پنجشنبه ۲۹ آبان ۱۳۹۳ - ۱۴:۴۰
تاثیر کتاب «برخورد تمدن‌ها» و نظریه گفتگوی تمدن‌ها در تعریف مفهوم دیگری

علی اصغر مصلح در دومین روز از همایش «فلسفه و مساله دیگری» با اشاره به کتاب «برخورد تمدن‌ها» اثر هانتینگتون گفت: در 20 سال گذشته این کتاب همواره مورد توجه بوده است. وقتی هانتینگتون درباره تمدن سخن می‌گوید، تاکید می‌کند که ما وارد قرنی شدیم که سرنوشت همه ملت‌ها در گرو آمریکاست و آمریکا رقبایی دارد که باید با آن بجنگد. با طرح گفتگوی تمدن‌ها از سوی ایران، جنگ و گفتگو تبدیل به دوگانه‌ای شد که سرنوشت ملت‌ها در اثر حرکت به یک سوی آن تعیین می‌شد. مفهوم دیگری و تعامل با او در حرکت به سوی جنگ یا گفت‌وگو تعریف می‌شود.

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا) دومین روز از همایش «فلسفه و مساله دیگری» چهارشنبه 28 آبان ماه با حضور شهرام پازوکی، عضو هئیت علمی انجمن حکمت و فلسفه ایران و علی‌اصغر مصلح، عضو هیئت علمی گروه فلسفه دانشگاه علامه طباطبایی در تالار فردوسی دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران برگزار شد.
 
مصلح در بخشی از این مراسم سخنان خود را با موضوع «فرهنگ و ارتباط دیگری» ارائه کرد و گفت: آخرین ویدئویی که از سوی داعش منتشر شد نشان می‌داد که 10 نفر انسان در قرن بیست و یکم سر 10 نفر دیگر را می‌برند. پرسشی که اینجا قابل طرح است این که چگونه تصویری از دیگری باعث چنین رفتارهایی می‌شود؟
 
وی با استفاده سبک تاریخی و فرهنگی به تشریح مفهوم دیگری در طول تاریخ پرداخت و افزود: فرهنگ شامل رفتارهای فردی و رفتارهای فرهنگ‌ها در برابر یکدیگر می‌شود. در پس همه رفتارها و درک‌های ما تصور و تلقی از دیگری وجود دارد. حتی تصوری که از خود داریم درونش تصوری از دیگری هم وجود دارد. بنابراین همواره برای درک خود و اثباتش، دیگری را فرض می‌کنیم. بین خصوصیات دیگری و خویشتن نسبت مستقیم وجود دارد و هرچه دیگری قوی‌تر باشد من نیز قوی‌تر هستم.
 
وی ادامه داد: در روایات تاریخی از مفهوم دیگری، به سه تلقی از دیگری در فرهنگ‌های ماقبل مدرن، تلقی از دیگری در فرهنگ‌های مدرن و تلقی از دیگری در فرهنگ‌های معاصر بر می‌خوریم.
 
این استاد فلسفه اضافه کرد: در تلقی فرهنگ‌های ماقبل مدرن از دیگری تصور از دیگری بیش از آن که تحت تاثیر نظام‌های فلسفی و افکار اندیشمندان باشد، انعکاس تجربه اقوام در طول تاریخ است. بدین معنی که امر مشترک در تمام فرهنگ‌های قبل مدرن بدین گونه است که دیگری یا دوست است یا دشمن.
 
به گفته وی، مساله زیستن با دیگران و تاثیر آن بر تمام ابعاد فرهنگ مطرح است. پیدایش فرهنگ مدرن باعث تحولی اساسی در تاریخ بشر شده و تلقی از دیگری وارد مرحله جدیدی ‌شد. هگل در این دوره درباره تلقی از دیگری می‌گوید: «تصور انسان از انسان با مسیحیت آغاز شد و برای اینکه بشر بتواند خدا را  ملموس کند در انسان تجسد پیدا کرد.» بعدها تحولات اروپای قرن هجدهم منجر شد که تلقی جدیدی از انسان به وجود بیاید. انسان مدرن از هنگامی که مناسباتش تغییر کرد تصورات مدرن را استحاله کرد. آدام اسمیت در یکی از کتاب‌های خود می‌گوید: «اگر شما بر سر سفره غذای ملتی نشستید این سفره برای منافع آن پهن شده است و نه وجود شما.»
 
استاد فلسفه دانشگاه علامه طباطبایی با بیان اینکه در عصر جدید نگاه انسان‌ها به یکدیگر رقابتی است گفت: با پیدایش مناسبات مدرن انسان به تصور انسانیت رسید. اما انسانیتی که متشکل از انسان‌های رقیب است. در قرن هجدهم به بعد متفکرانی مانند کانت، هگل و ... به موضوع انسانیت توجه کردند. در واقع موضوع انسانیت آرمان عصر روشنگری بود، اما این انسانیت تراز خاصی داشت که آن انسان اروپایی بود که ویژگی‌های خاصی داشت.
 
وی تاکید کرد: فرهنگ مدرن بازی جدیدی را آغاز کرد که همه باید به آن تن می‌دادند. در این راستا متفکرانی به این موضوع انتقادات خود را آغاز کردند و انسانیت به معنای مدرن را نقد کردند. بدین جهت بود که مارکس پیدایش مناسبات اقتصادی جدید را موجب ورود انسان به بیگانگی دانست و رفتار‌های آنتاپولیستی را به دلیل وجود طبقه اجتماعی تبیین کرد. آنچه مارکس از خصوصیات فرهنگ مدرن گفت بر همه چیز وجود دارد. نیچه نیز بعدها با توضیح نحوه بسط فرهنگ مدرن و قدرت نشان داد انسانیت پدید آمده در پشتش اراده معطوف به قدرت است و چنانچه بسط پیدا کند به نیهیلیسم منجر می‌شود.
 
مصلح یادآور شد: درک امروز ما از دیگران با درکی که ما از فرهنگ خاص خود داشتیم دگرگون شده است و درک ما از دیگری تابع درک ما از فرهنگ مدرن است.
 
وی با بیان اینکه در کشوری مانند ایران که یک گذشته تاریخی دارد تلقی از دیگری وابسته به معناهای انواع دیگری در دنیای امروزی شده است گفت: تلقی از دیگری حاصل تفکر فلسفی نیست بلکه حاصل تجربه زیست است و ما وقتی در یک دایره خاص با دیگری‌های مشابه روبه‌رو هستیم، نمی‌توانیم تصوری از دیگری‌های موجود در فرهنگ‌های دیگر داشته باشیم.
 
وی با تاکید بر اینکه باید مفهوم دیگری را بازاندیشی کنیم، گفت: فیلسوفانی بزرگی مانند افلاطون تلقی خاصی از دیگری داشتند و حتی بردگان را انسان نمی‌دانستند. یونانیان نیز فقط خود را انسان می‌دانستند و دیگران را بربر می‌خواندند، بنابراین رسیدن به تصور از دیگری باید حاصل زیست با انواع دیگری باشد.
 
استاد فلسفه دانشگاه علامه طباطبایی با اشاره به کتاب «برخورد تمدن‌ها» اثر هانتینگتون گفت: در 20 سال گذشته این کتاب همواره مورد توجه بوده است. وقتی هانتینگتون درباره تمدن سخن می‌گوید، تاکید می‌کند که ما وارد قرنی شدیم که سرنوشت همه ملت‌ها در گرو آمریکاست و آمریکا رقبایی دارد که باید با آن بجنگد. در کتاب فریدمن هم آمریکا همین نقش را دارد. بنابراین قرن بیست و یکم، قرن چالش امریکا با رقباست.
 
وی افزود: ما ایرانیان در ابتدای قرن بیست و یکم نقش خاصی را داشتیم و آن پیشنهاد گفتگوی تمدن‌ها از سوی رئیس جمهور سابق ایران بود. مساله جنگ در نظریه هاننیتگتون و گفتگو تبدیل به دوگانه‌ای شد که سرنوشت ملت‌ها در اثر حرکت به یک سوی آن تعیین می‌شد. اگر به سمت جنگ می‌رفتیم دیگری را دشمن می‌دانستیم و اگر با مهربانی برخورد می‌کردیم باید با آنها گفت‌وگو می‌کردیم. در 14 سال اخیر در حوزه مناسبات انسانی بیش از هرچیزی روابط تحت تاثیر این دو گانه جنگ و گفت‌وگو بوده است.
 
مصلح با تاکید بر اینکه ایرانیان در طول تاریخ انعطاف‌پذیر و سازگار بوده‌اند افزود: مهندس بازرگان نیز در کتاب «سازگاری ایرانیان» بر این موضوع صحه گذاشته است. چهره فرهنگ ایرانی همواره چهره منعطف و همراهی بوده است. البته ما در ساختاری زندگی می‌کنیم که سرمایه‌داری و نقش انسان‌ها در آن اندک است.
 
وی با اشاره به اینکه رسانه‌ها در دوره کنونی تصویر دیگری را براساس خواست قدرت می‌سازند تاکید کرد: باید در نگاهی که به فرهنگ خود با فضای غالب داریم توجه کنیم چرا که در دنیای امروزی تمامی مناسبات بر قدرت و ثروت حاکم بوذه و البته ساختار قالب نیز نیهیلیستی است. مساله غریزه و مصرف‌گرایی نیز بعد دیگری از این ماجراست.
 
 این استاد فلسفه در پایان گفت: اگر بخواهیم در این فضا تنها به برخی از عناصر فرهنگی خودمان بچسبیم ممکن است این عناصر دود شوند و به هوا بروند.
 
شهرام پازوکی در بخش دیگری از این مراسم با موضوع «عرفان و حضور دیگری» سخنرانی کرد و گفت: اگر به تاریخ تفکر نگاه کنیم، متوجه می‌شویم که مساله غیر به صورت جدی در تفکر مدرن وجود دارد و بیش از آن مطرح نشده است. بنابراین تفکر مدرن مساله دیگری را مطرح کرد. در نظریه های دکارت بحث جدایی انسان از عالم و انسان از عالم و خدا به صورت وجودی طرح می‌شود. در تصویر دکارت انسان سوژه و عالم ابژه است.
 
وی با بیان اینکه در تفکر اسلامی کلماتی معادل سوژه و ابژه وجود ندارد افزود: مساله ابژه شدن عالم خارج، مساله غیر را برجسته کرده است. اگر مساله عالم خارج طرح نشده بود مساله غیر هم مطرح نمی‌شد. بنابراین اساس فلسفه مدرن غیرسازی است.
 
وی اضافه کرد: در فلسفه معاصر این نوع ادراکات که به جای حضور موجودات به حصولشان نزد سوژه می‌اندیشد تفکر ابژه‌نگر می‌گویند. یکی از مصادیق بارز تفکر ابژه‌ساز علم جدید است که مبتنی بر عدم و رفع مواجه حضوری و مستقیم با پدیده‌هاست. در تفکر علمی که تفکر ابژه‌ساز است انسان، تاریخ، دین، خدا و ... معروض این تفکر می‌شوند. حال این سوال مطرح می‌شود که آیا وقتی در عصر مدرن تفکر منحصر به علم جدید شده و به معرفت دیگر توجه نمی‌شود آیا می‌توان تفکر ابژه‌نساز هم وجود داشته باشد؟
 
این استاد فلسفه ادامه داد: در پاسخ به این سوال برخی از اهل نظر پاسخ مثبت داده‌اند. به طور مثال گابریل مارسل از دو نوع تفکر سخن می‌گوید. اینگونه افراد به دنبال پاسخ‌هایی هستند که راه را برای عبور از تفکر ابژه‌ساز همواره کند. در آثار متقدم هایدگر نیز با طرح در عالم بودن انسان عالم غیری وجود ندارد و در واقع انسان در میان دیگران ساخته می‌شود.
 
وی با بیان اینکه دو نگرش در فلسفه معاصر برای عبور از تفکر ابژه‌نگر مطرح می‌شود گفت: نخستین تفکر، «تفکر هنری» است که در واقع تفکر حضوری نیز از آن یاد می‌شود. اما تفکر دوم تفکر عرفانی است و مساله مذهبی و دینی نیست بلکه بحث جدی‌اش عبور از تفکر ابژه‌ساز است.
 
پازوکی در ادامه گفت: حال در اینجا این سوال مطرح می‌شود که چگونه در عرفان اسلامی غیر معنا می‌شود؟ برای تشریح این مساله باید توحید را تبیین کرد. توحید در لغت به این معناست که دو چیز یک چیز می‌شوند و دیگر، غیری باقی نمی‌ماند. در تفکر عرفانی غیر از او چیزی وجود ندارد و همه چیز جلوه‌ای از او هستند.
 
