در ابتدای این نشست، محمد بارانی به محتوای این کتاب اشاره کرد و گفت: در ابتدای تألیف این اثر تصور نمیکردم بررسی ارتباط فکری و سیاسی امامیه با سه حکومت اشاعه، حنابله و معتزله چنین سنگین و دشوار باشد. همچنین کمبود منابع در رابطه با این موضوع و حساسیتهایی که نسبت به برخی از این مباحث وجود دارد، دشواریهای تألیف این کتاب را میافزود.
عضو هیات علمی گروه تاریخ دانشگاه الزهرا (س) ادامه داد: در این کتاب بهطور مشخص تعامل «فکری» و «سیاسی» فرقه امامیه با سه فرقه معتزله، حنابله، اشاعره در بغداد موردبررسی و تحلیل قرارگرفته است و بررسی و تحقیق اندیشه هر یک از این فرقهها، توجه به پیشینه اندیشه و جایگاه بنیانگذاران آن، گونه شناسی اندیشهها، بررسی اندیشه در فضای سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی، مقایسه اندیشهها، دستیابی به تعامل و تأثیر بین اندیشهها، تحلیل و تعامل بین اندیشهها (تبیین چرایی و پیامدهای تعامل) و بررسی موفقیت یا شکست آن برای یک اندیشه ازجمله فرایندهای پژوهشی این کتاب بوده است.
کتابهای مربوط به تعاملات فکری امامیه با فرقههای مختلف ضعیف است
وی در ادامه سخنان خود به پیشینه تحقیق این کتاب اشاره کرد و گفت: اگرچه کتابهایی ازجمله «امامت پژوهی، بررسی دیدگاه امامیه، معتزله، اشاعره» و «دوره شکلگیری تشیع دوازده امامی، گفتمان حدیثی میان قم و بغداد» قبل از تألیف این اثر به بحثهایی در رابطه با این موضوع پرداخته اما در هیچیک از آنها بهطور مشخص به بررسی تعامل فکری و سیاسی این سه فرقه پرداخته نشده است و این نیز بر دشواری گردآوری مطالب این کتاب میافزود.
به گفته بارانی شناخت سیر تاریخی تحول اندیشه اعتقادی امامیه، شناخت تعامل فکری، اعتقادی و سیاسی امامیه با فرقههای دیگر و تبیین نقش اندیشمندان امامیه در تعامل امامیه با اندیشمندان دیگر فرقهها ازجمله اهداف تحقیق این کتاب بوده که به برخی از آنها دستیافته است.
نویسنده این کتاب در ادامه به سه فصل تنظیمشده این کتاب اشاره و عنوان کرد: «تعامل فکری و سیاسی امامیه با معتزله»، «تعامل فکری و سیاسی امامیه با حنابله» و «تعامل فکری و سیاسی امامیه با اشاعره» عناوین سه فصل این کتاب را تشکیل میدهد که به ترتیب مباحثی چون تعامل فکری، اعتقادی، علوم و همچنین تعامل در عقلگرایی این سه فرقه در فصل نخست، همگرایی حنابله با امامیه و تقابل آنها موضوعات مهم فصل دوم و درنهایت چالشها و عوامل موفقیت اشاعره موضوعات محوری فصل سوم این کتاب هستند.
دستاوردهای کتاب «بررسی تاریخی تعامل فکری و سیاسی امامیه»
بارانی در پایان سخنان خود به نتایج و دستاوردهایی این کتاب اشاره و تصریح کرد: برخی از مهمترین دستاوردهای این کتاب به این شرح است:
- تبیین اندازه تأثیرپذیری معتزله از امامیه.
- تأثیرپذیری امامیه در عقلگرایی در تفسیر و تبیین گزارهها و آموزههای دین (دانش و اصول، قاعده لطف، دلیل عقل و اجماع در فقه).
- رد اثرپذیری امامان (ع) و امامیه از مباحث کلامی معتزله.
- فقه سیاسی شیعه به دلیل ارتباط آنان با گروههای دیگر مثل معتزله و زیدیه.
- نگاهی به حنابله و اینکه چرا به مباحث کلامی گرایش پیدا کردند. مثل ابن عقیل و ابوعلی حنبلی و همچنین در زمینه اجتهاد که از امامیه تأثیر پذیرفتند.
- رد این نظریه که مکتب اشاعره از پیوند میان امامیه و حنابله شکلگرفته است.
- اثبات این فرضیه که اگر فرقه و اندیشهای با حمایت حاکمیت و قدرت به رأس هرم انتقال یابد و بر این اساس بر قاعده هرم نیز تسلط خود را توسعه دهد باید منتظر سقوط و یا چالشهای جدی باشد؛ زیرا قدرتها همیشگی نیستند. حنابله بیشتر با بهرهگیری از رویکرد درونی و اشاعره با بهرهگیری از رویکرد برونی قدرت یافتند اما امامیه با بهرهگیری از رویکرد درونی و برونی اقتدار یافت.
- اثبات این نظر که اندیشهها و نظریات فرقهها و گروهها معمولاً برخاسته از شرایط و نوع رفتارهای گروههای موجود است و پیروان یک فرقه و گروه پس از انجام یک رفتار سیاسی و اجتماعی به تبیین علمی و نظریهپردازی آن میپردازد.
کتاب نقاط ضعفی دارد که باید رفع شود
در ادامه این نشست محمدهادی گرامی به نقاط مثبت و منفی این کتاب اشاره کرد و گفت: تجمع اطلاعات تاریخی متعدد که با کوشش طاقتفرسایی گردآوریشده (بهخصوص اطلاعاتی درباره آیینهای آن دوره و درگیریهای اجتماعی) درخور توجه است اما این کتاب نقاط ضعفی را شامل میشود که میبایست در چاپهای بعدی مرتفع شود.
گرامی در نقد این کتاب تصریح کرد: با توجه به اینکه موضوع کتاب موضوع منحصربهفردی است و کمتر کتابی بر روی این موضوع متمرکزشده طبیعتاً نقدهای وارد بر آن نیز طبیعی جلوه میکند. اما برجستهترین نکتهای که در این کتاب میبایست به آن پرداخت آن است که تحقیق عینی و تاریخی از تعامل فکری سه فرقه نامبرده شده که موضوع محوری این کتاب بوده، بهصورت جدی انجام نگرفته است و در بیشتر بخشها و مطالب این کتاب به اطلاعاتی کلی بسنده شده و اگر هم مقایسهای بین این فرقهها صورت گرفته بهصورت خلاصه و گذرا بوده است.
بنابراین اگر بررسی دقیقتری با توجه به عینیت تاریخی آنها انجام میشد کتاب از جایگاه علمی بهتری برخوردار بود.
وی ادامه داد: برای رفع این اشکالات شاید لازم باشد در رابطه با ردیهنویسیها، گزارشهای تاریخی که به بیشتر به شخصیتها ارجاع دادهشده و همچنین مشخصکردن هویتهای دوگانه تحقیقات بیشتری صورت گیرد. همچنین ضعف وارد شدن بر محتوای استدلالهای فرقههای مختلف و همچنین نپرداختن به نسخههای خطی از دیگر نقاط ضعف این کتاب است و اگر به منبعی چون «رویدادهای سیاسی جهان اسلام» توجه شود بهتر خواهد بود.
این پژوهشگر مرکز تحقیقات دانشگاه امام صادق (ع) در ادامه بیان کرد: نوع نگاه تحلیلی، فلسفی و ساختاری حاکم بر این کتاب نیز ضعفهایی را ایجاد کرده (کما اینکه این ضعف و مشکل (تحقیق به روش پایاننامهای) در بسیاری از کارهای پژوهشی تاریخی در کشور ما رایج است) درحالیکه اگر در این کتاب بر اساس رویکرد خاصی اطلاعات جمعآوری میشد بسیار بهتر بود.
خیلی از موضوعات، حوزه تخصصی غربیها شده است
علی بهرامیان نیز در پایان این نشست نقدهایی را بر این کتاب وارد کرد و گفت: ناگفته پیداست که تحقیق در چنین موضوعاتی بسیار کم شده و کسانی که میبایست این کار را انجام بدهند مقدمات بسیاری را باید رعایت کنند. مثلاً تسلط و اشراف زبان عربی در جمعآوری اطلاعات مربوط به این موضوع عاملی ضروری است؛ چراکه نه ترجمه این آثار موجود و نه ترجمههای موجود صحیح است. بنابراین چون این مقدمات برای پژوهشگران به وجود نیامده کمتر به این موضوعات توجه شده و ورود به این مباحث دشواریهای خاص خود را دارد و متأسفانه خیلی از موضوعات، حوزه تخصصی غربیها شده است.
وی ادامه داد: دو مشکل عمده در رابطه با این کتاب وجود دارد یک آنکه خود نویسنده در تنظیم و گردآوری مطالب کتاب به تنقیح مناط نرسیده است مثلاً درباره اینکه معتزله، حنابله و اشاعره چه جریان اندیشگی بودند. همچنین آوردن کلمه فرقه در این کتاب که بار سیاسی از آن استنباط میشود، اشتباه است. چون در این کتاب درباره مذاهب کلامی بحث میشود که هر یک دارای اعتقادات و اندیشههای خاص خود بودهاند و همچنین اینکه اینگونه سابقههای اندیشگی مختص دین اسلام نیست بلکه در ادیانی مثل یهودیت، زرتشت و مسیحیت هم وجود دارد.
بهرامیان در ادامه نقدهای خود گفت: در بسیاری از زمینههای بحث شده در این کتاب، پیشازاین تحقیقات مستقل و مفصلی صورت گرفته بوده که نیازی به آوردن مجدد آنها به شکل مبسوط در این کتاب نبود. همچنین در برخی از این موضوعات به برخی از مأخذ و منابع مهم رجوع نشده است؛ مثلاً در مباحثی مربوط به دوره آلبویه. بنابراین اگر در چاپهای بعدی به تحقیقات جامعتری (بهخصوص تحقیقاتی در حوزه اسلامشناسی) اگر در این زمینه صورت گرفته، مراجعه شود و تغییراتی در آن صورت گیرد کتاب وجهه علمی بیشتری پیدا میکند.
نظر شما