چهارشنبه ۱۵ بهمن ۱۳۹۳ - ۱۱:۰۶
بیات: تسلط مزینانی بر زبان، رشک برانگیز است/ سلیمانی: حرمت زندگی در «آه باشین» اهمیت دارد

حسین بیات، از منتقدان «آه باشین» در شهر کتاب، بر زبان داستانی درخشان و تسلط رشک‌‌برانگیز مزینانی تاکید کرد. بلقیس سلیمانی نیز آن را اثری درباره سرگذشت یک انقلابی تواب دانست و گفت: آنچه در «آه با شین» اهمیت دارد، حرمت زندگی و شور حیات آن است.

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا) نشست بررسی رمان آه با شین، نوشته محمدکاظم مزینانی، عصر گذشته، 14 بهمن با حضور این نویسنده، بلقیس سلیمانی و حسین بیات، منتقدان اثر در شهر کتاب برگزار شد.

بیات، در ابتدا به این پرسش پرداخت که آیا «آه باشین» را می‌توان در گروه ادبیات انقلاب اسلامی قرار داد؟ و گفت: پاسخ به این پرسش بستگی به نوع نگاه ما به ادبیات انقلاب دارد. اگر منظور تبیین انقلاب سال 1357 و ارزش‌ها و فلسفه آن باشد، خیر. این رمان چندان به این حوزه‌ها وارد نمی‌شود اما با توجه به زمینه‌های بروز انقلاب اسلامی، بخشی از رویداد‌هایی که منجر به شکل‌گیری انقلاب اسلامی می‌شود در این رمان بازگو شده است. در این داستان با دو روایت موازی مواجهیم. نخست روایت آقای سالاری بیمار در دنیای حال و دیگر، خط روایت اصلی داستان که از دوره قاجار آغاز می‌شود. رویدادهای اصلی داستان، در همان سال 1357 متوقف می‌شود و این سوال برای مخاطب پیش می‌آید که چرا فاصله انقلاب تا زمان حال کتاب(1390) تقریبا مسکوت گذاشته شده است؟

دست کم نگرفتن مخاطب
بیات ادامه داد: نویسنده در داستان به هیچ وجه اظهار نظر مستقیم نداشته و از جانب شخصیت‌ها در باره رویداد‌ها موضع‌گیری می‌شود. چندان به انگیزه انقلابی‌ها و گروه‌های سیاسی برای این رخداد پرداخته نشده است. از این منظر، انگیزه قانع‌‌کننده‌ای در داستان مطرح نمی‌شود. گاه حتی دو دیدگاه در مقابل هم قرار می‌گیرند. مادر شخصیت انقلابی داستان، از رژیم دفاع می‌کند و در مقابل، پاسخ قانع‌کننده‌ای وجود ندارد جز برخورد رژیم پهلوی با زندانیان سیاسی. شخصیت‌های داستان، انگیزه روشن و مشخصی برای انقلاب ندارند و با  چنین نگاهی، می‌توان آه باشین را روایت بخشی از حرکت‌های موثر در انقلاب اسلامی دانست.در همین حد این داستان با انقلاب مرتبط است اما این به معنای ضعف داستان نیست.

این منتقد سپس به جنبه‌های فنی «آه با شین» پرداخت و اظهار کرد: با پیش رفتن داستان، از فضای جادویی و سنتی با عناصر به هم مرتبط کاسته می‌شود. به نظر می‌رسد نگارنده برای تصویر کردن فضا‌های زنده و ملموس داستان، فرصت زیادی برای پژوهش گذاشته است. به عنوان مخاطب دوست داشتم این فضا ادامه پیدا می‌کرد اما خط روایی دوم که از هما ابتدای داستان هم شروع شده بود، گاهی در این نوع روایت داستانی وقفه می‌اندازد. نویسنده از ترفند به کارگیری حروف چاپی مختلف برای روایت‌های زمانی گوناگون استفاده کرده است. چنین ترفندی دست‌کم گرفتن مخاطب نبوده است و به او کمک می‌کند درگیر کشف تغییرات کانون روایت داستان نشود. در باره زمان حال داستان، سالاری به عنوان شخصیت اصلی اطلاعات خاصی به ما نمی‌دهد و با نوعی تک‌گویی مواجهیم.

وی افزود: عمده جذابیت داستان، بر مبنای خط روایی زمان گذشته شکل گرفته است. بعضی رویداد‌های داستان منطقی به نظر نمی‌رسند و باورپذیری آن برای ما کمرنگ است. شخصیت اصلی داستان با چند تصادف داستانی مشکل‌گشا مواجه می‌شود؛ برای مثال، شیوه آشنایی با شخصیت بانو، بسیار اتفاقی و غیر قابل باور ترسیم شده است. به نظر می‌رسد در آخر نویسنده کوشیده تا داستان را به سرعت پایان ببخشد. این که چرا نویسنده فضای نخست داستان را تا پایان ادامه نداد، قدری مرا سرخورده کرد.


بیات، زبان درخشان داستان را از نقاط قوت آن دانست و افزود: فکر می‌کنم تسلط رشک برانگیز مزینانی بر زبان و شاعر بودن، در بخش روایت زمان قدیم «آه باشین» تاثیرگذار بوده است اما در دوره حال این زبان درخشان را کمتر می بینیم. از نظر من درون‌مایه اصلی داستان، تقابل سنت و مدرنیسم است. نوعی ستایش از فضا‌های سنتی و حسرت خوردن از ایجاد خودباختگی در نتیجه مدرنیته دوره پهلوی در داستان دیده می‌شود و این نوع نگاه، در ادبیات داستانی ما سابقه دار است.

چه سخت است نویسنده بودن!
سپس، بلقیس سلیمانی درباره این‌که آیا می‌توان آه باشین را در دسته ادبیات انقلاب دسته بندی‌کرد، توضیح داد: ادبیات انقلاب، ادبیات جا افتاده‌ای است که از انقلاب فرانسه تا اکتبر روسیه و دیگر انقلاب‌ها را در بر می‌گیرد. با وجود این‌که این رمان سهم یک فرد را در شکل‌گیری تحولات اجتماعی و سیاسی ایران نشان می‌دهد اما نمی‌توان آن را اثری درباره انقلاب اسلامی دانست. به این دلیل ساده که ادبیات انقلاب، ادبیات حماسه است و آه با شین، کتابی درباره سرگذشت تراژیک یک انقلابی تواب شکست‌خورده است. بنابر این ماهیتاً با ادبیات انقلاب همراه نیست و قصد روایت یک رخداد شکوهمند را ندارد.

وی از کتاب‌های «مدار صفر درجه» احمد محمود و «راز‌های سرزمین من» نوشته رضا براهنی، به عنوان دو نمونه برجسته از ادبیات انقلاب یاد کرد و گفت: نوشتن از انقلابی تواب، نوعی شیوه رایج در همه انقلاب‌هاست که ویژه انقلاب ایران هم نیست اما در سال‌های اخیر در کشورما رشد داشته است. من هم در برخی آثارم از انقلابی‌هایی نوشته‌ام که در توفان شریک بوده‌اند و در تقسیم قدرت سهمی نبرده‌اند.

سلیمانی با اشاره به این سخن نویسنده روس که «چه سخت است نویسنده بودن در روسیه» گفت: چه سخت است نویسنده بودن در جمهوری اسلامی ایران. سخت است؛ به ویژه زمانی که شما درباره انقلاب اسلامی و تحولات آن می‌نویسید. سهم عظیمی از شخصیت انقلابی «آه با شین» در سکوت می‌گذرد فقط در جایی اظهار نظر می‌کند که اوین بعد از انقلاب یک دانشگاه برای من بود. این بیان صریح، غیر هنری است. به نظر من «آه با شین» یک توبه‌نامه است. توبه نامه انقلابی‌ای که فکر می‌کند در مسیر انقلاب زندگی خود را باخته و انقلاب با زندگی به معنای خوردن، عشق‌ورزیدن و مسافرت رفتن تباین داشته است.

وی در ادامه به ماجرای سرگردانی اودوسئوس و تلاش او برای بازگشتن به همسرش، پلنوپه در اودیسه هومر اشاره کرد و گفت: پلنوپه، مظهر روزمرگی بود. روز‌ها، یک چیزی را می‌بافت و شب‌ها باز می‌کرد و به این ترتیب خواستگارانش را می‌راند. یکی از ویژگی‌های زندگی روز‌مره تکرار و کسالت آن است. بی‌تردید، چه بخواهیم، چه ‌نخواهیم، همه انقلاب‌ها، از زمانی که تقسیم قدرت آغاز می‌شود، به روز‌مرگی می‌رسد. به این‌که به قول دکتر شریعنی، از نهضت، به سمت نظام گام بردارند. شخصیت سالاری پس از انقلاب، وقتی به بانو می‌رسد غبطه رنج‌های هموار شده بر خود را می‌خورد. در واقع استراتژی و هدف خود را مورد حمله و نقادی قرار می‌دهد. استراتژی که بر حمله مسلحانه مبتنی بود.

این داستان‌نویس، افزود: هر چند معتقدم در آه باشین به گروه مجاهدین خلق در تمامیت تاریخی آن اشاره نشده است، اما درون‌مایه این کتاب را افشای ایدئولوژی چپ یا مارکسیستی می‌دانم. به این دلیل که از ایدئولوژی‌های دیگر سخنی به میان نمی‌آید. نویسنده می‌خواهد بگوید مبارزه گروه مجاهدان، مبارزه درستی نبود.  نخست به دلیل استبداد گروهی و دیگر به دلیل جدا بودن از مردم.  آنچه در «آه با شین» اهمیت دارد، حرمت زندگی و شور  روحیات آن است. این همان چیزی است که در روحیات انقلابی‌ها نمی‌توان یافت.

باید از رای خود دفاع کنم!
سلیمانی عنوان کرد: در جایزه جلال به این کتاب رای داده‌ام و امروز باید از رای خودم دفاع کنم. این کتاب دو ویژگی برجسته دارد. آه با شین، زبانی بسیار غنی و  و استحکام یافته دارد. به ویژه در بخشی که به بیان سنت می‌پردازد. این کتاب فوق‌العاده است اما در اواخر رمان به نظر می‌رسد نویسنده عنان رمان را از دست داده و مقهور رمان شده است. در بخش آخر، زمان داستان تغییر می‌کند و داستان ناگهان از زبان اول شخص روایت می‌شود. ویژگی دوم برجسته داستان این است که فرد در این داستان از رهگذر تاریخ و تحولات اجتماعی به ما شناسانده می‌شود و این چیز کمی نیست. انسان‌های داستانی طی هفت نسل معرفی شده‌اند.

وی موضع‌گیری‌های جانبدارانه، کم دیده نشدن گروه وارث انقلاب اسلامی در «آه با شین» و شتابزدگی پایانی داستان را از ضعف‌های آن عنوان کرد و گفت: همه اینها را شاید بتوان به پای سخت بودن نویسندگی در ایران گذاشت. همچنین، طرح نامنسجم داستان را نپسندیدم. من اگر به جای مزیناینی بودم داستان را از جای دیگری آغاز می‌کردم زیرا به کارگیری دوم شخص زمانی است که شخصیت اصلی داستان توان حرف زدن نداشته باشد. زاویه دید دوم کتاب، دانای کل است و در آخر یک‌مرتبه داستان از زبان اول شخص روایت می‌شود. یادآوری‌های داستانی انسجام طرح را با اشکال مواجه می‌کند. مکانیسم تداعی معانی برای به یادآوردن برخی از جنبه‌های داستان به خوبی به کار گرفته نشده است و مشخص نیست که چرا ناگهان نویسنده بخش خاصی از زندگی قجرها را به خاطر می‌آورد. در هر حال، «آه باشین» در میان کتاب‌هایی که در یک سال اخیر منتشر شد، از بهترین آثار بود.

لطفا دیگر به من رای ندهید!
«خیلی لطف کردید. اگر شما در جایزه جلال به من رای نمی‌دادید چه می‌گفتید؟!» جمله‌ای بود که مزینانی خطاب به سلیمانی گفت که با خنده میهمانان همراه شد. وی سپس درباره اثرش اظهار کرد: اثری ممکن است از سوی همه داوران پسندیده باشد اما مورد پسند مخاطب قرار نگیرد. احساس می‌کنم، کتابی نوشته‌ام که همه به آن جایزه داده‌اند و این نخستین جلسه جدی نقد است که برای اثرم برگزار شده. برخی گفته‌اند که چرا شاه یا گروه چریک فدایی خلق در «آه با شین» و «شاه بی‌شین» تقدیس شده‌اند؟ به هر حال، شاه ویژگی‌هایی داشت که منِ رمان‌نویس نمی‌توانم آن را نادیده بگیرم. رمان می‌نویسم که نادیدنی ها را بگویم. با آوردن نمونه‌های تاریخی در «شاه بی‌شین » گفته‌ام که شاه دروغگو نبوده است. به شدت فردی مذهبی بوده است که به قضا و قدر الهی اعتقاد داشت. چنانچه در جلد هفتم خاطرات علَم در خاطره‌ای می‌خوانیم که آنها وقتی در سفرآمریکا بوده‌اند، کِندی ترور می‌شود و شاه قرار بود مدرک دکترا از هاروارد بگیرد. علم از شاه می‌خواهد که جلیقه ضد گلوله به تن کند و شاه به دلیل داشتن قرآنی در جیبش، از پوشیدن لباس امتناع می‌کند.

وی تاکید کرد: منِ نویسنده در برابراسناد تاریخی قرار می‌گیرم که غیر قابل کتمان است. از این منظر، می‌گویم که گاه یک رمان را صد‌ها نفر می‌پسندند و یک نفر نه. نویسنده کاری نمی‌تواند بکند. تلقی من از نوشتن رمان این است که حتی اگر خواسته‌ باشم شاه یا انقلابی وارث انقلاب را تقدیس کنم، این کار را به درستی انجام داده‌ باشم. این‌که آیا نارسایی داشته‌ام یا نه، می‌تواند نقد اثرم باشد.

مزینانی درباره دلیل جادویی نبودن نثر فصل‌های پایانی کتاب توضیح داد: چون که صد آمد نود هم پیش ماست! قصد و غرضم از نوشتن این رمان این بود که چرا مردم ایران پس از هر حرکت اجتماعی، باز هم به نقطه آغازین باز می‌گردد؟ شاید منطبق بر همان نظریه تاریخی (حوالت تاریخی) باشد که در تقویم ما هم همین است. ما در ایران به صورت خطی زندگی نمی‌کنیم و چرخه سیاسی هم در ایران همین است. آیا موفق بوده‌ام. نمی‌توانستم امام، مجاهدین خلق، جنبش ملی و ... را در کتاب بیاورم. قصدم زیر سوال بردن نوعی اندیشه انقلابی بود که جای زندگی، عشق و بوسه را تنگ می‌کند. رمان فقط همین را می‌خواهد بگوید. چرا فصل اول جادو دارد؟ چون همین اتفاق در جامعه ما رخ داده است. در مواجهه با تجدد، مدام جادو‌ها را از دست داده‌ایم. در گذشته برخی زنان خانه‌دار دور هم سبزی پاک می‌کردند و اکنون همان‌ها کنج خانه به آرایش کردن و تلویزیون دیدن وقت می‌گذرانند. در واقع با نشان دادن تحولات اجتماعی کوشیدم جادو‌زدایی را هم نشان دهم. وقتی به دوران فردیت رسیدیم.

وی با تاکید بر این‌که نخواسته‌ رمان انقلابی بنویسد، گفت: اگر زمانی یک ایرانی خواست رمانی در این‌باره بنویسد حیف است که نخواهد سیر تاریخی آن را در نظر نگیرد. تقسیم‌بندی‌ها و ژانرسازی‌ها برای رمان مانند انقلابی و ... را فقط ترفندی برای دریافت بودجه‌های کلان می‌دانم. معتقدم در دوران انقلاب اسلامی، همه تصادفی انقلابی می‌شدند. برای همین شخصیت اصلی داستان هم به همین تصادف طنز مرگبار، انقلابی شد. در ایران، انقلاب بر اساس موج ناگهانی شکل گرفت که دیر یا زود همه را فرا گرفت. می‌توانستم دلیل برای انقلابی شدن او بتراشم اما دلیل این تصادف همان شیوه انقلابی شدن افراد جامعه بود. من انسان چپ مارکسیست را در «آه با شین» زیر سوال بردم که یک انقلابی را زیر سوال ببرم. نگاه ایدئولوژیک‌زده که مذهب، آزو، آرمان  عشق و اخلاق و ... را مصادره می‌کند.

وی ادامه داد: به نظرم مقام انسان خیلی بالاست و باید اول انسان بود و بعد انقلابی. با نگاه خطی در کتاب مشکل دارم چون زندگی نمی‌تواند خطی باشد. دوست نداشتم کتاب از یک زمان روایت شود. نامنسجم نبودن طرح داستان را متوجه نمی‌شوم. چه کسی جز منطق داستان می‌تواند انسجام داستان را رقم بزند؟ در چارچوب این رمان این تفاوت‌های زمانی جواب داده است.

مزینانی در پایان به شوخی و خنده از سلیمانی خواست که دیگر به او در داوری‌ها رای ندهد.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها