دسته سیسیلیها
ویسکونتی زاده سیسیل است. او با شناخت دقیق از فضای زادگاهش و مناسبات و مراودات مردم آن ناحیه، مانند یک جراح حاذق آلام و دغدغههای عدهای ماهیگیر را زیر ذربین نگاه خود برده است. مارشا کیندر در تحلیل خود از فیلم «زمین میلرزد» در بخش پایانی کتاب گوشزد میکند: «رئالیسم مردم شناسانه فیلم، عمدتاً با استفاده از یک فضای حقیقی سیسیلی، یعنی دهکده کوچک آچی ترزا، و ماهیگیران واقعی (بجای بازیگران) که به لهجه خود سخن می گویند، به دست آمده است. هنگام شروع فیلم، بلافاصله بعد از عناوین، یادداشتی طولانی که بر سندیت فیلم تاکید دارد، این مساله را برای تماشاگر روشن میکند. استفاده از لهجه محلی، ویسکونتی را وادار کرد تا صدای یک گوینده ایتالیایی را – که دیدگاهی بیرون از این فرهنگ مستقل و قائم به ذات ارائه میکند – به فیلم بیفزاید. بسیاری از تفسیرهای او غالباً با لحن ناظری که به طور عینی به اوضاع مینگرد، بیان شده و توجه تماشاگر را به پویا شناسی جامعه جلب میکند.»
ویسکونتی سال 1947 به زادگاهش رفت تا مستندی درباره زندگی کارگران و کوشش آنان برای بهبود اوضاعشان تولید کند. وقتی ویسکونتی در سیسیل مستقر شد، ایدهها و طرحهای اولیهاش گسترش پیدا کرد و مصمم شد یک فیلم بلند سه اپیزودی درباره ماهیگیران، معدنچیان و دهقانان بسازد. او تنها اپیزود نخست این فیلم را درباره ماهیگیران ساخت که در رده یکی از آثار شاخص مکتب نئورئالیسم در آمد.
سینمای ایتالیا را میتوان به دو بخش پیش از ظهور نئورئالیست و پس از آن تقسیم کرد. مسعود اوحدی مترجم فیلم نامه «زمین میلرزد» در صفحه 9 کتاب در باب این مکتب تأثیر گذار تاریخ سینما نوشته است: «نئوررئالیسم جنبشی سینمایی است که در ایتالیای بعد از جنگ جهانی دوم سر برافراشت و تمامی سینمای ایتالیا در اواخر دهه 1940 را در اختیار گرفت و فیلمسازان بسیاری را در سراسر دنیا تحت تأثیر قرار داد. درست در زمانی که کمدیهای سبک و موزیکالهای عامه پسند رایج، تماشاگران سینما را از حقایق دردناک جنگ دور میکردند، نئورئالیست ها راه و روش ارزشمند و معتبری را در ارائه تجربه دوران جنگ در معرض نمایش گذاشتند. آنها با مسائل اجتماعی ایتالیای پس از جنگ، به کلنجار پرداختند. نئورئالیست ها که عمدتاً از میان کاتولیکهای لیبرال و مارکسیستها برخاسته بودند، در آثار خود به پشتیبانی از آراء چپ پرداخته و به طور کامل تحت تأثیر سینمای شوروی بودند.»
امواج کوبنده اجتماع
نخستین دگرگونی که جنگ در سازمان تشکیلاتی یک کشور ایجاد میکند، اقتصاد و زیر ساختهای تولیدی است. ماهیگیران سیسیلی برای زنده ماندن و بقا باید با بی رحمی بر روح و جسم یکدیگر زخم بزنند. بورلی هوستون در تحلیل «زمین میلرزد» ضمن تاکید بر شاخصههای جغرافیا میگوید: «فیلم، کاوشی مردم شناسانه در یک فرهنگ غریب سیسیلی است که با لهجه ای ناآشنا – برای بیشتر سیسیلیها ی دیگر – سخن میگوید. فیلم بحث انقلاب را هم به میان میکشد. شاید عجیب تر از هر چیز، درامی نمادین است که یادآور تراژدیهای یونان است. رگه سوم آن دو دیگر را با هم آشتی داده و رنگ مایه غالب را مستقر میکند.»
فیلم ویسکونتی ضمن رعایت برخی از مؤلفههای های مکتب نئورئالیست، نکات متفاوت و بدیعی هم در ساختار روایی دارد. یکی از منتقدان در ارزیابی خود از رویه ساختاری فیلم گفته است: «رئالیسم فیلم شباهتی با دیگر انواع رئالیسم در جنبش نئورئالیسم ندارد. نخستین بار که ما قهرمان داستان را قدم زنان در خیابان میبینیم، مفسر به شرح خانه ای قدیمی که او و خانوادهاش در آن زندگی میکنند، میپردازد. مفسر آن را (خانه ای همچون خانههای دیگر با دیوارهایی به قدمت پیشه ماهیگیری) میخواند. بعد از آن که خانه را از اینها میگیرند، مفسر بر اهمیت نمادین منزل خانوادگی به عنوان سرچشمه توان و هویت تاکید میکند: اکنون آنها باید این دیوارها، و آن سنگفرشهایی را که در اثر عبور قدمهای بی شمارشان فرسایش یافته، ترک کنند.
فیلمبرداری سیاه و سفید، تضاد میان دیوارهای سفید در حال فروریختن و سقف تیرپوش و پنجرههای کرکره ای سیاه را ضبط کرده، بر نیرومندی ساده آنها تاکید دارد. چنانکه وقتی ارزیاب بانک در و پیکر خانه را فرسوده میخواند، ما خشمگین میشویم و حرفش را باور نمیکنیم.»
این مردم نازنین
ردپای تأثیری که مکتب نئورئالیست بر سینما گذاشت، تا سالها در آثار فیلمسازان چند نسل بعد هم به گونه ای دیده میشد. البته خود فیلم سازان شاخص مکتب نئورئالیست هر یک بعد از چند فیلم، مسیر جداگانه ای پیش گرفته و به تألیف آثار شخصی تر پرداختند. طیف آوانگاردی که بعدها وارد کارزار هنر شدند به طعنه مکتب نئورئالیست را مکتب «لگن ظرفشویی» خوانند.
«چزاره زاوتینی» نظریه پرداز بزرگ نهضت نئورئالیست و فیلم نامه نویس بسیاری از آثار ویتوریو دسیکا، وظیفه و عملکرد نهضت را چنین شرح میدهد: «زنی میخواهد یک جفت کفش بخرد، بر اساس همین موقعیت ابتدایی، میشود یک فیلم ساخت. تنها کاری که باید کرد این است که به کاوش بپردازیم و آنگاه تمام عواملی را که در خلق این ماجرا دخالت دارند – با وجود آنکه تمام عوامل عادی هستند و حالت روزمره ای دارند – نشان دهیم. آنوقت است که موضوع قابل توجه و حتی عظیم و شکوهمند میشود. شکوهمند شدن کار، به خاطر استثنایی بودن آن نیست بلکه به خاطر کیفیت عادی آن است. فیلم با نشان دادن بسیاری از رخدادهای روزمره – که از برابر چشمان ما میگذرند – چیزهایی را به ما نشان میدهد که پیش از این هرگز به آنها توجه نمیکردیم و این امر، ما را دچار حیرت میکند.»
بخشی از اطلاعات اولیه فیلم «زمین میلرزد» به شکل نوشتار به ذهن بیننده سنجاق میشود. مارشا کیندر معتقد است: « توضیحی که به صورت نوشتار در آغاز فیلم میآید، بر کیفیت بی زمانی و صورت مثالی آن تاکید میکند: (داستان این فیلم همان داستانی است که در طول قرون، در سراسر جهان هر جا که انسانها، انسانهای دیگر را استثمار کردهاند، تکرار شده است.) این بیانیه را از جنبه سیاسی نیز میتوان تعبیر کرد. اینجا با مدلی برای هر نوع قیام کارگران علیه سرمایه دارانی که آنها را استثمار میکنند، سر و کار داریم. تفسیرهای متعدد گوینده فیلم از این تعبیر پشتیبانی میکند.»
شبهای سفید
لوکینو ویسکونتی به خاطر کارهای تئاتری و اپرایی اش نیز شهرت دارد. فیلمهای متفاوتی ساخته که به سبب نبود گرایشات مد روز در آنها، سبب برانگیختن انتقادات و حتی سرزنشهای بسیار شده است. ویسکونتی سال 1906 در میلان ایتالیا پا به عرصه گیتی گذاشت. اصالتاً اشراف زاده (کنت لوکینو ویسکونتی، دوک مدرونه) بود ولی بیشتر به مردم عادی وابستگی داشت تا طبقه خانوادگیاش. طی 25 سال فعالیت حرفه ای در سینما بیش از 15 فیلم متفاوت ساخت. او سال 1976 در شهر رم چشم از جهان فرو بست.
انتشارات خجسته زمستان سال 1370 نخستین بار فیلمنامه «زمین میلرزد» لوکینو ویسکونتی را در شمارگان 3 هزار نسخه روانه بازار کرد. برگردان این کتاب به فارسی حاصل تلاش مسعود اوحدی است. عاشقان فیلم نامههای کلاسیک تاریخ سینما برای تهیه این کتاب دو دهه پیش 800 ریال هزینه میکردند.
نظر شما