به مناسبت سالروز درگذشت حسنخان مشیرالدوله (پیرنیا)
مورخی که باستانیپاریزی او را همشان فردوسی میدانست
29 آبان برابر با سالروز یکی از سیاستمداران و مورخان برجسته ایرانی است. فردی که سهم بزرگی در شناخت ما از ایران باستان داشت تا جایی که زندهیاد باستانیپاریزی حق او را برای شناساندن ایران باستان بر ملت ایران، همشان حق فردوسی میدانست.
پیرنیا با کمک میرزا نصرالله خان، پدرش یک مدرسه علوم سیاسی ایجاد کرد که یکی از اقدامات بزرگ او بهشمار میرفت اما شاید آنچه نام پیرنیا را در تاریخ ایران ماندگار کرد، تالیف کتاب سه جلدی «تاریخ ایران باستان» بود. این اثر نخستین کتابی است که به شیوه علمی و براساس مستندات و کشفیات باستانشناسی درباره گذشته تاریخی ایران نوشته شده است.
پیرنیا مبهمترین دوره تاریخی ایران را نوشت
پیرنیا دورهای از تاریخ ایران را مورد بررسی قرار داد که از مبهمترین و تاریکترین ادوار تاریخ ایران است. نه تنها به دلیل تعداد محدود کتیبهها و آثار باستانی که از آن دوره باقی ماندهاند بلکه به این دلیل که کهنهترین ماخذ و منابع احوال پادشاهان این دوره روایات یونانی آکنده از مسامحه و اغراض است.
به تاکید مورخان، تسلسل و توالی فرمانروایان، احوال روسای حکومت، صلح و جنگ آنها و تاسیسات و تشکیلاتشان موضوع و محتوای اصلی اثر برجسته پیرنیا است.
مشیرالدوله در جمعآوری اسناد و مدارک لازم برای نگارش «تاریخ ایران باستان» خود از تمام امکانات روزگار خویش بهره برد. او در نگارش این کتاب، روایات مورخان، متن کتیبهها، حکایات تورات و داوریهای برخی محققان اروپایی را کنار هم قرار داد.
نمایاندن ایران قدیم به روایت مشیرالدوله
پیرنیا در مقدمه کتاب «ایران باستان» هدف خود را از نگارش این اثر چنین مینویسد: «مقصود از تالیف این کتب، نمایاندن ایران قدیم است چنان که بود. تقریبا نصف کتاب به نمایاندن تمدن ایران قدیم یا به مقایسه دورهها با یکدیگر و یا به مطالبی که با تاریخ محض ارتباط مستقیمی ندارد تخصیص یافت. جهت اختیار این اسلوب این است که از نیم قرن به این طرف، در میان علمای علم تاریخ این عقیده قوت گرفته که ذکر وقایع تاریخی و شمردن نام سلاطین و رجال به تنهایی، برای فهم گذشتههای مملکتی و علم به احوال روحی مردمان آن کافی نیست، بلکه برای شناختن ملتی، اوضاع مدنی او را باید دانست.»
به عقیده مرحوم عبدالحسین زرینکوب در کتاب «تاریخ در ترازو»، شیوه تاریخنویسی پیرنیا که شامل نقل جزییات حوادث، توالی سلسلهها، احوال پادشاهان و ماجرای جنگها و صلحهاست، قطعا جوابگوی علاقه و نیاز عمومی بوده است که در نزد خوانندگان تاریخ وی در آن روزگار وجود داشته است. تاریخ پیرنیا نشان میدهد که ایران پیش از ورود آریاییها همواره بهعنوان گذرگاه اقوام و تمدنها نشانههایی از زندگی اقوام گذشته را نگه داشته است.
مشیرالدوله حدود 10 سال، تمام وقت خود را در ترجمه کتابهای خارجی مربوط به ایران باستان گذراند و به این ترتیب به تدوین کتابهایی پرداخت که در جای خود از مهمترین منابع تاریخ ایران محسوب میشوند.
