محمدحسن شهسواري در نشست «نقش و تاثیر اسطوره ها و کهن الگوها در ادبیات داستانی» در نشست شهرستان ادب گفت: امروز جنگ، جنگ روايت است و در اين کارزار كسي برنده است كه روايتش را زودتر و بهتر به گوش و نظر ديگران برساند!
در ابتداي اين نشست شهسواري با تقسيم مطالعات اسطورهشناختي به «پيشانگارشي» و «پسانگارشي»، كار نويسنده را مطالعات پيشانگارشي و كار منتقد را مطالعه پسانگارشي دانست.
اين منتقد مباحثش را در دو حوزه شخصيت و پلات مطرح كرد و افزود: شناخت اسطوره و كهنالگو كار نويسنده را راحت ميكند؛ چرا كه همزمان از ميراث ملي و بشري كه آشناي ذهن مخاطبانش است، استفاده ميكند.
وی دليل اين امر را ويژگي خاص اسطورهها دانست و گفت: اسطوره حاصل فشرده شدن عقل و احساس در يك لحظه است!
شهسواري پس از برشمردن روشهاي استدلال و بيان انواع «شيوه اسطورهاي»، «شيوه استدلال ديني»، «شيوه فلسفي» و «شيوه تجربي» گفت: پس از جنگ جهاني دوم، متفكران رجوع دوبارهاي به استدلال با شيوه اسطورهاي كردند و تلاش كردند مخاطبين خود را با اين شيوه از بيان تحت تاثير قرار دهند.
نویسنده «شب ممکن» ادامه داد: امروز جنگ، جنگ روايت است؛ و در اين کارزار كسي برنده است كه روايتش را زودتر و بهتر به گوش و نظر ديگران برساند. امروزه غرب و آمريكا در اين عرصه پيشتازند و از هاليوود كه يكي از سه صنعت برتر آمريكاست، در راه حكومت بر افكار عمومي جهان و حتي ملت خودشان استفاده ميكنند. مثلا آنان براي حمله به يك كشور خارجي ديگر از راه اقناع به روش فلسفي و تجربي استفاده نميكنند؛ بلكه ابتدا فيلمي مثل «24» ميسازند و پخش ميكنند، و پس از آماده کردن ذهن جامعه اقدام ميكنند!»
نويسنده رمان «وقتي دلي» با اشاره به آموزههاي «ابن مسكويه»، انديشمند مسلمان قرن چهارم هجري، به معناشناسي برخي اسطورهها پرداخت و «غضب» و «شهوت» و «عقل» را سه قوهاي دانست كه ميتوانند راهگشاي يك نويسنده در پرداخت كامل شخصيت باشند.
شهسواري ضمن بيان اين نكته كه اسطورهها مربوط به ملتها هستند و كهنالگوها مربوط به بشريت، گفت: اگر نويسندهاي بتواند از اساطير كشور و ملت خود استفاده كند، داستانش با ذهنيتهاي خواننده گره ميخورد و او را با خود همراه ميكند.
وی در ادامه افزود: دست ما نويسندگان ايراني در اين زمينه پر است؛ ما هم اسطورههاي مهم ملي داريم و هم وقايعي تاريخي كه نمونه واقعي همين اسطورهها، و گاه برتر از آنها هستند. به نظر من پرداخت شخصيت ادبي يا تلويزيوني با نگاه به الگوي حضرت زينب در كربلا، در جایگاه الگوي خواهر، ميتواند اثري خلق کند كه مخاطبان خود را تحت تاثير قرار دهد؛ چرا كه ايشان عليرغم شهادت فرزندانش در كربلا، هيچگاه از آنها نام نبرد و تمام همت خود را صرف برادر بزرگوار خود كرد.
این نشست پس از طرح چند پرسش و پاسخ به پایان رسید.
نظر شما