یادداشت فرشته نوبخت بر کتاب «در کفن خاکستر» نوشته میلاد ظریف
روایت رویای دختر تنهای همسایه/راز بارور شدن نخلستانهای جنوب
داستان «در کفن خاکستر» نمونهای موفق از مجموعه داستانی به همبن نام نوشته میلاد ظریف است. راوی این داستان با روایتی وهمآلود از درگیرهایِ احساسیاش با دختر تنهای همسایه میگوید و همزمان ماجرای موجوداتِ حرارتی را روایت میکند که قرار است نخلستانها را بارورتر کنند. فرشته نوبخت در یاداشتی وحدت شرایطِ اقلیمی و اشاراتِ ضمنی به باورها را از دلایلی دانسته که این مجموعه را در زمره ادبیات اقلیمی می تواند قرار دهد.
می توان گفت تنوع در داستانها و توجه به ساختار و زبان از نقاط قوت داستانهای این مجموعه است. اما از سوی دیگر استفاده زیاد از روایتهایِ ذهنی و درگیریهای درونیِ راویها با ذهنیات و استفاده بسیار کم و محتاطانه از دیالوگ و فقدان گرههای چالشبرانگیزِ داستانی و شتابزدگی در پایانبندیها، از جمله نقاط قابل بحث این مجموعه هستند.
به عنوان مثال، فرم داستان «ام کلثوم را شط برد» به صورت نامه است. چهار نامه اول از طرفِ ام کلثوم برای «ننه فرنگیس» است. خواننده ضمن خواندن این چهار نامه در جریان شرایطِ روحی «ام کلثوم»، بیقراری و علاقهاش به «عباد»، بیماری زنبرادر و وضعیتِ زندگی او در خانه برادر قرار میگیرد که در پایان مخاطب با نامهای از سوی برادر غافلگیر میشود.
در این داستان روابطِ علی و معلولی، و روند حرکتِ داستان از سلامت تا فروپاشیِ ام کلثوم، چندان منطقی نیست و در نهایت مخاطب نمیتواند با داستان ارتباط لازم را برقرار کند. این شتاب زدگی به نوعی دیگر، یعنی به شکلِ یک استراتژی در داستان «تاریخچهی جنگ» مورد بهرهبرداریِ هوشمندانه نویسنده قرار گرفته، ترفندی که به نظرم چندان توفیقی برای داستان محسوب نمیشود. زیرا داستان از جایی شروع میشود که نقطه پایانی بر آن گذاشته شده است. داستان زیبایِ «در به در پشت بام» که راویتی جذاب و عاشقانه دارد نیز تنها از پایانی شتاب آلود رنج میبرد. هرچند که تصویری که در انتهای داستان وجود دارد، این شتابزدگی را پوشش میدهد و در نهایت توازنی قابل قبول برقرار میکند. از داستان «در کفن خاکستر» میتوان به عنوان نمونهای موفق در مجموعه نام برد. راوی این داستان با روایتی وهمآلود از درگیرهایِ احساسیاش با دختر تنهای همسایه میگوید و همزمان ماجرای موجوداتِ حرارتی را روایت میکند که قرار است نخلستانها را بارورتر کنند. در این داستانِ تمثیلی، تعادلی مناسب میان روایتِ ذهنی و عینی برقرار است، ضمن اینکه عناصرِ ساختاری و مضمون آن هماهنگیِ زیبایی با یکدیگر دارند. توصیفها و بیان جزئیات توانسته تصاویری از ذهنیات و تخیل راوی به دست بدهد و از وجهِ رمانتیک و عاشقانهی داستان، برای پرداختِ بهترِ مضمون بهره بگیرد. در این داستان مرزهای واقعیت و خیال به کلی مَخدوش است و برخلافِ بیشتر داستانها، اتفاقا پایانی مناسب و متناسب با داستان دارد.
از سوی دیگر موضوع «جنگ» در این مجموعه نقطه عطفِ مهمی در زندگیِ آدمها است، چه در داستانهایی مثل «تاریخچهی جنگ»، «یک تکه دیوار پلیتی پالایشگاه» و «در به در پشتبام»، چه در داستانی مثل «داستان شدهام» که فراداستانی درباره نوشتن است. جنگ، اغلب نقطه ثقل و هستهای مرکزی برای وقوعِ جریانات است. دو داستانِ آخر مجموعه یعنی «خاطرهای از کمودور 64 » و «سایه سبز تالوسهای زاینده رود» که به جعفر مدرس صادقی هم تقدیم شده است، متفاوت از دیگر داستانهای مجموعه است.
درباره «سایه سبز تالوسها» که به نظر میرسد ادایِ دینی به داستانِ بلند «گاوخونی» باشد، حرف چندانی نمیتوان زد. اما به نظرم «خاطرهای از کمودور 64» داستانی احساسی و بسیار شخصی است که بار نوستالژیکِ سنگینی دارد و اجرای طرحِ داستانِ آن دچار نواقصی نظیر اطناب و احساساتگرایی است.
و دیگر اینکه، وحدت شرایطِ اقلیمی در بیشتر داستانها، پافشاری بر نوع خاصی از گویشِ بومی و اشاراتِ ضمنی به باورها، موجب میشود که «در کفن خاکستر» در زمره ادبیات بومی و اقلیمی قرار گیرد. این اتفاق در ساحت زبان چشمگیرتر است. استفاده مناسب از تِرمها و اصطلاحاتی که برای ساکنانِ غیربومیِ آن نواحی گاه قابل فهم نیست، مثل پلیتی، منگ، عقال، جمار، شیله و ... و در هم آمیختنِ گویشهای محلی با فارسی یا انگلیسی، مثل «رِست Rest» و ... در ساختنِ لحن و فضاسازی موثر بوده است.
با اینهمه و در مجموع، «در کفن خاکستر» مجموعهای خوب و قابل اعتنا است که جایگاه قابل تاملی در کارنامه نوشتن میلاد ظریف محسوب خواهد شد. داستانها پر از تصویر و تصور هستند. پر از تخیل ناب که گاه از واقعیت فاصله میگیرد و گاه مرزهای آن را در هم میشکند. از واقعیت به فراواقعیت، به وهم؛ تا با خرافات درآمیزند و فرصتی برای تاخت و تازِ ذهن فراهم شود.
میلاد ظریف مثل دیگر نویسندگان جنوب، مسحور و دلباخته گرما و شرجیِ دریا است. شیفتهی بادهای «خرمایی»رنگ و آبیِ نیلگونِ آسمان و دریا. به همین دلیل داستانهایش مشحون از رنگ و بو و آوای جنوب است. جنوبی که با احمد محمود، نسیم خاکسار، ناصر تقوایی، محمد ایوبی در حافظه ما نقش بسته است.
مجموعه داستان «در کفن خاکستر» امسال(1393) از سوی نشر روزنه به چاپ رسیده است.
نظر شما