وی ادامه داد: عارفان مسلمان توحید حقیقی را توحید وجودی می‌دانند. توحید وجودی نیز به غیر از توحید الوهی است. کمال توحید وجودی رسیدن به بهشت حقیقی است و آن مشاهده حق است ولاغیر.
 
عضو انجمن حکمت و فلسفه ایران با بیان اینکه درباره نسبت خدا و انسان در معارف اسلامی چندین نگاه وجود دارد افزود: در نگاه نخست خدا شارع است و امکان وضع قوانین برای بشر را دارد. نگاه دوم نگاهی است که متکلمان و فیلسوفان به این موضوع دارند. در این نگاه خداوند نسبت وجودی با انسان دارد. مولانا در مثنوی معنوی بارها با کلمات تندی به این نگاه متکلمان حمله کرده است و می‌گوید خویش را تأویل کن نه ذکر را.
 
به گفته وی، در نگاه سوم نیز که از منظر عرفان به آن نگریسته می‌شود گفته شده از آنجا که خدا از روح خودش در انسان دمیده او حقیقت الهی را دارد و معرفت نفس عین معرفت حق است. بحث معرفت نفس در کلام و فلسفه با عرفان متفاوت است چرا که در فلسفه و کلام، معرفت نفس و خودشناسی مقدمه‌ای بر خداشناسی است در حالی که در عرفان خودشناسی، عین خداشناسی است.
 
وی افزود: نکته دیگری این است که غیریت خدا و عالم در عرفان نفی می‌شود، چون هرچه هست تجلی وجود حق است. ابن عربی نیز در کتاب فتوحات مکیه به این موضوع اشاره کرده است. دومین مساله‌ای که در عرفان بحث می‌شود، غیریت از جنبه انسان و عالم است. در علم مطالعه ادیان نظریه «نگرش جهان انسانی» وجود دارد که می‌گوید جهان همان انسان و انسان همان جهان است. در عرفان اسلامی این موضوع اساس قرار گرفته و دو اصطلاح عالم کبیر و عالم صغیر برخاسته از این نگرش است.
 
وی با اشاره به اینکه در موضوع معرفت‌شناسی نیز مساله غیریت در عرفان کنار گذاشته می‌شود گفت: عرفان مبنایش در جهت نفی غیریت است. در معرفت‌شناسی مساله غیریت با عنوان حضوری بودن علم مطرح می‌شود. در نظر داشته باشید که بعد از سهروردی علم به صورت حضوری و حصولی مطرح شد و ملاصدرا می‌گوید علم حقیقی مشاهده حضوری است.
 
پازوکی در ادامه به موضوع غیریت انسان با انسان در عرفان اشاره کرد و گفت: به لحاظ متافیزیکی غیریت انسان با انسان در عرفان منتفی است چون دیگری منم و من دیگری هستم. اکنون این سوال مطرح می‌شود که مساله خیر و شر چه می‌شود؟ عرفان در اینجا معتقد است که ما در عالم تجلیات لطف و قهر داریم به طور مثال آنچنانکه مولانا در مثنوی می‌گوید موسی مظهر لطف و مظهر قهر خداوند است.
 
پازوکی در پایان گفت: مساله مدارا در عرفان اسلامی حاصل بینش است نه یک استراتژی و این موضوع را در تفکر عرفانی همه ادیان می‌توان دید و مفصل‌ترین آن در عرفان اسلامی ظهور پیدا کرده است.
 
به گفته وی، در عرفان اسلامی خودشناسی، خداشناسی و وجود شناسی یکی است و تفرقه میان سوژه، ابژه و غیرسازی مرتفع می‌شود.
 
این استاد فلسفه در پاسخ به سوال یکی از حاضران در مراسم درباره کاربرد عرفان در اخلاق نیز اظهار کرد: در گذشته سلسله کتاب‌هایی با عنوان فتوت‌نامه وجود داشت که اخلاق حرفه‌ای تمام مشاغل را شامل می‌شد. این کتاب‌ها از سوی اهل عرفان نوشته شده بودند و اخلاق اجتماعی را ترویج می‌کردند. بنابراین از دیرباز حیات اجتماعی نزد عرفا بوده است.
لازم به ذکر است که سخنرانی مصطفی ملکیان در این مراسم با وجود اعلام آمادگی هیئت اجرایی همایش لغو شد.
 

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها