دوشنبه ۸ تیر ۱۳۹۴ - ۰۹:۰۰
حمایت‌ها برای نوشتن درباره تهاجم شیمیایی سردشت انگیزه‌بخش نیست/ یادداشت منیژه جانقلی

منیژه جانقلی، نویسنده در یادداشتی که برای ایبنا فرستاده به مشکلات نوشتن درباره تهاجم شیمیایی به سردشت اشاره کرده و می‌گوید: قلم زدن درباره سردشت سخت است و مسئولان باید حمایت‌های انگیزه‌بخشی برای نگارش در این حوزه داشته باشند.

خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)- منیژه جانقلی، نویسنده: امروز به دلیل آن‌چه در روز‌های هفتم و هشتم تیرماه سال 1366 بر مردم سردشت گذشت، به نام روز مبارزه با سلاح‌های شیمیایی نامگذاری شده است. از سردشت نوشتن سخت است. با توجه به این‌که یک خانم بودم، مشکلات زیادی برای پرداختن به موضوع مصدومان شیمیایی شهر سردشت وجود داشت. برای نوشتن درباره مردم سردشت نیاز بود که سفری به آن منطقه داشته باشم و مردمی که این اتفاق‌ها را پشت سر گذاشته بودند ملاقات کنم. از همه مهم‌تر این‌که بتوانم آن‌ها را برای انجام مصاحبه مجاب کنم. چون خیلی از آن‌ها مسائل دشواری را از سر گذرانده بودند که حتی نمی‌توانستند آن‌ها را بیان کنند و این گفت‌وگو با آن‌ها را سخت می‌کرد.

با آن‌که پدرم جانباز شیمیایی بود و من در خانواده‌ای بزرگ شدم که ناخواسته به عوارض سلاح‌های شیمیایی آشنا بودم، باید تحقیقاتی وسیع برای گردآوری مستندات آغاز می‌کردم زیرا قرار بود که به واقعه‌ای بپردازم که خودم به وضوح لمسش نکرده و در زمان وقوع انفجار آنجا نبودم.

«بهشت مسموم» رمان بود اما من در واقع مستندی تاریخی می‌نوشتم. بنابراین، نیاز بود که همه مطالب مبتنی بر مستندات عنوان شوند. من حق نداشتم تاریخ را تغییر دهم. چگونگی بروز وقایع باید به همان شیوه‌ای که رخ داد، بیان می‌شد. ضمن آن‌که باید حس تعلیق را در اثر حفظ می‌کردم، شخصیت‌پردازی هم باید بر اساس رخداد‌های واقعی بود.

تمام کتاب‌ها و داستان‌هایی که درباره مصدومان شیمیایی نوشته شده بود، مطالعه کردم. این کتاب‌ها را از کتابخانه‌های مرجعی چون کتابخانه تخصصی جنگ حوزه هنری، کتابخانه مرکز اسناد انقلاب اسلامی، کتابخانه صلح و... به امانت می‌گرفتم. حتی برخی منابع خارجی را هم درباره آن‌چه سال 1366 در سردشت به وقوع پیوست، مرور کردم. تهیه منابع خارجی بسیار سخت بود و نیاز به نامه‌نگاری‌های اداری داشت. افزون بر این، دسترسی به برخی اسناد هم برای محققان عادی امکان‌پذیر نبود.

دیگر منابعی که برای نوشتن درباره سردشت به کمک آمد، پایان‌نامه‌های پزشکی دانشجویی بود. دانشجویانی بودند که تحقیقات خود را مبتنی بر عوارض سلاح‌های شیمیایی به انجام رسانده بودند. خلاصه این‌که کوشیدم چیزی از قلم نیفتند تا بتوانم رمانی جامع درباره دوره‌ای فاجعه‌بار از سرگذشت مردم سردشت بنویسم.

از سوی دیگر، شماری از مردم سردشت برای مداوا به خارج از کشور اعزام شده بودند و من باید به اسنادی در این باره هم دست می‌یافتم تا از مراحل درمان ‌آن‌ها هم آگاه شوم. برخی از این مصدومان ناچار بودند آزمایش‌هایی را به اجبار انجام دهند. البته مستندات تصویری هم از دیگر منابعی بود که به آن‌ها مراجعه کردم. باید بگویم که نکته‌ای را در بررسی‌هایم فروگذار نکردم. از مصاحبه، مشاهده تا مطالعه و تحقیقات میدانی. کار نوشتن «بهشت مسموم» ضمن تحقیقات آغاز شد و وقتی از من نگرفت.

