سه‌شنبه ۸ دی ۱۳۹۴ - ۱۱:۰۰
گره‌گاه‌های تاریخ ایران در مجموعه مقاله‌ «مردم در سیاست ایران»/ ماجرای کیک سیب برای آمریکایی‌ها!

موضوع‌محوری پژوهش‌های یرواند آبراهامیان در کتاب «مردم در سیاست ایران» تغییرات و تحولاتی است که نه از گذر گفت‌وگوها و بده‌بستان‌های سیاستمداران حرفه‌ای پشت درهای بسته، بلکه به واسطه حضور مردم در خیابان یا همبستگی اصناف و جمعیت‌ها برای رسیدن به خواست‌هایی جمعی به‌دست آمده است.

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، مجموعه مقاله «مردم در سیاست ایران، پنج پژوهش موردی» از یرواند آبراهامیان برگردان و تدوین بهرنگ رجبی است که به بررسی نقش مردم در عرصه تاریخ معاصر می‌پردازد.

نقش‌آفرینی که همیشه به حماسه‌هایی شورآفرین نینجامید

این اثر از پنج مقاله با این عناوین تشکیل شده است: «نقش جمعیت‌های مردمی در انقلاب مشروطه ایران»، «نقش جمعیت‌های مردمی در سیاست ایران؛ 1285-1332»، «نقش جمعیت‌های مردمی در انقلاب ایران»، «کمونیسم و مسئله اشتراک در ایران: حزب توده و فرقه دموکرات» و «شکل‌گیری پرولتاریا در ایران مدرن، 1332- 1320».

«پشت جلد کتاب» با تاکید بر نقش مردم در خیابان آمده است: «موضوع‌محوری پژوهش‌های یرواند آبراهامیان در این کتاب،‌ تغییرات و تحولاتی است که نه از گذر گفت‌وگوها و بده‌بستان‌های سیاستمداران حرفه‌ای پشت درهای بسته، بلکه به واسطه حضور مردم در خیابان یا همبستگی اصناف و جمعیت‌ها برای رسیدن به خواست‌هایی جمعی به‌دست آمده. این پژوهش‌ها از قدرتی می‌گویند که بی‌قدرتان جامعه دارند و از نقشی عمده که در شماری از گره‌گاه‌های تاریخ ایران داشته‌اند‌ و البته که این نقش‌آفرینی همیشه هم به حماسه‌هایی شورآفرین نینجامیده و گاه ناکامی‌هایی حاصل آورده که زندگی نسل‌هایی را به باد داده‌اند. این مقاله‌ها بررسی قوت‌ها و ضعف‌های چند نمونه از جنبش‌های مردمی در فرازهای تاریخی مهم این سرزمین‌اند، چندوچونی در این پرسش که آدم‌های کوچه و خیابان چطور کوشیده‌اند فردای‌شان را بهتر کنند،‌ کجاها موفق بوده‌اند و کجاها شکست خورده‌اند.»

توفیقی در «مقدمه مترجم» درباره ویژگی این مجموعه مقاله‌ها آورده است: «نقش و جایگاه مردم در سیاست، از همان آغاز بخشی مهم از فعالیت‌های پژوهشی یرواند آبراهامیان بوده. در تاریخ‌نگاری‌هایش بیشتر تمرکز داشته روی تحولاتی که آدم‌ها به واسطه خیابان باعث شده‌اند تا تغییراتی که سیاستمداران سر میز مذاکره حاصل داده‌اند: او راوی فشارهای از پایین است تا چانه زنی‌های در بالا.»

