سه‌شنبه ۱۲ بهمن ۱۳۹۵ - ۰۸:۳۰
انعکاس خبر ورود امام خمینی در بنگاه‌های خبری صهیونیستی و‌ آمریکایی

چند برگی از «خاطرات دکتر محمدرضا منصوری» به بیان برخی جزئیات 12 بهمن اختصاص دارد. در تشریح انعکاس اخبار ورود امام آمده است: «تمام روزنامه‌ها و مؤسسات خبری حتی بنگاه‌های خبری صهیونیستی و آمریکایی و دشمنان انقلاب، همه اعلام کردند که این استقبال، بزرگ‌ترین استقبال تاریخ بوده و هیچ استقبالی در هیچ مقطعی از تاریخ، چنین با عظمت برگزار نشده است.»

خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)- نزدیک به چهار دهه از پیروزی انقلاب اسلامی می‌گذرد، انقلابی که خون‌های بسیاری برای به ثمر رسیدن آن ریخته شد و بزرگان بسیاری از میان ما رخت بربستند تا انقلاب اسلامی جان بگیرد. هر سال به دهه فجر که نزدیک می‌شویم فرصت خوبی است برای خواندن و مرور خاطرات کسانی که از این گذرگاه تاریخ عبور کرده‌اند. خاطراتی که با کنار هم چیدن آن‌ها شاید بتوان بخشی از تاریخ را از معبر خاطرات مرور کرد.

کتاب «خاطرات دکتر محمدرضا منصوری» تدوین مهدی قیصری یکی از آثاری است که به روزهایی انقلاب می‌پردازد که مبارزان برای رسیدن به پیروزی متحمل رنج و دردهای بسیار شدند. بخش دیگری از این خاطرات از دلهره و انتظار حکایت می‌کند، انتظاری که زاییده بهمن بود و با بهمن نیز تولد یافت.
 
نگاهی به شرایط و حال هوای ایران در آستانه 12 بهمن پر جنب و جوش و تحرک است: «اولین راه‌پیمایی که در آن شرکت کردم، تظاهرات اربعین سال 1357 بود. اواخر دی‌ماه بود و امام هم اعلام کرده بودند به ایران می‌آیند و بختیار فرودگاه‌ها را بسته بود. وقتی انبوه جمعیت را دیدم واقعا منقلب شدم و احساس عجیبی به من دست داد. تا قبل از این، صد تا دانشجو اگر می‌خواستند یک راه‌پیمایی انجام دهند، اصلا مجوز نمی‌دادند، اما اکنون راه‌پیمایی چندمیلیونی راحت برگزار می‌شود و شعارهای ضد حکومت و ضد شاه داده می‌شود. یکی از شعارهایی که یادم است در آن راه‌پیمایی می‌دادند، این بود: «وای به حالت بختیار اگر امام فردا نیاد»، «اگر امام فردا نیاد مسلسل‌ها بیرون می‌یاد»، «اماما، اماما قلب ما، باند فرودگاه توست» امام اول تصمیم داشتند 6 بهمن به ایران تشریف بیاورند اما بختیار همه‌ فرودگاه‌ها را بست و آمدن ایشان با چند روز تأخیر به 12 بهمن افتاد.»
 
تحصن روحانیون در دانشگاه تهران و شرکت در ستاد استقبال

آمادگی مردم برای ورود امام خمینی (ره) به کشور دارای اخبار و حاشیه‌های بسیار است. از تدارک بختیار برای جلوگیری از ورود امام، رفتار مجاهدین و واکنش امام به موانع ورودش به کشور خواندنی است: «وقتی تحصن روحانیون در مسجد دانشگاه تهران در اعتراض به بستن فرودگاه توسط بختیار و جلوگیری از آمدن امام بود، من به آنجا رفتم؛ البته در تحصن شرکت نکردم و تحصن مخصوص روحانیون بود ولی به عنوان حمایت و شرکت در این‌گونه مناسبت‌ها، به دانشگاه رفتم که دیدم آقایان در مسجد دانشگاه تحصن کرده‌اند. از عملکردهای منافقانه‌ای دیگر سازمان مجاهدین خلق اعلام حمایت از این تحصن بود. آنها در نامه‌ای خطاب به مرحوم آیت‌الله طالقانی از انقلاب اسلامی و رهبری امام و رهبری و روحانیون متحصن حمایت می‌کردند، در حالی که در طول دوران مبارزه، اصلا اعتقادی به روحانیت اصیل و مبارز نداشتند. امام اعلام کردند که تحت هر شرایطی به ایران برمی‌گردند. یک عده به ایشان سفارش کرده بودند که الان شرایط خوب نیست و بختیار سرکار است شاید برایش اتفاقی بیفتد که امام گفته بودند من می‌خواهم بیایم و خونم در کنار بقیه‌ی هموطنانم ریخته شود.»

جزئیات استقبال از امام خمینی و نحوه چیدن هیات استقبال در برخی خاطرات مورد توجه قرار گرفته که به بعضی نکات آن می‌توان به شکستن حکومت نظامی اشاره کرد که در سطوری از خاطرات دکتر منصوری آمده است: «وقتی آمدن امام از پاریس به تهران برای تاریخ 12 بهمن قطعی شد و شماره‌ی پرواز و ساعت ورود ایشان هم مشخص شد، پرواز امام در ساعت 9:27 دقیقه و سی ثانیه‌ی 12 بهمن در فرودگاه مهرآباد با پرواز هواپیمایی ایرفرانس به زمین نشست. من جزء یکی از اعضای ستاد استقبال بودم. محلی که برای ما تعیین شد، میدان راه‌آهن بود. از فرودگاه تا بهشت زهرا پایگاه‌های متعددی گذاشته بودند که هرکدام مسئولیت خاصی داشتند. من هم در پایگاه میدان راه‌آهن بودم، چند نفری در یک مینی‌بوس بودیم و هرکدام یک مسئولیتی داشتیم. سفارش کرده بودند که شما اینجا باشید و امام که رفتند از جایتان تکان نمی‌خورید و جابه‌جا نمی‌شوید تا به شما اعلام کنند. موقعی که امام آمدند، هنوز حکومت نظامی بود و کسی حق نداشت ساعت پنج صبح زودتر از منزل بیرون بیاید، اما آن روز دیدم که مردم زودتر از ساعت حکومت نظامی، فوج فوج به طرف مسیر راه‌پیمایی می‌روند و اصلا مردم از ذوق آمدن امام، به حکومت نظامی توجهی نکردند.»

انعکاس ورود امام خمینی در خبرگزاری‌ها از جمله مسائلی است که بازتاب گسترده‌ای پیدا کرد. درباره انبوه جمعیت استقبال‌کننده می‌خوانیم: «امام که آمدند و از جلوی راه‌آهن تشریف بردند. ما هم اندکی در پایگاهمان ماندیم و بعد به دنبال کاروان امام حرکت کردیم. در آنجا از نزدیک دیدم که واقعا چه جمعیت عظیمی از راه‌آهن ـ که من در آن پایگاه بودم ـ تا خودِ بهشت‌زهرا به استقبال آمده‌اند و اصلا رشته‌ به هم پیوسته‌ استقبال‌کنندگان، یک متر هم قطع نمی‌شد؛ حتی کسانی که از فرودگاه به دنبال کاروان امام بودند، نقل می‌کردند که این مسیر از خود فرودگاه به همین صورت بوده و تمام روزنامه‌ها و مؤسسات خبری حتی بنگاه‌های خبری صهیونیستی و آمریکایی و دشمنان انقلاب، همه اعلام کردند که این استقبال، بزرگ‌ترین استقبال تاریخ بوده و هیچ استقبالی در هیچ مقطعی از تاریخ، چنین با عظمت برگزار نشده است.»

برخی روایت‌ها حاکی از این است که جمعیت استقبال‌کننده از امام می‌توانست بیشتر باشد اگر تاریخ دقیقی از مدتی قبل برای ورود قطعی ایشان اعلام می‌شد: «این نکته را هم بگویم که بسیاری از کسانی که شهرستان‌ها برای استقبال از امام در ششم بهمن آمده بودند، سه چهار روز در تهران ماندند و وقتی دیدند امام نمی‌آیند به شهرستان‌هایشان بازگشتند. در منزل خود ما چهار پنج نفر جهت شرکت در مراسم استقبال از امام، از شهرستان آمده بودند و چند روز هم ماندند اما وقتی دیدند که مرتب امروز و فردا می‌شود. به شهرشان برگشتند. اگر آن تأخیر در ورود امام نمی‌شد و آن جمعیت انبوهی که از شهرستان آمده بودند، حضور می‌داشتند، قطعا استقبال باز از این هم عظیم‌تر می‌شد.

جلوی بهشت‌زهرا که رسیدیم، ماشین ما پشت سر ماشین امام بود، امام داخل ماشین بلیزری بودند که آقای محسن رفیق‌دوست راننده‌اش بود. پشت درِ بهشت زهرا، یک سری جوانان آمدند و وقتی از پشت شیشه امام را دیدند، از ذوق دیدن ایشان، چه جور به سر و صورت خودشان می‌زدند. بعد امام وارد بهشت‌زهرا شدند و دیگر ما نتوانستیم به دلیل سیل جمعیت، جلوتر برویم؛ حتی ماشین خود امام نتوانست تا جلوی جایگاه برود و آمدند با هلیکوپتر ایشان را بردند. امام آن سخنرانی معروف را در بهشت‌زهرا انجام دادند و بعد از مراسم برگشتیم.»

منصوری درباره وضعیت جمعیتی که به استقبال آمام آمده بود، می‌نویسد: «در مسیر برگشت ازدحام جمعیت زیاد بود و آفتاب داشت غروب می‌کرد و هنوز نماز نخوانده بودیم. ساعت 20 دقیقه به 5 بود و به ناچار راننده یک جایی نگه داشت و آبی بود و یا تیممی کردیم و همگی ایستادیم و نماز خواندیم. باز با هلکوپتر امام را بردند به بیمارستان هزار تخت‌خوابی (که الان بیمارستان امام خمینی نام دارد) و در باند فرودگاه بیمارستان نشستند و از آنجا به دبیرستان علوی منتقل شدند.»

کتاب «خاطرات دکتر محمدرضا منصوری» تدوین مهدی قیصری در 312 صفحه، شمارگان یک‌هزار نسخه و به بهای 12 هزار تومان از سوی مرکز اسناد انقلاب اسلامی منتشر شده است.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها