جلسه با معرفی کامل و جامعی از کتاب توسط مریم صانعپور ــ مؤلف اثر ــ آغاز شد. سعید طاووسی به عنوان اولین منتقد در ابتدای صحبتش گفت: اگرچه زمان کمی از انتشار این کتاب میگذرد اما جالب است که تاکنون چندین نقد چه به صورت نوشته و یا به صورت جلسه بر آن داشتهاند. امیدوارم که این نقدها مبارک باشد. این کتاب نیاز به یک ویرایش ادبی و محتوایی جدی دارد که امیدوارم برای چاپ دوم، پژوهشگاه بیش از یک سال در نظر بگیرد تا این کار به شکل مطلوب و قوی انجام شود.
او افزود: مؤلف در معرفی کتاب بر این نکته تأکید کرده است که شیعهشناسان غربی به اصول اعتقادات نپرداختهاند و چیزی در آثارشان دراین زمینه دیده نمیشود و ظاهرا کتاب «راتلج» معیار قضاوت وی بوده است. اما اگر مجموعه آثار غربیان را در نظر بگیریم، به این مباحث پرداختهاند. بعضاً درباره برخی از مسائل در حوزه اصول اعتقادات ممکن است کمیت آثار بالا نباشد اما کیفیت کتابها بسیار بالاست.
این پژوهشگر عضو مرکز دایرةالمعارف بزرگ اسلامی در ادامه با ایرادی بر فصلبندی کتاب اظهار کرد: کلامپژوهی غربیان به صورت مستقل میتوانست فصلی از کتاب باشد و بعد قضاوت کنیم که چه قدر به اعتقادات ما در غرب توجه شده است. نویسنده میگوید که در تلاش برای استقرای آثار غربیان نبوده است اما این نکته در کتاب دیده نمیشود و این استقرا انجام شده است.
طاووسی عدم استفاده از امکانات و کتابهای پژوهشی را یکی دیگر از ایرادهای وارد بر این کتاب دانست و توضیح داد: کتابهای فهرست و امکانات پژوهشی برای شناخت آثار غربیان در دسترس ماست. برای مثال، به مقاله «فهرست مطالعات شیعی به زبانهای اروپایی» که در مجله کتاب ماه دین چاپ شده است، میتوان اشاره کرد. کتاب «مطالعات اسلامی در غرب» نوشته دکتر الویری و کتابها و مقالههای دکتر احمدوند نیز به مسائل مختلف در این زمینه پرداختهاند. اما در این کتاب تنها 10 صفحه به شیعهپژوهی در غرب اختصاص داده شده است که تصویری جامع، مدون و منسجم از این موضوع و کلامپژوهی، اعتقاداتشناسی و تاریخ اندیشه در غرب به مخاطب نمیدهد.
او افزود: میخواهم یک نکته هم درباره اصول اعتقادات مذهب اثنیعشری بگویم. ما هنگامیکه از امامت سخن میگوییم، امامتی که شیعه به عنوان اصل مذهب ارائه میکند تفاوتش با مذاهب دیگر به فرموده آیتالله صافی گلپایگانی در این است که شیعه به امامت و مهدویت توأمان اعتقاد دارد و مهدی در آنِ واحد تجسم امام است. از امامت شیعی باید تبیین دقیقتری شود و جایگاه مهدویت در بطن اصول عقاید شیعه روشن شود و در این صورت حجم بیشتری از این کتاب باید به مباحث مهدویت اختصاص داده میشد در حالی که خیلی به اجمال به این موضوع توجه شده است.
این منتقد روش پاسخگویی به شبهات مستشرقان در این کتاب را نامناسب توصیف کرد و گفت: این پاسخگویی فقط با استناد به کتاب مرحوم مغنیه انجام شده است. برای پاسخ به غربیها امکان استفاده از خیلی آثار جدیدتر و بهتر غربیها وجود داشت. کتاب مغنیه براساس چه ملاکی برای شما (مؤلف) بهترین کتاب بوده است؟ چرا از کتاب «عدل الهی» شهید مطهری استفاده نکردهاید که اتفاقا استاد مطهری گفته است که به دو روش فلسفی و کلامی میتوان به این موضوع پرداخت.
