در بخشی از این کتاب میخوانیم:
«اگر عشقی نباشد، جان نباشد / چه سود از جان که با جانان نباشد
طراوت در بهار و ابر و باد است / نه ابری که در آن باران نباشد
اگر عشق را بیابی در جوانی / اگر پیدا کنی تو همزبانی
بیفشانی تو هر دانه به فصلش / تو کامیابی، به طول زندگانی
که پیری فصل عاشق شدنت نیست / به برداشت است به بذر پاشیدنت نیست
چو پاییزی، بهاران را رها کن / که دیگر وقت دل بخشیدنت نیست
به پاییزان اگر باران ببارد / تا بهاران قدر آنرا کس نداند
به پیری خط عشق را گر نویسی / دگر بشکسته خط را کس نخواند»
ناشر اثر در پیام ارسالی برای خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، دربارهی محمد ریاضت نوشته است: در پاییز چهار سالگیش، پدر به سبب تالـمات ناشی از مرگ همسر به همراه او و تنها دختر 12 سالهاش از موطن خود (حومه سرسبز گلپایگان) مهاجرت و در تهران نه چندان شلوغ آن روزها اقامت گزید.
شروع کلاس اول برای او گذار از تاریکی به نور و به واقع شروع زندگی بود. میل و رغبت بیحد و حصرش به آموختن، از او دانشآموزی مورد علاقه و عنایت اولیا مدرسه ساخت تاجاییکه دوره ابتدایی تا پایان دوره اول دبیرستان را در شش سال به پایان رساند.
پس از پایان دوره متوسطه و گذار از فراز و نشیبهایی در رشته زبانشناسی و ادبیات زبانهای انگلیسی و آلـمانی مدرک کارشناسی گرفت و در بازرگانی خارجی وارد عرصهی فعالیت گردید.
با آنکه از همان دوران ابتدایی علاقهی سرشار به ادبیات و شعر و شعرسرایی داشت و نیز با انشاءنویسیهای داستانگونه ی خود بارها مورد تشویق معلمان قرار میگرفت، تا پیش از مرگ پدر که در اوان چهل سالگیش اتفاق افتاد محرکی قوی او را به دیار ابیات سوق نداده بود. شاید از همین روست که این کتاب «شکوفههای پاییز» نام گرفته است.
کتاب شعر «شکوفههای پاییز» با شمارگان 1000 نسخه توسط انتشارات رادنواندیش منتشر شده است. علاقهمندان میتوانند این کتاب را به بهای 120000 هزار ریال خریداری کنند.
نظر شما