چهل و پنجمین شماره نشریه الکترونیکی تاریخ سیاسی معاصر ایران منتشر شد
زندگینامه شاپور بختیار در شماره جدید «گذرستان»/ شرح ناکامیهای مرغ توفان
«شاپور بختیار» موضوع محوری چهل و پنجمین شماره نشریه الکترونیکی گذرستان شد. در این شماره زندگینامه شاپور بختیار، آخرین نخست وزیر سلسله پهلوی بررسی شده است.
شاپور بختيار که بود؟، بختیار مهره رژیم پهلوی درجبهه ملی، بختيار بدون اختیار، انحلال ساواك توسط شاپور بختیار، روایت کریم سنجابی از نخست وزیری شاپور بختیار، توطئه سفر بختیار به پاریس و ملاقات با امام، بختیار تسلیم ابهت امام خمینی(ره)، ناگفتههای کودتای نوژه؛ رویای بختیار چگونه ناکام ماند؟، خاطرات رفیقدوست از ترور ناکام بختیار، ترور شاپور بختیار و بختيار در پاريس بخشی از نوشتههای گذرستان را تشکیل میدهد.
زندگینامه شاپور بختیار، آخرین نخست وزیر سلسله پهلوی، اسامی اعضای کابینه شاپور بختیار، آخرین تلاشهای بختیار برای حفظ سلطنت، برنامه پیشنهادی دولت شاپور بختیار به مجلس شورای ملی، موانعی که بختیار ایجاد کرد!، کمک گرفتن شاپور بختیار از صدام و اسرائیل در اسناد محرمانه وزارت خارجه انگلیس، کودتای نوژه و بختیار، ناگفتههای اولین اقدام کننده برای ترور بختیار، خاطرات شاپور بختيار و بختیار در اسناد ساواک بخشی دیگر از نوشتههای این شماره است.
در این شماره از گذرستان دو کتاب «خاطرات شاپور بختيار ـ آخرين نخستوزير رژيم پهلوي» و «برای تاریخ میگویم» بررسی شده است که در این گزارش بخشی از این کتابها را از نظر میگذرانیم.
خاطرات شاپور بختيار ـ آخرين نخستوزير رژيم پهلوی
«خاطرات شاپور بختيار ـ آخرين نخستوزير رژيم پهلوي» عنوان كتابي است كه از وی منتشر شده است. اين خاطرات در اسفند ماه 1362 در پاريس توسط صدقي (يكي از همكاران طرح تاريخ شفاهي ايران وابسته به مركز مطالعات خاورميانه دانشگاه هاروارد) ضبط شده است، اما پس از 18 سال براي اولين بار در ايران عرضه شد. اين كتاب توسط دفتر مطالعات و تدوين تاريخ ايران مورد نقادي و بررسي قرار گرفته است.
نام شاپور بختيار به عنوان يك عنصر باسابقه جبهه ملي و كسي كه در بسياري از رخدادهاي سياسي، از قبل از كودتاي آمريكايي 28 مرداد در ايران، حضور مستقيم داشته، ناخواسته تصوراتي را به ذهن تاريخ پژوهان متبادر ميسازد كه به هيچ وجه با آن چه در كتاب خاطرات وي آمده است، همخواني ندارد. به عبارت ديگر، براي خواننده بسيار دور از انتظار است كه فردي چون بختيار را در صفحاتي اين گونه مختصر نظاره گر باشد. آن چه موجب شده است تا خاطراتي برخلاف انتظار آگاهان از كم و كيف تاريخ معاصر، عرضه شود از دو حال خارج نيست:
اول اين كه آقاي بختيار در سالهاي پاياني عمر سياسي خويش رسماً و علناً وارد مناسباتي شده كه به طور قطع براي وي محدوديت آور بوده است. در چارچوب اين احتمال، ايشان بايد ترجيح داده باشد تا بسياري از موضوعات مهم را ـ كه يا در بطن آنها حضور داشته يا از نزديك در جريان آنها قرار ميگرفته است ـ ناديده بگيرد. براي نمونه وقوع كودتاي آمريكايي 28 مرداد كه بيان چگونگي آن موجبات بي اعتباري را براي آمريكاييان به بار ميآورده، لذا براي بختيار به عنوان آخرين برگ سياسي واشنگتن به منظور حفظ رژيم پهلوي، نه مطلوب و نه مقدور بوده است.
«برای تاریخ میگویم» خاطرات محسن رفیقدوست
«برای تاریخ میگویم» عنوان کتابی است که محسن رفیقدوست در آن به روایت خاطرات سالهای ۱۳۵۷ تا ۱۳۶۸ خود پرداخته است و از نشستن پشت فرمان خودروی بلیزر معروفی که ۱۲ بهمن ۵۷ به استقبال امام رفت، تشکیل سپاه و نحوه تامین مهمات و تسلیحات سپاه در ایام جنگ و فعالیتهای برون مرزی و غیرنظامی سپاه تا فوت امام خمینی و اندکی پس از آن را در این کتاب بازگو کرده است. رفیقدوست در این روایت ناگفتههای جالبی از تشکیل سپاه و فعالیتهای آن بیان میکند.