تصویر روزنامه‌نگارهای اروپایی از مردم خاورمیانه

در نخستین مقاله با عنوان «نقش جمعیت‌های مردمی در انقلاب مشروطه ایران» درباره تعبیرهای متفاوت از مردم ایران می‌خوانیم: «اگرچه جمعیت‌ها در همه اعصار ایران مهم بوده‌اند اما تاریخ‌نگارها، جامعه‌شناس‌ها و متخصصان علوم سیاسی، همگی توجه اندکی به‌شان کرده‌اند. تحلیل‌گران موافق همراه آنان را به‌عنوان «مردم»ی ستوده‌اند که برای کشور، آزادی و عدالت مبارزه می‌کنند. تحلیل‌گران ناموفق آنها را «جماعت دیوانه» مزدور خارجی‌ها خوانده‌اند یا خراب‌کارهایی متشکل از «اوباش»، «اشرار»، «اراذل»، «گداهای حرفه‌ای» و «تفاله‌های جامعه». روزنامه‌نگارهای اروپایی اغلب تصویر «هیولاهایی بیگانه‌ هراس» ازشان به‌دست داده‌اند که رو به سفارت‌خانه‌های خارجی فحش می‌دهند و آجر پرت می‌کنند و رمان‌نویس‌های شوخ‌طبع هم با توصیف‌شان به‌سان دارودسته عظیمی دمدمی و مضحک که سیاستمدارها را بالا می‌برند و پایین می‌آورند، تفریح کرده‌اند. برای همه اینها جمعیت، چه سزاوار تحسین، چه مستوجب ترس، چه درخور نفرت و چه مایه مزاح، پدیده‌ای انتزاعی بوده نه موضوع مطالعه.» (ص 11)

یرواند آبراهامیان در «نقش جمعیت‌های مردمی در سیاست ایران؛ 1285-1332» به عنوان دومین مقاله با اشاره به تعابیرهای متفاوت از مردم خاورمیانه می‌نویسد: «این دیدگاه جورج رود که «شاید تاریخ‌نگاران به هیچ پدیده تاریخی‌ای به قدر جمعیت یک‌سر بی‌اعتنا نبوده‌اند» مشخصا در مورد خاورمیانه است. هرچند روزنامه‌نگارهای غربی همواره شرقیان را «جماعتی بیگانه‌هراس» تصویر کرده‌اند که سفارت‌خانه‌های غربی‌ها را دشنام می‌دهند و سنگ می‌زنند، اما محافظه‌کارها و سنتی‌های خود این کشورها مکررا آنها را به لفظ «تفاله‌های اجتماع» تقبیح کرده‌اند که از خارجی پول می‌گیرند؛ کلیشه‌ رادیکال‌ها هم از آنها «مردم»ی است که نقشی فعال در اجتماع دارند. جمعیت برای همه‌شان مفهومی انتزاعی بوده، درخور اتهام، ترس،‌ ستایش، یا حتی تمسخر، اما نه موضوع بررسی و مطالعه.» (ص 43)

سومین مقاله «نقش جمعیت‌های مردمی در انقلاب ایران» به بررسی مردم در انقلاب‌ها پرداخته و آورده است: «کسانی که با نوشته‌های احمد کسروی آشنایند (بیشتر ایرانیان تحصیل کرده با تاریخ‌هایی که او نوشته بزرگ شده‌اند) می‌دانند مداخلات توده مردم، نقشی کلیدی در تاریخ متأخر این کشور داشته است. می‌توان گفت راهپیمایی همان جایگاهی را برای ایرانی‌ها دارد که کیک سیب برای آمریکایی‌ها. دلیل اصلی هم همین بود که آیت‌الله خمینی و دیگر رهبران اصلی مخالفان که الزاما هم با خشونت مشکلی نداشتند، به تدبیر نبرد مسلحانه رو نیاوردند. حقیقت این است که به‌خلاف تصورات فراگیر غربی‌ها، آنها صراحتا و قاطعانه درخواست‌ها برای اعلام جهاد مسلحانه را پس زدند.» (ص 120)

حزبی طبقاتی با تکیه بر روشنفکران و پرولتاریای وطن

«کمونیسم و مسئله اشتراک در ایران: حزب توده و فرقه دموکرات» در مقاله چهارم جای گرفته و در آن با اشاره به تفاوت حزب توده و حزب دموکرات آمده است: «حزب توده و فرقه دموکرات صرفا دو روی یک سکه نبودند. به‌عکس، بنیان‌های اجتماعی متضاد، منابع مغایر و در مواردی سیاست‌هایی ناسازگار از همدیگر جدای‌شان کرده بود. اولی سازمانی بود برساخته روشنفکرانی فارسی‌زبان که به واسطه گرایش به مارکسیسم اروپای غربی به کمونیسم رسیده بودند. دومی را میهن‌پرستانی آذری تشکیل داده بودند که از گذر لنینیسم حزب بلشویک قفقاز به همان مقصد رسیده بودند. گروه اول مارکسیست‌هایی بودند جز اکثریت جامعه و ساکن تهران که گرایش‌شان پرداختن به جامعه از دریچه مبارزه طبقاتی بود، توجهی به اختلافات زبانی نداشتند و گله‌ها و نارضایتی‌های ایالات از پایتخت را دست‌کم می‌گرفتند. تمایل گروه دوم که در مبارزات نهضت خیابانی و قیام جنگل فعالانه ایفای نقش کرده و با برنامه‌های قوم‌محور روسیه تزاری آشنا بودند، به پرهیز از مبارزه طبقاتی به نفع پرداختن به تضادها بر سر مسائل مرتبط با اشتراک بود. خلاصه‌اش این‌که حزب توده حزبی طبقاتی بود با تکیه بر روشنفکران و پرولتاریای وطن؛ فرقه دموکرات سازمانی شکل‌گرفته بر مبنای اشتراک بود که منحصرا چشم به همراهی مردم آذربایجان داشت.» (ص 169)

پنجمین مقاله به «شکل‌گیری پرولتاریا در ایران مدرن، 1332- 1320» اختصاص دارد، یرواند در این مقاله پایانی به بررسی ضعف‌های جنبش کارگری ایران پرداخته و با اشاره به پنج نقطه ضعف این جنبش (شمار اعضا، عدم راه‌یابی کشاورزان و عشایر به جنبش‌های کارگری، تبعیت عشایر از رهبران عشیره‌ها، ارتش و بریتانیا) در تشریح تاثیرگذاری عشایر در شکست این جنبش می‌نویسد: «سومین ضعف جنبش، عشایر بودند. عشایر تا حد بسیار زیادی تابع و دنباله‌رو رهبران عشیره‌ها بودند، و چون مسلح هم بودند واقعا قالب سازمان نیمچه‌نظامی‌ای را داشتند که در صورت رویارویی، رویارویی سیاسی، سلاح داشت، چیزی که اتحادیه‌ها نداشتند. در مقاطعی خاص، این رویارویی در آذربایجان و در اصفهان اتفاق افتاد، و طی بحرانی در مناطق نفتی که شرحش را داده‌ام، همیشه سایه خطرش بود. اتحادیه می‌دانست پای میز مذاکره موضع ضعف را دارد، چون اگر کار به بدترین گزینه ممکن می‌رسید، دولت یا بریتانیایی‌ها می‌توانستند برای حمله به اتحادیه دست‌ به‌دامان عشایر شوند. در آبادان، وضعیت متناقض بود: مسئولان نظامی ایران به عشایر بیشتر سلاح می‌دادند و خودشان در کوره نزاع آنها با اتحادیه می‌دمیدند، تا جایی که کنسول بریتانیا مشکوک بود نکند کلا بلواها زیر سر فرمانده ارتش ایران است. اما بریتانیایی‌ها مشتاق بودند هیچ ناآرامی گسترده‌ای اتفاق نیفتد چون دل‌شان نمی‌خواست تأسیسات نفتی آسیبی ببیند.» (ص 188)

مجموعه مقاله «مردم در سیاست ایران، پنج پژوهش موردی» مولف یرواند آبراهامیان مترجم و تدوین‌گر بهرنگ رجبی در 189 صفحه، شمارگان یک‌هزار و 500 نسخه و به بهای 14هزار تومان از سوی نشر چشمه در دسترس علاقه‌مندان قرار گرفته است.

برای دریافت اطلاعات بیشتر به نشانی زیر مراجعه کنید:

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها