تشریح استراتژی تفکر چهار مرحلهای با بهرهگیری از کتاب «یادگیری نظریهپردازی استراتژی چهار مرحلهای»
استراتژی تفکر چهار مرحلهای که در کتاب «یادگیری نظریهپردازی استراتژی چهار مرحلهای» تشریح شده به مخاطب کمک خواهد کرد که استاد تبیین شود. مخاطب میتواند برای پرداختن به پرسشهای تخصصی و مسائل حرفهای یا به منظور کنار آمدن با سردرگمیهای علمی زندگی روزمره از این استراتژی استفاده کند.
استراتژی تفکر چهار مرحلهای که در این کتاب تشریح شده به مخاطب کمک خواهد کرد که استاد تبیین شود. مخاطب میتواند برای پرداختن به پرسشهای تخصصی و مسائل حرفهای یا به منظور کنار آمدن با سردرگمیهای علمی زندگی روزمره از این استراتژی استفاده کند.
مولف در مقدمه این کتاب مینویسد: «نظریهپردازی ساختاری برای آن دسته از مسائل فکری و استدلالی که درک شما در مورد چگونگی اوضاع، باید و نبایدهای آن و نحوه عملکرد شما در قبال آن اوضاع را به چالش میکشد، کاربرد عمومی دارد. شما میتوانید در هر زمان و مکانی از این استراتژی استفاده کنید.
من این کتاب را برای کمک به دانشجویان رشته آموزش و علوم اجتماعی نوشتهام تا باورهایشان راه درباره مسائل مهم تجربی، اخلاقی و سیاستگذاری بهبود بخشم. این استراتژی را نظریهپردازی ساختاری مینامم؛ زیرا ساختار تبیین تردیدهایی که دانشجویان به دنبال درک آن هستند را هدایت میکند و نیز به این خاطر که به نظریهای منجر میشود که اختلافات بین باورها و تردیدهای آنها را کاهش میدهد. دانشجویان رشتههای روانشناسی، جامعهشناسی، علوم سیاسی و آموزش از این راهبرد بهره میبرند؛ زیرا آموزش آنها را در زمینه پژوهش، سیاستگذاری و کار حرفهای کامل میکند.»
نگاهی به نظریهپردازی ساختاری بهمثابه اولین خویشاوند حل مساله، استدلال عملی و یادگیری خودتنظیمی، آنچه را منحصر به استراتژی است، ارائه میکند. نظریهپردازی ساختاری روش یادگیری نظریهپردازی درباره دستهای از مسائل است: پرسشهایی درباره اینکه اوضاع چگونه است، چگونه باید باشد و در قبال آنها چه باید کرد. آن نوعی استدلال عملی است که بهبود انطباق با شرایط غیرعادیای که این پرسشها را برمیانگیزد را نوید میدهد. آن نوعی یادگیری خودتنظیمی برای تبیین شرایطی است که قادر به درک آن نیستید. در نهایت، این روش، نوعی شناخت موقتی است؛ زیرا اعتبار و ارزش نظریه برآمده از روش همواره موکول به حوادث بعدی است که با تبیین آن سازگار است.
فصل نخست کتاب، حل مساله روزمره را با حل مساله علمی افرادی مانند یوهان کپلر، چارفز داروین و آلبرت اینشتین مقایسه میکند. در این فصل نشان داده میشود که چگونه هر دو نوع مساله از طریق اختلافات موجود بین شرایط و باورها بهوجود آمدهاند. این فصل همچنین روش علمی را با الگوهای حل مساله در علوم اجتماعی و آموزش مقایسه میکند تا نشان دهد ساختار و قالبی که آنها به کار میبرند مشابه ساختار و قالب نظریهپردازی ساختاری است. این موضوع به این بحث منتهی میشود که چگونه نظریهپردازی ساختاری است. این موضوع به این بحث منتهی میشود که چگونه نظریهپردازی ساختاری با درخواست از شما برای استفاده از استدلال استقرایی و قیاسی به منظور ایجاد تبیینهای جدید برای «چگونگی اوضاع، باید و نبایدهای آن و نحوه عملکرد در قبال آن اوضاع» این استراتژیها را ایجاد میکند.
این فصل با استفاده از این استراتژی چهارمرحلهای برای تبیین شرایط غیرعادیای که منجر به اخذ مجوز کیسی مارتین، گلفباز معلول، از انجمن گلف حرفهای (PGA) برای استفاده از خودرو در طول مسابقات شده بود، پایان مییابد. این حادثه غیرعادی بود؛ زیرا به نظر میرسید هیچ دلیلی وجود نداشت که کیسی مارتین درخواست خودرو کند (مساله تجربی) هیچ مبنایی برای داوری وجود نداشت که آیا وی حق دارد چنین تقاضایی بکند (مساله اخلاقی) و هیچ سابقهای برای انجمن گلف حرفهای برای پذیرش یا رد آن وجود نداشت (مساله سیاستگذاری)
فصل دوم به این مساله میپردازد که چگونه نظریهپردازی ساختاری مانند استدلال عملی برای تبیین شرایط در حال تغییر عمل میکند. این فصل نشان میدهد که باورها با هدایت انتظارات، انتخابها و کنشها، فرایند انطباقی در حال حرکتی را ایجاد میکنند که با استفاده از تجربه گذشته، شرایط را در آینده پیشبینی میکند. در این زمینه، نظریهپردازی ساختاری، نوعی استراتژی برای ایجاد تبیینهایی است که با شرایط تأثیرگذار بر انطباقهای ما سازگارند (آنها معتبرند) و در هدایت کنشهای ما برای بهبود آن انطباقهای ما سازگارند (آنها معتبرند) و در هدایت کنشهای ما برای بهبود آن انطباقها مفیدند (آنها ارزشمندند). این فصل توضیح میدهد که چرا حفظ باورهای مورد تأیید نظریههای معتبر و ارزشمند، ار نظر عملی بهتر از حفظ باورهایی است که مورد تأیید این نظریهها نیستند.
همچنین توضیح داده میشود که چرا معیارهای انسجام، درستی و اثباتپذیری برای ارزیابی اعتبار تبیینهای نظریه درباره شرایط ناشناخته مناسبند و اینکه چرا معیارهای معناداری، دامنه و سودمندی جهت ارزیابی ارزش نظریه برای انطباق با آن شرایط مناسب هستند. با استفاده از معیار برای تصمیمگیری درباره اینکه چه نظریههایی پذیرفته و کدام نظریات رد شوند، متوجه خواهید شد که چگونه شرایط شما تحت کنترل باورهایتان است.
فصول سه تا پنج نشان میدهند که چگونه استفاده از نظریهپردازی ساختاری در تحلیل و درک موضوعات پیچیده اجتماعی درباره عدم شناخت باورها به مخاطب کمک خواهد کرد؛ موضوعاتی که در شبکه تفکر ایدئولوژیک که ادعا میشود تنها راه شناخت باورهاست، به هم مرتبط شدهاند. این فصول نشان میدهند که چگونه شما میتوانید باورهایتان را درباره اینکه چرا برخی افراد با شرایط فوقالعاده دشوار مواجه میشوند و در نتیجه همواره برای رسیدن به خواستهها و نیازهای زندگیشان با شکست مواجه میشوند، بهبود ببخشید.
این کاربرد چالشبرانگیزتر نظریهپردازی ساختاری، ماهیت بازگشتی آن را روشن میکند: نظریاتی که برای تبیین یک وضعیت پیچیده تدوین شدهاند غالباً ناسازگاریهای جدیدی با نظریات دیگر ایجاد میکنند و از این رو موجب نظریهپردازی بیشتری برای حل آن تناقضات میشوند. برای مثال، در فصل سوم در حوزه نظریهپردازی تجربی، حل اختلافات بین تبیینهای متضاد درباره چگونگی اوضاع، پرسشهای جدیدی را درباره چگونگی اوضاع افراد نیازمند برمیانگیزد.
سپس در فصل چهارم، نظریهپردازی اخلاقی برای پاسخ دادن به این سؤال، پرسشهای جدیدی را درباره اینکه در هر صورت چه کاری باید انجام داد، ایجاد میکند. سرانجام در فصل پنجم، نظریهپردازی سیاستگذارانه برای حل این اختلافات، دوباره پرسشهای جدیدی را درباره نحوه عملکرد یا چه باید کرد، برمیانگیزد. نمودار P.L، این الگوی چرخهای نظریهپردازی را برای حل ناسازگاریهای موجود باورهای درهمتنیده درباره چگونگی اوضاع، باید و نبایدهای آن و نحوه عملکرد در قبال آن اوضاع را توضیح میدهد.
کتاب «یادگیری نظریهپردازی استراتژی چهار مرحلهای» نوشته دنیس میتوگ با ترجمه نعمتالله عاملی در 288 صفحه، شمارگان یکصد نسخه و به بهای 13 هزار و 500 تومان از سوی پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی وزارت علوم، تحقیقات و فناوری در دسترس علاقهمندان قرار گرفته است.
نظر شما