دوست داشتم حجم کتاب بیشتر از آن‌چه که منتشر شد، بشود اما فرصت زمانیِ قراردادی که با مرکز اسناد انقلاب اسلامی داشتم به گونه‌ای نبود که بتوانم بر حجم مطالب کتاب بیفزایم. باید اثر را سرِ موعد مقرر تحویل می‌دادم و من با وجود مهلت اندکی که داشتم «بهشت مسموم» را بازنویسی و سپس به ناشر تحویل دادم.

وقتی به پژوهش‌هایی که در مدت یک سال انجام دادم نگاه می‌کردم، از این‌که خروجی دیگری نداشته باشد، نگران بودم. بنابراین تصمیم گرفتم این حجم از تحقیقات را در قالب فیلمنامه‌ای مستقل بنویسم. این فیلمنامه علاوه بر حفظ ساختار مستندگونه، شخصیت‌پردازی‌های دقیقی هم دارد. امیدوارم بتوانم حامی مالی خوبی هم برای سینمایی شدن این اثر بیابم. البته از طرفی هم معتقدم آثار سینمایی در کشور ما اثرگذارتر است. زیرا متاسفانه مردم ما کتابخوان نیستند ولی به هر حال فیلمی درباره رنج‌های مردم سردشت امکان تاثیرگذاری بیشتری خواهد داشت.

آن‌چه در تحقیقات برایم اهمیت داشت این بود که برخلاف دیگر پژوهشگران از همه جنبه به موضوع سردشت و مردم شیمیایی این شهر بپردازم. از شروع بمباران تا زمان کنونی. پرداختن به نحوه کنار آمدن مصدومان شیمیایی با بیماری‌شان و مراحلی که برای زنده‌ مانده طی می‌کنند برایم مهم بود. گازی که در سردشت استفاده شده بود، هم اعصاب و روان و هم پوست مردم را تحت تاثیر قرار می‌داد. این گاز به مرور افراد را دچار بیماری‌های متعدد می‌کرد که بیماری تنفسی و ریوی را هم  شامل می‌شد.

تحقیق درباره سردشت بسیار به خود محقق بستگی دارد. برای فردی که تجربه‌ای در این باره ندارد، نیاز به حمایت مالی و انگیزه‌‌ مسئولان احساس می‌شود. این درست نیست که برخی مسئولان موانعی را ایجاد می‌کنند. وقتی نوشتن «بهشت مسموم» را آغاز کردم، متاسفانه برخی مسئولان به من می‌گفتند شما که خانم هستید، از نوشتن کتاب درباره دفاع مقدس خودداری کنید و آن را به نویسندگان آقا بسپارید! من این رویکرد را قبول نداشتم. معتقدم که این رخداد را نمی‌توان مختص به قشر خاصی دانست. هر نویسنده‌ای که خوب قلم بزند، می‌تواند قلمش را در این عرصه بیازماید. این مخاطب است که باید تصمیم بگیرد قلم چه کسی بهتر است.

از سویی نیاز است که زمینه‌سازی بیشتری برای نوشتن آثار دفاع مقدس فراهم شود. نامه‌نگاری‌ها برای دسترسی به منابع، حمایتی کافی نیست. سال‌ها پیش بنیاد جانبازان و ایثارگران واحد ادبیاتی با مدیریت مجتبی شاکری داشت. او نویسندگان را در یک مکان جمع و دوره‌های آموزشی برگزار می‌کرد. در این دوره‌ها هنرجویان به سفرهای جنگی هم می‌رفتند و همواره جلسه‌هایی برای دیدار با جانبازان و فعالان برگزار می‌کرد که واقعا اثرگذار بود. کتاب‌های خوبی در آن زمان منتشر شد. این نوع حمایت‌ها می‌تواند بسیار امیدوارکننده و انگیزه‌بخش باشد.

همه نویسندگان از جنبه مالی به موضوع دفاع مقدس نگاه نمی‌کنند. من برای نوشتن «بهشت مسموم» حق‌التالیف چندانی نگرفتم اما دوست داشتم تبلیغات خوب برای این اثر انجام شود. تمام نویسندگان دوست دارند آثارشان دیده شود. برخی ناشران اهتمام ویژه‌ای در تبلیغ آثار دارند. وقتی نویسنده‌ای کتابی را با خون دل خلق می‌کند، تبلیغ برای آن اثر چه اشکالی دارد؟

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها