هفتمين نشست «يك فنجان شعر» برگزار شد
علا: مشفق عصا زنان به خانه سيمين رفت/ تابلو آثار 35 نقاش به نمايش درآمد
افشين علا در هفتمين نشست «يك فنجان شعر» كه با ياد استاد مشفق كاشاني برگزار شد گفت: استاد مشفق كاشاني روزي كه بانوي غزل سيمين بهبهاني از ميان ما پر كشيد و ما به همراه دوستانمان به منزل خانم بهبهاني ميرفتيم اصرار داشتند كه با ما بيايند. يك پيرمرد 90 ساله عصا زنان خودش را به خانه بانوي غزل رساند و چون بايد به ساحت سيمين اداي احترام ميكرد با ما آمد. شايد پرداختن به مشفق كاشاني در چنين جمعي كه با سوژه تلفيق هنرهاي تجسمي و شعر گرد هم جمع شدهايم، مصداق خوبي از تعامل و گره خوردن ساحتهاي مختلف هنر با يكديگر باشد.
وي افزود: اين را بايد به حساب پيشكسوتاني هم گذاشت كه در عرصه غزل نوآوريها و خلاقيتهايي انجام دادند كه قالب غزل را خواستنيتر كند. زماني كه غزل «دوباره ميسازمت وطن» زندهياد سيمين بهبهاني وارد زبان اين نسل ميشود من ميتوانم اعتراف كنم كه به سرود ملي پهلو ميزند. همين موضوع نشان ميدهد كه قالب غزل ناميراست. فاصله گرفتن از قواعد دست و پاگير كلاسيك امری ديگر و بهرهگيري از ظرفيتهاي نهفته در شعر كلاسيك ما بحثی ديگر است.
اين شاعر اضافه كرد: ظرفيتهاي شعر كلاسيك ما به قدري فراوان است كه من ادعا ميكنم هنوز مجال پرداختن به همه آنها را پيدا نكردهايم و بيجهت نيست كه در جهان بيش از آنكه ايران را به نفتش بشناسند به شعرش ميشناسند. جا دارد تأكيد كنيم كه ثروت ما نه نفت و نه انرژي هستهاي است و در واقع ادبيات ماست. شايد هيچ ملتي در جهان به اندازه ايران تعدد چهرههاي جهاني در عرصه ادبيات را نداشته باشد. هر تمدني هرچهقدر هم كه ريشهدار باشد به چهار پنج نامش ميبالد اما ايرانيان به قدري در ادبيات ريشه دواندند كه اقوام ديگر و تمدنهاي ديگر را به آنها متوجه ساخت. به طور مثال تركيه با مولاناي ما تجارت ميكند و يكي از اركان اقتصاد خودش را بر مبناي زيارت قونيه گذاشته و حتي ميبينيد وهابيت و اهل تسنن افراطي كه ما شيعيان را به امامزاده سازي و پرستش قبور متهم ميكنند، چگونه آرامگاه مولانا را خيلي بيش از يك امامزاده، مورد تأييد قرار ميدهند و سينهخيز وارد ميشوند و بر آرامگاهش بوسه ميزنند كه نه مورد تأييد مولاناست و نه مخاطبان واقعي او.
چارهجويي براي زندهنگاه داشتن قالبهاي قديم
اين شاعر و نويسنده كودك و نوجوان توضيح داد: ميخواهم به اهميت حفظ ميراث كهنمان بپردازم. بايد قرنها بگذرد تا ذهنيتي همچون ذهنيت حافظ و سعدي به عنوان مهندسان كلام كه حرمت واژه و قداست كلمه را شناختند و كلمه را به عنوان ابزار شعر بيهوده به خدمت شعر نگرفتند بر جامعه ادبيمان مسلط شود. ما اگر بخواهيم به اين توانمنديها آراسته باشيم، قطعاً به گنجينههاي كهن نياز داريم. شما حتي اگر آثار نيماي بزرگ را هم مرور كنيد ميبينيد كه بخش عظيمي از شعرهاي او كه در قالب كلاسيك سروده شده قبل از ارايه مانيفست جديد نيما نبوده و تا آخر عمر نيما ادامه داشته و همزمان با ارايه آثاري به شكل نوين، افق تازهاي پيش چشم ما گذاشته است. نيما تا آخر به ادبيات كلاسيك وفادار بود اما نگاهي كه امثال نيما براي ما به ميراث گذاشتند به ما آموخت كه براي زنده نگه داشتن فرمها و قالبهاي كهن بايد به فكر چارهانديشي باشيم.
وي يادآور شد: كساني چون ابتهاج و سيمين بهبهاني و در ميان نسل بعديشان كساني مانند حسين منزوي و نسل غزلسرايان امروز توانستند قالب غزل را زنده نگاه دارند. يكي از بزرگاني كه نه تنها در مشق شعر بلكه در مشق زندگي نيز مديون او هستيم استاد عباس كيمنش متخلص به مشفق كاشاني است. من از سال 66 كه براي تحصيل وارد تهران شدم اين افتخار را داشتم كه با استاداني مانند قيصر امينپور و ساعد باقري در خدمت آخرين يادگاران نسل پيشينيان باشم. من سعادت اين را داشتم كه نزد استاد بزرگواري مثل مهرداد اوستا هم باشم و سالها در حضور اين عزيزان مشق ادب ميكردم. استاد مشفق نه صرفاً به جهت پيشكسوت بودن و نه به جهت اينكه آثار متعددي از خودشان به جا گذاشتند و نه تنها به دليل اينكه بزرگي مانند سهراب سپهري را در شهر خودش كشف و معرفي كرد كه بعدها به يكي از ستونهاي شعر معاصر شد، بلكه به خاطر خودش و كلامش به راستي شايسته شناخت و تقدير است.
علا گفت: استاد مشفق گنجينهاي از خاطرات شنيدني و آموزنده براي هر شاعر و دوستدار شعري بود. از شهريار و اخوان گرفته تا سهراب و رهي معيري و ديگران... در انجمن شاعران ايران كه من افتخار دارم يكي از اعضاي كوچك آن باشم، بيش از دو دهه زير سايه چنين نازنيني كه يادگار آن عزيزان بود جلساتي را برگزار ميكرديم و به شكل هفتگي ايشان رئيس اين جلسات انجمن بودند و عاشقانه آن را مديريت ميكردند و مثل 10 روز پيش كه از دنيا رفتند در آنجا هم حضور فعال داشتند. مشفق كسي نبود كه در خانه بنشيند. او عصا زنان خودش را به جلسات ميرساند. وي پس از پيروزي انقلاب اسلامي در رده شاعراني قرار گرفت كه به آرمانهاي انقلاب و دفاع مقدس و اشعار آييني وفادار بود اما اين وفاداري نه به معناي نفي نگاه ديگران تلقي شد و نه شخصي از او رنجيد و همه نحلهها و گرايشهاي شعري حرمت او را نگه داشتند.
اين شاعر گفت: اين ويژگيها را در وجود بزرگاني مانند سيمين بهبهاني هم ميديديم. به ياد دارم زماني كه زندهياد امينپور با آن مرگ تلخ از دنيا رفت و همه ما دوستدارانش را داغدار كرد. خانم بهبهاني يادداشتي نوشتند قريب به اين مضمون كه برخي از دوستان به من ميگويند قيصر مذهبي بود و چرا اينقدر به او پر و بال ميدهيد. بهبهاني ميگويد: «چه بهتر، شاعري كه من با همه خوبيها و زيباييها ميشناسم اگر به اين خصلت هم آراسته باشد خواستنيتر ميشود.» اين نمونه وفاداراي است. كما اينكه استاد مشفق كاشاني روزي كه بانوي غزل سيمين بهبهاني از ميان ما پر كشيد و ما به همراه دوستانمان به منزل خانم بهبهاني ميرفتيم ايشان اصرار داشتند كه با ما بيايند. يك پيرمرد 90 ساله عصا زنان خودش را رساند و چون بايد به ساحت سيمين اداي احترام ميكرد گرچه آنها در دو فضاي مختلف تنفس ميكردند و سالها يكديگر را نديده بودند با ما همراه شد و آمد.
تلفيق شعر و نقاشي
عليرضا مجابي(م. آذرفر) در اين نشست گفت: فراتر از امر تأليف و به عبارتي اثر بايد بررسياي پيشين نسبت به صاحبان اثر انجام بدهيم. ارتباط بين هنرها در وجوهي كه درون هنرمند ميتواند وجود داشته باشد و تأثير بسزايي در آثار توليد شده بگذارد و او را به طور غريزي و ناخودآگاه به بينامتنياي دعوت كند شايد دنبال يك نگاه آكادميك دقيقي نباشد اما ميتوانيم حس كنيم كه در يك اثر نقاشي ردپاي يك ملودي هست يا شعري سرشار از ايماژ و تصوير.
اين نقاش در اين نشست كه به مناسبت برپايي نمايشگاهي از 35 شاعر معاصر برگزار شد گفت: ميتوان تشخيص داد كه در اين تابلو پر از رنگ ردپايي از فلسفه يا عرفان و ادبيات هست. فكر كنم حتي اگر از ديد آسيبشناسي هم بخواهيم به اين مقوله بپردازيم امروز در دنيا اين اتفاق ميافتد كه مرز بين هنرها از بين ميرود و دستكم كمرنگ ميشود و ما چه در هنرهاي تجسمي و چه در نحلههاي ادبي و نوشتاري خيلي نميتوانيم به مكتبها، سبكها و گونههاي ادبي اكتفا كنيم. اما متأسفانه در ايران اين اتفاق، رويهاي برعكس پيدا ميكند. يعني ما در دهه 30 و 40 اتفاقات خوبي را در اين حوزهها ميديديم و هرچه جلوتر ميرويم بيشتر با فقر در اين زمينه روبهرو ميشويم. من شايد به عنوان كسي كه سالها در اين زمينه كار ميكنم ميخواهم گونههاي هنري را دعوت به آشتي كنم. يكي از مهمترين علتهاي اين امر به نظر من تنزل روابط بين خود هنرمندان است. در دهه 30 و 40 ما ميديديم كه همه هنرمندان تعامل نزديكتري را داشتند و دور هم مينشستند و در حوزه موسيقي و ادبيات و نقاشي تبادل نظر ميكردند و با يكديگر در بهتر ديدن و بهتر خواندن و و بهتر ديدين آثارشان صحبت ميكردند.
اين شاعر ادامه داد: شاعران بسياري داريم كه در حال حاضر موسيقي خوب نميشنوند و نقاشي خوب را نميشناسند و تئاتر خوب نديدهاند و اهل سينما ديدن نيستند و اينها باعث شده كه خط كشيها پررنگتر شود.
گالری آثار شاعران
در اين گالري آثاري ازهوشنگ ابتهاج، محمدرضا شفيعي كدكني، محمدشمسلنگرودي، سهراب سپهري، عليرضا بهرامي، مشفق كاشاني، سهيل محمودي، شهاب مقربين، رسول يونان، عليرضا مجابي، شمس آقاجاني، منصور طحان، علي شرافت، سيدعلي صالحي، صبا كاظميان، نيكي فيروزكوهي، سينا بهمنش، رضا شهبازي، سام ايراني، مهدي رضازاده، رويا تفتي، نسرين فرقاني، رضا كاظمي، آبا عابدي، عباس كريمي عباسي، غزل باراني، سعيد نقوي، افسانه راز، ندا فضلي، شهريار عطايي، نسرين خواجه، احسان قزللو، محمد برزگري، و نيلوفر جعفري با نقاشي منصور قدرتي به نمايش در آمد.
بازديد از اين گالري تا يك هفته براي عموم آزاد است. هفتمين نشست «يك فنجان شعر» عصر امروز با حضور عليرضا بهرامي و جمعي از شاعران معاصر در گالري غربي برج ميلاد برگزار شد. در اين نشست پس از سخنان افشين علا، تابلو نقاشي شعر مشفق كاشاني در غياب دختر اين شاعر به نيابت از خانواده مشفق كاشاني به افشين علا اهدا شد.
نظر شما