دوستان و همقطاران انقلابیاش او را تدارکاتچی انقلاب لقب دادهاند. خودش اما میگوید: «من عمله انقلابم. سمتی که هیچ کس نمیتواند از آن عزلم کند.» زندگی سیاسیاش خیلی زود آغاز میشود؛ از ده سالگی! «سال ۱۳۲۹ ده ساله بودم که در منزل مرحوم آیتالله کاشانی چای میدادم. در همان سن و سال رفتوآمدهای مرحوم نواب صفوی و اطرافیانش را زیر نظر داشتم و دقیقا یادم هست که با مرحوم کاشانی در مورد ترور رزمآرا و نخستوزیری مصدق صحبت میکردند.» در یازده سالگی هم برای نخستینبار دستگیر میشود: «در یازده سالگی همراه با جمعی از فدائیان اسلام در مسجد لرزاده دستگیر شد. وقتی افسر کلانتری او را در جمع تجمعکنندگان ضد شاه میبیند و با تعجب علت دستگیریاش را جویا میشود، مامور دستگیرکننده میگوید: این پسر خیلی شلوغ میکرد.» (ص۱۵)
سخن از محسن رفیقدوست است. کسی که پیش از انقلاب تجربه عضویت در طیف گوناگونی از گروههای سیاسی را در کارنامه خود دارد. دورهای به شاخه جوانان جبهه ملی میپیوندد و دورهای از نهضت آزادی سر در میآورد. از آنجا مقصد بعدیاش شاخه نظامی هیاتهای موتلفه اسلامی است و مدتی بعد هم به سازمان مجاهدین خلق میپیوندد و تا سال ۱۳۵۴ که برخی از اعضای آن تغییر ایدئولوژی داده و مارکسیست میشوند، به همراه سیدعلی اندرزگو مسوولیت تامین اسلحه و مهمات سازمان را بر عهده میگیرد؛ تجربهای که بعدها در سپاه و در ایام جنگ بسیار به کارش میآید. همه اینها کافی است تا هر گوشی را برای شنیدن خاطرات رفیقدوست کنجکاو کند.
یکسان نبودن نظرهای چهرههای مختلف ایرانی درباره بختیار
مجید تفرشی، پژوهشگر ارشد تاریخ در مقالهای با عنوان «کمک گرفتن شاپور بختیار از صدام و اسرائیل در اسناد محرمانه وزارت خارجه انگلیس» درباره اینکه نظرهای چهرههای مختلف ایرانی در خارج از کشور درباره بختیار یکسان نبود، مینویسد: «در فاصله بهمن ۱۳۵۷ تا مرداد ۱۳۵۸، و دوران اختفا شاپور بختیار و خروج پنهانی اش از ایران، گزارش مهمی در اسناد رسمی بریتانیایی وجود ندارد. آشکار شدن بختیار پس از شش ماه اختفا و آغاز مجدد فعالیت های سیاسی او در فرانسه، به سوژه و محور جدیدی برای وزارت خارجه بریتانیا تبدیل شد.
بر اساس گزارش دوم آگوست ۱۹۸۰ (۱۱ مرداد ۱۳۵۹) فرانسیس گری یه، یکی از مسئولان بخش خاورمیانه وزارت خارجه بریتانیا، بختیار در نخستین کنفرانس مطبوعاتی خود در پاریس، خود را با ژنرال شارل دوگل مقایسه کرد و گفت که او نیز همچون دوگل برای رهایی کشورش از اشغال مبارزه میکند.
گریر در گزارش خود علاقه حاکمان جدید ایران بر بازگشت بختیار به کشور را مردود فرض کرد و احتمال آشتی بختیار با نظام کنونی را «بسیار بعید» دانست. بر اساس پیش بینی گری یه، با آغاز کارزار سیاسی بختیار در پایتخت فرانسه، «احتمال دارد که پاریس به قبله گاه جنبش مقاومت در تبعید تبدیل شود.»
در این مقطع گزارشهای متعددی به وزارت خارجه بریتانیا درباره فعالیتهای سیاسی بختیار ارسال میشد. موضع رسمی لندن در این باره، توجه دقیق به فعالیتهای بختیار به عنوان یک «گزینه ضعیف» بود که «اشتباه است او را به طور کامل از داستان خط بزنیم.
مطالب این مجموعه عمدتا از میان مقالاتی که قبلا در تارنماهای مختلف انتشار یافته، برگزیده شده و هدف از باز انتشار آنها تسهیل کار محققان، دانشجویان و پژوهشگران است.
چهل و پنجمین شماره نشریه الکترونیکی «گذرستان» در پایگاه اطلاعرسانی موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی به نشانی http://gozarestan.ir قرار گرفته است.
نظر شما