آخرین نشست از سلسله نشستهای «نشانی از داغ لالهها» همزمان با هفته کتاب در برج میلاد تهران برپا شد.
«نشانی داغ لاله ها» شب گذشته، 26 آبان، با حضور محمود اکرامیفر، مرتضی امیری اسفندقه، سعید بیابانکی و قربان ولیئی برگزار شد.
در ابتدای این نشست، سعید بیابانکی که اجرای برنامه را نیز بر عهده داشت، درباره شعر عاشورایی گفت: ادبیات موسوم به عاشورایی در طول تاریخ از رفت و برگشتها و فراز و فرودهای بسیاری داشته است. در دوره ای بحث اندیشناکی آن مطرح بود و در دوره ای، بعد حماسی واقعه کربلا مطرح شد اما ادبیات پس از انقلاب را می توان دوره تحلیلی دانست که به عنوان مثال وجه سیاسی حرکت امام حسین (ع) را مورد توجه قرار می دهد.
در ادامه محمود اکرامیفر نیز گفت: ادبیات عاشورایی چهار مرحله دارد که با یک سوال بزرگ همراه است. زمانی اهل تسنن اکثریت جامعه بودند و از آنجا که مردم خیلی با اهل بیت (ع) آشنایی نداشتند، شاعر ابتدا آن بزرگواران را معرفی می کرد. مثل کسایی مروزی که در یکی از اشعارش سوالی را مطرح می کند و بعد خودش هم جواب می دهد. این دوره، دوره ادبیات تبیینی عاشورایی است و شاعر به دنبال دلیل و تبیین حادثه است اما این دوره تبیینی، به تدریج جای خودش را به دوره ادبیات توصیفی داد و در دوره صفوی توصیف همراه با مرثیه شد؛ چرا که دیگر نیازی به معرفی خاندان اهل بیت (ع) نبود اما باز هم اشعار با سوال آغاز می شود مانند شعر «باز این چه شورش است» و دوباره شاعر خودش جواب می دهد. ادبیات عاشورایی البته دوره عرفانی را هم طی می کند و شعرهای مطرح در این زمینه هم با سوال شروع میشوند.
او ادامه داد: در دوره فعلی شعر اجتماعی- عرفانی در بسیاری از آثار شاعران دیده می شود؛ مانند اشعار احمد عزیزی و در واقع در مرحله آخر، شاعر واقعه عاشورا را در امروز میبیند.
اکرامیفر اضافه کرد: شعر عاشورایی با عناصر اجتماعی پیوند خورده است. در شعر امروز همه شخصیت های واقعه کربلا حضور دارند درحالی که در شعر گذشته تنها امام حسین (ع) حضور پررنگی داشت.
در ادامه سعید بیابانکی گفت: شاعران عاشورایی دو دسته اند؛ یک گروه که ما را به زمان عاشورا می برند و دسته ای که عاشورا را به زمان حال می آورند و شاعران نسل امروز در گروه دوم هستند.
قربان ولیئی دیگر شاعر این برنامه نیز گفت: ادبیاتی که دغدغه پرداختن به رویدادهای دینی دارد باید با دقت و حساسیت توام باشد. به اعتقاد من، در شعری که دغدغه رخدادهای دینی را دارد و می خواهد یک واقعه دینی را با زبان ادبی بیان کند، شاعر باید خارج از رویداد بایستد و واقعه را در شعرش بازسازی کند.
وی افزود: خصلت ذاتی شاعر این است که با یک سیر و سلوک و روش درونی و معرفتی به لایهای از وقایع آن رویداد برسد و آن را به شعر تبدیل کند.
شاعر «ضربان ذات» درباره شعر مکاشفه ای نیز توضیح داد: در شعر تجربی یعنی شعر مکاشفهای و شاعر از این منظر یک عارف است که ابتدا موضوعی را درک و کشف می کند و بعد بیانش می کند. چنانچه شاعر به مکاشفه عارفانه دست یابد، فرخندهتر از این وجود ندارد. شهادت یک تجسم بیرونی دارد و یک تجسم درونی؛ کسی که تجربه این سیر و سلوک را دارد می تواند به قصه عاشورا نزدیک شود.
سپس مرتضی امیری اسفندقه نیز گفت: بسیاری از شعرها در ادبیات معاصر تاویلپذیرند و برخی شعرها با وجود آن که که شاعرانشان اعتقادات مختلفی دارند، می توان برای آنها در حوزه شعر آیینی پرونده ای باز کرد؛ پرونده ای که شاید به پرونده شعری شاعر نخورد. مانند بخشی از اشعار فروغ فرخزاد و به ویژه سهراب سپهری که جنبه های شهودی بسیاری در آنها دیده می شود. این را هم باید بدانیم که شعر عاشورایی تنها مختص شیعه نبوده و برخی از شعرای اهل سنت نیز از دیرباز طبعشان درگیر این ماجرا بوده است. من معتقدم در شعر آیینی و عاشورایی، تقسیم بندی شیعه و سنی وجود ندارد و هر شخصی با تجربه ای شاعرانه، می تواند مقهور و غمگین واقعه عاشورا شده باشد.
نظر شما