نویسنده داستان به خوبی از شیوههای تربیتی و رابطه با نسل جدید برای بازگویی این تضاد در دو خانواده که نماینده دو اندیشهاند بهره جسته است. این داستان تحولات جامعه شناسی و مردم شناسی و روانشناسی را به زبان کودکان و نوجوانان برای آنها بازخوانی میکند و همچون آینه ای روبهروی بزرگسالان قرار میگیرد تا نگاه آنها را بشکافد و بازتاباند و شیوه تربیتی آنها را برایشان تحلیل کند.
داستان گویی شیارهای پیشانی یک میانسال را به رخ او میکشد. شیار عمیق شکاف بین مادیات و معنویات که او از نسل قبل به زندگی خود انتقال داده است. او نمیتواند از تفکرات قالبی که پیامد تقابل مادیات با معنویات است رها شود و این مسأله همواره برای او حل نشده باقی میماند. اینجاست که وقتی قهرمان داستان به پول میاندیشد و از آن حرف میزند. او میترسد، شرم میکند و این حس را حتی به نوجوان خانواده که دوران تفکر انتزاعی را میگذراند منتقل میکند. او حتی به دنیای شفاف کودکی قهرمان هم ورود میکند. رد پای او را میتوان آنجا یافت که قهرمان قصه فکر میکند پول شمردن عین خسیس بودن است.
یکی از پیامدهای حل نشدن مسأله مادیات برای والدین این است که آنها چشم بر کشمکشهای فرزندانشان با خود در همین زمینه میبندند و چون پاسخی برای پرسشهای آنها پیدا نمیکنند؛ در آموزشها و شیوه تربیتی آنها نیز جایی برای طرح این مسأله در نظر نمیگیرند. آنها اصولاً طرح چنین مسأله ای را از سوی کودک خود چیزی شبیه یک فاجعه تلقی میکنند و تلاشهای جبرانی را مانند اینکه در حضور آنها از پول سخن نگفتهاند، نمونه ای از کوششهای تربیتی خود عنوان میکنند. اما همچنان که نوجوان خانواده میاندیشد: «اشکال کار در همین است» به هر حال شاید در مرحله نوجوانی بتوان از تشکیل تفکرات قالبی جلوگیری کرد اگرچه نه به شکل غیر علمی و افراطی مانند آنچه در مورد پسر عمو هاویی اتفاق میافتد!
خانواده پسرعمو هاویی بهقولی از آنسوی بام افتادهاند. آنها سعی میکنند از زندگی شهری و صنعتی فاصله بگیرند و رابطه بیشتری با طبیعت برقرار کنند اما این شیوهها به درستی پیش بینی نشده و در حد باشگاه پیف پاندا و دستورالعمل کنترل خویش با شمردن از یک تا ده - و تازه اگر کارنکرد دوباره شمردن - باقی میماند و درمقابل برداشتن اجبارهای درونی و برونی، مقاومت ناپذیر میشود؛ مانند سرعت سرسام آور پسرعمو هاویی یا تلویزیون دیدن یا خوردن آب نبات و ...
نویسنده در جای جای داستان این موضوع را که کودکان هم میتوانند معنای بی عدالتی را بفهمند با استفاده از واژه «نامرد» یادآوری میکند و مثالهای روایتی او به درستی گویای معنای جهانشمول عدالت مبنی بر «هرچیزی جای خودش» است. مانند جایی در فصل اول که قند عسل پیت را - وقتی بهجای او نمکدان را به پدر میدهد. - با همین واژه مورد خطاب قرار میدهد.
نویسنده به ما میگوید که کودکان گاهی بسیار عالی نشان میدهند که سخنان ما را درک کردهاند اما در دنیای کودکانه گاهی توسل به تفکر قالبی ای که کودک را نادان میپندارد، جواب میدهد. کودکان گاهی وانمود میکنند نمیفهمند تا به هدف خود برسند و رشد در چنین خانواده ای نوجوان را برای پذیرش استبداد آماده میکند؛ چرا که استبداد خود یک تفکر قالبی بزرگ و مجموعه ای از بایدها و نبایدهاست که پیت را وامی دارد به مادر بگوید: «فقط بهش بگید نه! هر چیزی را اینقدر براش توضیح ندید.»
این داستان میتواند مشوق خوبی برای فرزندان ما و نسل جدید باشد تا به موازات تحلیل جامعه شناختی تحولات و روشهای تربیتی در دنیای ادراکی خویش، جستجوگر پرسشهای فلسفی خود نیز باشند. این کتاب همچنین مشوق تفکر فلسفی در کودکان و نوجوانان است. با داستانهایی زیبا که نیاز زمانه ما هستند تا کودکان و نوجوانانمان را از حواشی مسائلمان رها کنند و به متن تفکر ناب بسپارند. همچنین به بزرگسالانمان هشدار دهند که فلسفه، ماندن در گذشته نیست و همیشه تازه و به روز است.
پاسخهای کودکانه ی بجا و عادلانه اما طنزگونه قندعسل به پیت، موجب توازن هیجانی خواننده میشود چیزی که در متون روایتی حکم برون ریزی و درمان دارد و خواننده را برآن میدارد که با خود بگوید: خوب جوابش را داد!
نویسنده در دل ماجرا نفوذ ویژگیهای زمانه را در زندگی گروههای فرهنگی دیگر نیز نشان میدهد خانواده فارگو، پاتر، خانم اوسترمان و...
شرح دلواپسیها، شرمساریها، و بهطور کلی درون گوییهای راوی پرده از بسیاری باورهای غیر منطقی و منفی و ناکارآمد عمومی برمی دارد. نویسنده به خواننده داستان کمک میکند نفوذ منفی مردمی را که در جامعه ی صنعتی حضورشان به سرعت برای او کمرنگ شده؛ بیشتر حس کند. مانند اظهار خوشبختی خانم هچر از اینکه هالوین در آپارتمانها امنیت بیشتری دارد. البته نهادهای اجتماعی که همیاریها و گامهای مثبت اجتماعی را تقویت میکنند؛ در دنیای امروز به ترمیم ناهنجاریهای حاصل از شکافها یاری رساندهاند.
بیان احساسات و همدلیهای راوی با شخصیتها درطی روایت داستان باعث همراهی خواننده با نویسنده میشود. نویسنده در داستان، شیلا را با اعتقادش مبنی بر اینکه قند عسل به هیچ ارزش و معیاراخلاقی پایبند نیست چون این کودک شش ساله پولدوست و از طرفی خودمحور است، محکوم میکند.
خودمحوری کودکان اگر چه با فردگرایی بزرگسالان متفاوت است اما بزرگسالان باید متوجه باشند چنان که در دوره نوجوانی در پیچ و خمهای مسائل انتزاعی و فلسفی گیر کنند و به فلسفه قانع کننده ای نرسند و جستجو گر نیز باقی نمانند؛ در سراسر زندگی دچار دلواپسیهایی از نوع دلواپسیهای پیت خواهند بود.
شاید با خواندن این کتاب فرزندانمان و ما - به قول قندعسل - متفقالقول به این باور برسیم که در جامعه امروز داشتن فلسفه ای در زندگی برای رهایی از تفکرات قالبی برای هر گروه سنی لازم است. قندعسل به پیت میگوید:«برای داشتن اسم مخفی هیچ وقت نه زیادی بچه ای و نه زیادی بزرگ. تو هم اگه می خوای تنها سوار مترو بشی، بهتره رو مال خودت کار کنی.»
مجموعه کتابهای «قند عسل» نوشته جودی به لوم با ترجمه پرناز نیری در چهار جلد و به قیمت 36 هزار تومان از سوی نشر افق روانه بازار شده است.
نظر شما