او ادامه داد: همچنین کتاب «معارف دین» آیتالله صافی گلپایگانی نیز در حیطههایی نسبت به کتاب مغنیه بهتر و جدیدتر است. کتاب مغنیه اثر جدیدی نیست. اگرچه این کتاب در سال 2005 در قم به چاپ رسید اما منابع آن قدیمی است. توجه زیاد به کتاب مغنیه این شبهه را به وجود میآورد که شیعیان پس از مغنیه کاری نکردهاند. در یک نگاه کلی، منابع فارسی و عربی استفادهشده در این اثر نسبت به منابع غربی کمتر است. در این فهرست جای بسیاری از کتابها و مقالات فارسی خالی است. حتی نام معروفترین کتابهای کلامی شیعی هم دیده نمیشود. همچنین بغیر از یک مقاله که نوشته خود مؤلف است، ارجاع به هیج مقاله دیگری داده نشده است.
طاووسی پس از اشاره به این نکته که «در این اثر صرفاً اشکالهای حروفنگارانه وجود ندارد بلکه ایرادهای محتوایی هم زیاد است» به نمونهای اشاره کرد و توضیح داد: مؤلف ابنرشد را یک شیعی پنداشته است در حالی که مالکی و اشعری بودن این شخصیت واضح است. یا محمد بن زکریای رازی شیعه درنظر گرفته شده است در حالی که در مسلمان بودن این شخصیت شک وجود دارد.
پس از طاووسی، زهرا مبلّغ به بررسی کتاب پرداخت. مبلغ سخنش را با نظریههای نقد آغاز کرد و گفت: درجدیدترین نظریههای نقد متن، خواننده کسی است که پدیدآورنده دوم متن محسوب میشود. ما باید متن را همدلانه بخوانیم و به عنوان کسی که میخواهد متن را دوباره بیافریند، آن را نقد کنیم. منتقد نسبت با مؤلف باید به متن مسلط تر باشد. هنگامی که کتاب را میخواندم، فکر کردم مؤلف خواسته است امکانی از یک خوانش نسبت به تشیع ایجاد کند. این قرائت سعی میکند که یک متافیزیک از تشیع به وجود آورد که مبنای آن عقلانیت است.
او افزود: مؤلف سعی میکند در بخش اول توضیح دهد که این عقلانیت چیست و در بخش دوم تعدادی از احادیث را به عنوان تفکر اساسی شیعی قرار داده است. نویسنده با کلیدواژه هایی سعی دارد به عقلانیت مخالف با جهل بپردازد. این خوانش به نظر من دایره عقلانیت موردنظر را کمتر میکند و به مفهوم امروزی عقلانیت نزدیکتر است. در چند سال اخیر با دستهبندی مطالعات شیعی مواجه میشویم. این مطالعات عمدتا پراکنده و سیاستزده بودند زیرا شیعه دشمن دیده شده است و شیعیان کمتر یاد گرفتهاند که خود را نقد کنند. بنابراین در مطالعات شیعهشناسی نمیدانیم کجا ایستادهایم.
مبلغ تصریح کرد: خوانشهای مختلف از تشیع هنوز معرفی نشدهاند. خوانش این کتاب از آن دستههایی است که سعی میکند تشیع را عقلانی معرفی کند و به آن بعدی اجتماعی بدهد. این از اهمیت و مزیت این قبیل پژوهشهاست که جای عرضه کردن در دنیای امروز را دارد. مؤلف، شیعهشناسان غربی را آورده زیرا گفته است که این عقلانیت قابل گفتوگوست و نشان داده نشده است. قرار دادن دو فصل از کتاب به آرای شیعهشناسان و نقد آنها، خارج از محتوای اصلی کتاب بوده است. نویسنده در این نظریه از عقلانیت حرف زده و یک متافیزیک را توضیح داده است که باید با جسارت و محکم آن را می پروراند. اما گویی ترس داشته است.
پس از صحبتهای منتقدان، مریم صانع پور به برخی از سؤالهای آنها پاسخ داد. او گفت: هر کاری میتواند نقایصی داشته باشد و فقط کتاب خداست که از نقص مبراست. هدف من در این کتاب بیشتر نظریهپردازی بوده است. اگرچه در یک کار پژوهشی هرچه منابع بیشتر باشد آن اثر ارزشمندتر است اما من از کتاب مغنیه استفاده کردهام زیرا در دسترسم بود. همچنین جستوجوها هنگامی که بر اساس اشخاص باشد، راحتتر است تا این که بخواهیم یک موضوع خاص فکری و یا فلسفی را در آثار بیشماری که وجود دارد بیابیم.
پایان این جلسه به گفتوگو بین حاضران و سخنران با رویکرد نقد کتاب گذشت.
نظر شما