داد: به همین دلیل است که وقتی رزومه یا همان کارنامک استادان دانشگاهی را از نظر میگذرانیم کمتر از این مقالات انتقادی نام و نشانی مییابیم. طبعاً این امر، اثر خود را بر فضای علمی جامعه خواهد گذاشت؛ و به گمانم، یکی از عوامل پیدائی وضعیت نهچندان مطلوب کنونی علمی کشور هم در واقع همین پرهیز از نگارش مقالات انتقادی، و سنجش و ارزیابی آثاری است که نوشته میشود. نکته دیگر اینکه طبیعت نقد، تا حدودی آمیخته با تندی است، از اینرو برخی، نقد یک اثر و اندیشه نگارنده آن را از حیث اخلاقی و شرعی مصداق بی اخلاقی و «آبروی مؤمن را بردن» یا «غیبت مکتوب» دانسته و میدانند و در پی آن، نقد ناقد را محکوم، و خود او را ملامت و سرزنش میکنند. همین امر ممکن است در برخی موارد مانع دستیازیِ افراد به نگارش نقد آثار دیگران شود.
نقد عالمانه، مصداق بیاخلاق نیست
عطایینظری، با بیان اینکه، نقد یک اثر، اگر به قصد اصلاح یک نوشته و عبرتآموزی به دیگران باشد ـ و نه از روی عناد و ریاء ـ مصداق بیاخلاقی و ارتکاب عملی غیرشرعی و مخالف با تقوا نیست، اظهار کرد: «نقد» امری واجب، و مصداقِ «امر به معروف و نهی از منکر» است. «مُحییالدّین نَوَوی»، از فقها و محدثان برجسته اهل سنت در کتاب «الأذکار» خود در باب حدود «غیبت» تصریح میکند که اگر نقل و نقد سخن کسی به قصد تنقیص و بدگویی و طعنهزدن به وی باشد، چنین کاری حرام است ولی اگر به نیت آشکار ساختن ناراستی و نادرستی آن سخن باشد تا دیگران از آن قول ناصواب پیروی نکنند، یا چنین نقدی به قصد نشان دادن ضعف علمی آن نویسنده باشد تا دیگران فریفته او نگردند و قولش را بپذیرند، آنگاه چنین عملی نه تنها «غیبت» نخواهد بود، بلکه در حکمِ نصیحت واجبی است که بهدلیل آن سزاوار ثواب و پاداش اخروی نیز خواهد بود.
وی با تاکید بر اینکه، نقد آثار دیگران اگر از سرِ خیرخواهی و همراه با رعایت آداب آن باشد، بهخودی خود امری شایسته، بلکه بایسته است، افزود: در این صورت جای این پرسش از مخالفان و ناقدان نقد هست که اگر نویسندهای از روی سهلانگاری و با شتاب هر چه تمام، کتابی آکنده از اغلاط را به خواننده تحویل دهد تا خود، از مزایای مالی و اداری آن بهرهمند شود، غافل از اینکه با این کار، او هم به خوانندگان ضرر مالی وارد کرده و هم افکار آنها را با اندیشهها و آموزههای غلط مسموم کرده و عِلاوه بر این، فضای علمی جامعه را نیز آلوده ساخته است، آیا مستحق سرزنش و ملامت نیست؟ آیا نباید کسی او را از «منکری» که انجام داده پرهیز دهد و به راه صلاح و «معروف» فرابخواند؟ آیا توبیخ او نباید موجب عبرتآموزی دیگران شود؟
لحن نقد به نوع اثر بستگی دارد
این پژوهشگر فلسفه با استناد به احکام فقهی گفت: در مواردی تأکید شده که اجرای حدود الهی و تنبیه دیگران باید در ملأعام و دیدگان عوام باشد، یکی از حکمتهای آن این است که تنبیه آن فرد باعث تنبه و عبرت دیگران شود و در اثر آن، جامعه رو به صلاح رود و به فساد کشیده نشود. در اینجا دلسوزی و طرفداری از آن شخص محکوم ظاهراً هیچ وجه اخلاقی و شرعی نباید داشته باشد. البته منطقی است که شیوه برخورد و میزان تندی قلم در نگارش نقد یک اثر باید با میزان اغلاط و اشتباهات موجود در آن تناسب داشته باشد. هر چقدر اغلاط و آشفتگیهای یک اثر بیشتر باشد، لحن نقد آن هم باید تندتر و نکوهش آمیزتر باشد، البته بیآنکه ناسزایی به نویسنده آن گفته شود یا به شخصیت وی توهینی شود.
در واقع در عین احترام، باید اشتباهات نویسنده تذکر داده شود تا نویسنده دریابد با یک جامعه منفعل و بهخواب رفته و جماعت ناآگاه و ناهشیار مواجه نیست. این تندی و نکوهش البته تنها سزاوار کسی است که از روی سهلانگاری و سادهاندیشی و به قصد انتشار هر چه بیشتر آثار خود و بهرهمندی از مزایای آن، به تألیف یا تصحیح یا ترجمه اقدام کرده باشد، وگرنه کسی که نهایت تلاش خود را کرده است برای آنکه اثری عالمانه و مفید به جامعه علمی عرضه کند، اما به دلایلی دیگر، در اثرش مرتکب اشتباهات و خطاهایی نیز شده است، طبعاً به آن اندازه شایسته نکوهش و سرزنش نخواهد بود.
عطائینظری افزود: پویائی و رشد علمی هر جامعه ارتباط وثیقی با نرخ نقد و نقادی عالمانه دارد، و تا نقد نباشد از رشد و پیشرفت علمی خبری نخواهد بود. نقد آثار موجب میشود که نویسندگان، کار خود را جدی بگیرد و با سختکوشی و دقتورزی، اثر درخورِ جامعهای با فرهنگ ارائه کنند. همین مقدار، برای بیان ارج و عیار «نقد» کافی است.
نظر شما