زرینکوب و باستانیپاریزی درباره پیرنیا چه میگویند؟
«مهمترین اثر تاریخی او کتاب «ایران باستانی» است که در سال 1306 ه.ق یعنی پس از کنارهگیری او از سیاست به چاپ رسید. او در مرداد 1307 ه.ق اثر دیگری با عنوان «داستانهای ایران قدیم» نوشت که در حقیقت متمم کتاب «ایران باستان» به حساب میآید. همچنین کتاب دیگری را برای تدریس در مدارس متوسطه تالیف کرد که «تاریخ مختصر ایران قدیم» نام داشت. این کتاب تاریخ ایران را به اختصار از زمان مهاجرت آریاییها به فلات ایران تا انقراض ساسانیان گزارش میدهد. مشیرالدوله بعد از انتشار کتب مذکور به فکر تنظیم «تاریخ مفصل ایران» یا «ایران باستان» افتاد.» (خلاصهای از زندگانی مشیرالدله، تالیف محمد ابراهیم باستانی پاریزی، صفحه 129)
زندهیاد باستانیپاریزی در اهمیت این کتاب و جایگاه و حق پیرنیا نسبت به آن چنین مینویسد: «باید بگوییم که حق مرحوم پیرنیا از جهت ایران باستان بر ملت ایران همشان حق فردوسی و شاهنامه است.» (بررسیهای تاریخی، صفحه 214) باستانی برخلاف عدهای از مورخان که مشیرالدوله را فردی متعصب در تاریخنگاری دانستهاند، او را به دور از تعصب و اغراض شخصی معرفی میکند.
مرحوم زرینکوب درباره اهمیت نقش شخصیت در تفکر پیرنیا در مقالهای با عنوان «شیوه تاریخنگاری در کتاب ایران باستان مشیرالدوله» مینویسد: «از مطالعه دقیق ایران باستان به خوبی پیداست که مشیرالدوله، گذشته از توجه به جزئیات احوال فرمانروایان، خصلت و اراده آنها و تدبیر و درایت آنها، به آنچه مربوط به احوال تمدن و فرهنگ است نیز توجه دارد، و اگر در آنچه مربوط به تاریخ سیاسی است بیشتر به احوال و اوصاف سرداران و فرمانروایان علاقه نشان میدهد، این نکته ظاهرا از اهمیتی است که وی برای نقش شخصیت قائل بوده است. بهعلاوه علاقه به جزئیات حوادث، و اجتناب از تفسیرهای دور و دراز، نشان میدهد که مشیرالدوله در تاریخنویسی در حدی به شیوه مکتب فون راکه مورخ آلمانی به بررسی آنچه واقعا روی داده است، تمایل داشته است.»
پیرنیا و تاسیس مدرسه عالی سیاسی به روایت ایرج افشار
مرحوم ایرج افشار، نسخهپژوه و ایرانشناس برجسته در مقالهای با عنوان «شش مشیرالدوله» که در سال 1325 به رشته تحریر درآورد و در همان سال در مجله «جهان نو» به چاپ رسید، زندگینامه مختصری از مشیرالدوله پیرنیا ارائه میدهد و مینویسد: «يكي از سياستمداران زبده و نامور ايران در قرن اخير مرحوم ميرزا حسنخان پيرنيا مشيرالدوله است. ميرزا حسن خان اوائل سال 1291 پا به عرصه وجود نهاد. پدرش او را براي تحصيل به مسكو و برادرش حسين را به فرانسه فرستاد. حسن در رشته حقوق تحصیلات خود را به پايان برد. دو برادر موقعي كه عازم مسكو بودند به دستور ناصرالدين شاه و سعايت حسودان در انزلي متوقف گرديدند. اما پدرشان كه در آن زمان عضو وزارت خارجه بود و به لطف امينالسلطان متكي، مجدداً وسايل حركت آنها را فراهم كرد.
حسن پس از تحصيلات متوسطه و عالي به اخذ درجه ليسانس در حقوق به ايران مراجعت كرد و عضو وزارت خارجه شد. ميرزا حسنخان اولين بار بهعنوان وابسته سفارت ايران در پطرزبورگ تعيين گرديد. زماني كه پدرش وزير خارجه بود به تهران احضار و رئيس كابينه آن وزارتخانه و به مشيرالملك ملقب شد.
در همين ايام مشيرالملك به فكر تأسيس مدرسه عالي سياسي، كه خود در آن رشته تحصيل كرده بود، افتاد. پس اين فكر را با پدر در ميان نهاد. چون مشيرالدوله پذيرفت فرمان آن از طرف شاه صادر شد. مشيرالملك پس از مراجعت شاه از سفر دوم فرنگ به سمت سفارت پطرزبورگ معين گرديد.
مشيرالملك پس از مرگ پدر، به مشيرالدوله ملقب و براي اولين بار در كابينة ناصرالملك وزير خارجه شد. بعد از كابينة ناصرالملك، 20 مرتبه در كابينههاي مختلف نظامالسلطنه، علاءالسلطنه، ناصرالملك، سپهدار اعظم، صمصامالسلطنه، عينالدوله و مستوفيالممالك به وزارتهاي خارجه، معارف، عدليه، تجارت، پست و جنگ نائل آمد.»
نظر شما