جمعه ۲۱ آذر ۱۳۹۳ - ۲۲:۴۵
نقش «مادرشعرها» بر ادبیات عاشورایی

حمیدرضا شکارسری، شاعر و منتقد ادبی در یادداشتی که برای ایبنا ارسال کرده است عنوان می‌کند: در سیر تاریخی سُرایش اشعار عاشورایی به «مادرشعرها»یی برمی‌خوریم که بر روند آفرینش شعر عاشورایی پس از خود مؤثر بوده‌اند و در حقیقت نقاط عطفی به حساب می‌آیند.

خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) - حمیدرضا شکارسری: اصولاً در تاریخ ادبیات، می‌توان آثاری را سراغ گرفت که به دلایل مختلف موجب ایجاد جریان ادبی شده‌اند. در حقیقت جریان آفرینش آثار ادبی پس از این آثار خاص تحت تأثیر و نفوذ آنها قرار گرفته است.

بهره‌گیری از فرم و ساختارهای نوین و از پیش تعیین شده و به ویژه زوایای تازه تماشای هنرمند به جهان و صد البته جسارت نوآوری (در عین نگاه تدقیقی به سنت) می‌تواند اثری را واجد شرایطی کند که خود موجب تأثیر بر روند آفرینش آثار ادبی بعدی و در نتیجه ایجاد یک جریان شود و به تعبیری «مادر شعر» نام گیرد.

نکته قابل توجه این است که «مادرشعرها» لزوماً موفق به ایجاد سبک نمی‌شوند چرا که سبک تازه در اثر وقوع تغییرات بنیادین در سبک‌های قبلی ایجاد می‌شوند. اما این آثار در عین پذیرش شرایط کلی سبک خود، تنها در انحراف از فرم یا هنجار بیانی هنرمندان دیگر - از جمله تازگی فرم و ساختار یا طراوت زاویه نگاه هنرمند به جهان -  عینیت می‌یابند و بس.

«نیما» شاعری است که سبک تازه‌ای در شعر پایه می‌نهد. اما شعر «فروغ» یا «سهراب» ایجاد سبک نمی‌کنند و تنها جریان سازند. «شاملو» یک سبک را بنا می‌کند، اما «رؤیایی» و «احمدرضا احمدی» جریان راه می‌اندازند.

در سیر تاریخی سُرایش اشعار عاشورایی نیز به مادر شعرهایی برمی‌خوریم که بر روند آفرینش شعر عاشورایی پس از خود مؤثر بوده‌اند و در حقیقت نقاط عطفی به حساب می‌آیند.

در میان خیل عظیم سوگ سروده‌های عاشورایی یافتن مادر ـ شعرها کار ساده‌ای نیست اما می‌توان آشکارا به اصالت، انسجام و قدرت شگرف ترکیب‌بند معروف «محتشم کاشانی» اشاره کرد.

در بین سوگ سروده‌های عاشورایی در قالب‌های نو نیز بدون شک بسیاری از شعرهای مجموعه شعر «گنجشک و جبرئیل» استاد حسن حسینی، مادر ـ شعری شاخص به حساب می‌آید.

مثنوی «خورشید بر نیزه» سروده استاد علی معلم در میان شعرهایی که با نظری به وجه حماسی قیام عاشورا آفریده شده‌اند، اثری تأثیرگذار و جریان ساز محسوب می‌شود و همین شرایط را در بین نو سروده‌ها، شعر درخشان «خط خون» استاد علی موسوی گرمارودی داراست.

البته لحن حماسی حسن حسینی» هم در بعضی از شعرهای مجموعه شعر «گنجشک و جبرئیل» قابل تأمل است. همان‌گونه که لحن تغزلی «گرمارودی» در فرازهایی از «خط خون» جلب توجه می‌کند.

و بالاخره بدون هیچ شکی «گنجینه اسرار» مرحوم «عمان سامانی» سردمدار شجاع و بی‌چون و چرای اشعاری به حساب می‌آید که از دریچه‌ای عرفانی به کربلا و عاشورا نگریسته‌اند.

بر چهره بعضی از اشعار هیچ‌گاه رنگ کهنگی نمی‌نشیند. اینکه چه شرایطی باعث ماندگاری بعضی از اشعار می‌شود، خود جای بحث و گفت‌وگوی فراوان دارد، اما در مورد ترکیب‌بند معروف «محتشم» قطعاً می‌توان به نسبت آن با حادثه‌ای اشاره کرد که داغی کهنه نشدنی را بر دل شیعیان نهاده است که هرگز به سردی نمی‌گراید.

این ترکیب‌بند به خاطر بهره‌گیری تازه و بدیع از صنایع شعری متعددی چون تشخیص، مبالغه، تشبیه و استعاره، مجاز و تلمیح که پیش از آن در این حیطه کمتر مورد استفاده قرار گرفته بود. به اثری شاخص و تأثیرگذار تبدیل شده و موجی از شعرهای بعضاً قابل تحسینی را ایجاد کرد که تا امروز هم سروده می‌شوند و حتی در قوالب نو از شیوه خاص تصویرپردازی و به‌کارگیری صنایع گوناگون شعری آن تبعیت می‌کنند. اگرچه ممکن است در رو ساخت واژه‌ها، امروزین جلوه کنند.

از دیگر مشخصات این اشعار تلفیق ساخت یا زیرساخت‌های روایی با بیان توصیفی است که گاه با نگاه رئالیستی یا واقع‌گرایانه اما عاطفی و رمانتیک (به خصوص در اشعار اخیر) همراه شده است:

«پرده برمی‌دارد امشب آفتاب از نیزه‌ها
می‌دمد یک آسمان خورشید ناب از نیزه‌ها
می‌شناسی این همه خورشید خون‌آلود را
آه‌ای خورشید زخمی! رخ متاب از نیزه‌ها».
«سعید بیابانکی»

سوگ عاشورا ادامه یافت و ادامه یافته است و سرود کردن این سوگ، مرزهای قوالب را در نوردیده است، همچنان که مرزهای زمان را در هم شکسته است.

اگرچه نگاه خشک «ظرف و مظروفی» به قالب و محتوا پذیرفتنی نیست اما در هر صورت هیچ چارچوب و قالبی مانع بروز شعر نمی‌تواند باشد و به طور کلی آنچه مهم است شناسایی مختصات این چارچوب است.

چه بسیار شعرهایی که در قالب نو سروده شده‌اند اما کاملاً کلاسیک و سنتی گرایند و چه بسیار شعرهایی که در قوالب کلاسیک سروده شده‌اند اما نوگرا و حتی آوانگاردی و رادیکال به حساب می‌آیند.

«سیدحسن حسینی» شاعر و نویسنده معاصر با شناخت خوبی که از مختصات قالب شعر نو داشت به معنی واقعی... نخستین مجموعه سوگ سرود عاشورایی را در قالب نو آفرید.

البته پیش از «حسینی». «علی موسوی گرمارودی» شعر درخشان «خط خون» را سروده بود که به نوعی مادر ـ شعر حماسی عاشورایی در قوالب نو به حساب می‌آید.

اما «حسینی» علی‌رغم وجود رگه‌هایی حماسی در شعرهای مجموعه «گنجشک و جبرئیل» در حقیقت مادر ـ شعر سوگ سروده‌های عاشورایی در قوالب نو را خلق کرده است.

زوایای دید هیجان‌انگیز «حسینی» به حادثه کربلا، روایات کاملاً شعری و فرا واقع‌گرایانه که گاه دارای جذابیت‌های سورئالیستی هستند. استفاده از شگردهای زبانی بدون آن‌که به افراط و افتضاح کشیده شده‌ آوانگاردهای وطنی آلود شود و در نهایت برخورداری از عاطفه‌ای نیرومند بدون آن‌که به سطحی‌گرایی رمانتیک دچار شود. از شعر او شعری متشخص آفریده است. به طورکلی او در بازآفرینی حوادث تاریخی از نگاهی مدرن و به کمک پدیده‌های ملموس امروزی شاهکار کرده است.

همین کار را اما با زبانی سخت و لحنی ستیزه‌جو، علی موسوی گرمارودی در شعر «خط خون» به انجام رسانده است و اگرچه در فرازهایی متعدد، در سطح زبان شناور مانده است و حتی تظاهراتی رمانتیک را به نمایش می‌گذارد اما حتی در همین فرازها، شعر را از صنایع شعری بی‌بهره نگذاشته است.

حماسه در اشعار عاشورایی خصوصاً در قالب نو، بی‌پشتوانه تا «گرمارودی» آماده است و سپس به جریانی پرتوان «اما نه به توانایی جریان سوگ سروده‌ها) تبدیل شده است.

«تو آن راز رشیدی/ که روزی فرات/ بر لبت آورد/ و ساعتی بعد/ و ساعتی بعد/ در باران متواتر پولاد/ بریده بریده/ افشا شدی/ و باد/ تو را با مشام خیمه‌گاه/ در میان نهاد/ و انتظار، در بهت کودکانه حرم/ طولانی شد.»

«حسن حسینی»

«شمشیری که بر گلوی تو آمد/ هر چیز و همه را در کائنات/ به دو پاره کرد: / هرچه در سوی تو، حسینی شد/ دیگر سو، یزیدی... و سلام بر تو/ که مظلوم‌ترینی / نه از آن جهت که عطشانت کردند/ بل از این رو که دشمنت این است.»

«علی موسوی گرمارودی»

با تمام این اوصاف شعر «خط خون» به لحاظ روساخت زبان بسیار حماسی‌تر از آن می‌نماید که در ژرف‌ساخت و این ژرف‌ساخت حماسی را مثنوی «خورشید بر نیزه» سروده علی معلم به تمامی داراست.

این مثنوی علی‌رغم این‌که به دلیل دید کلاسیک شاعر به مقوله شعر، فاقد ساختار طولی است و در عرض، متشکل می‌شود، اما نه تنها به دلیل برخورداری از واژگانی سخت و آرکائیسم زبانی نسبتاً خشن، دارای روساختی حماسی است، بلکه در مضامین خود هم پرخاشجو، عتاب‌آمیز و معترض است و به جوهر حماسی نزدیک می‌شود. این مثنوی را به جرأت می‌توان مادر ـ شعر اشعار عاشورایی ـ حماسی در قوالب کلاسیک دانست.

«بی درد مردم‌ها خدا، بی درد مردم
نامرد مردم‌ها خدا، نامرد مردم
از پا حسین افتاد و ما برپای بودیم
زینب اسیری رفت و ما بر جای بودیم
از دست ما بر ریگ صحرا نطع کردند
دست علمدار خدا را قطع کردند
نوباوه‌گان مصطفی را سربریدند
مرغان بستان خدا را سربریدند
در بر گریز باغ زهرا برگ کردیم
زنجیر خائیدیم و صبر مرگ کردیم
چون بیوه‌گان ننگ سلامت ماند بر ما
تاوان این خون تا قیامت ماند به رما
روزی که در جام شفق مل کرد خورشید
بر خشک چوب نیزه‌ها گل کرد خورشید

«علی معلم»

استفاده از نماد، در پرداخت شعری عاشورا از تکنیک‌های جا افتاده شعر عاشورایی محسوب می‌شود اما بهره‌گیری از نمادهای ادبیات عرفانی در این حیطه پیش از مرحوم عمان سامانی بی‌سابقه بوده است.

همین امر تازگی و طراوت خاصی به مثنوی «گنجینه اسرار» او بخشیده است. مثنوی زیبایی که با وجود روایت گونگی، اساس را بر پرداخت نمادین نهاده است و به همین دلیل مخاطب، علی‌رغم وجود جذابیت‌های موضوعی از حلاوت دریافت‌های هنری محروم نمی‌شود. در حقیقت عمان سامانی تولید نماد کرده است و یا به عبارت دیگری نمادهایی تازه خلق کرده است.

نگاه از دریچه متفاوت به این نمادها جهانی را پایه گذاشته است که تنها در شعر هستی می‌یابد و برخلاف آنچه در ابتدا به نظر می‌رسد، به بیرون از خود برنمی‌گردد و خود ارجاعی قابل تأملی را به نمایش می‌گذارد. البته این به معنای برجستگی کل ابیات مثنوی نیست. ولی به هر حال در فرازهای متعددی می‌توان به این جهان مشرف شد و شگفت‌زده به تماشایش نشست.

«گفت ای فرزند مقبل آمدی
آفت جان، رهزن دل آمدی
کرده‌ای از حق تجلی ای پسر
زین تجلی فتنه‌ها داری به سر...
از رخت مست غرورم می‌کنی
از مراد خویش دورم می‌کنی
گه دلم پیش تو گاهی پیش اوست
رو که در یک دل نمی‌گنجد دو دوست...
حائل ره، مانع مقصد مشو
بر سر راه محبت سد مشو»
عمان سامانی

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها