رمان «پرندهای با یک بال» اثر یاشار کمال را میتوان اثری چند سویه، رازآلود و کنایهآمیز دانست. این کتاب از سوی نشر پوینده منتشر شده است.
یاشار کمال این بار در برگردان فارسی «پرندهای با یک بال» به قلم مريم طباطباييها سویهای دیگر از واقعگرایی خلاقش را در آمیزهای از ابهام و رمز و شاید تمثیل به عرصه ذهن و اندیشه و تخیل خواننده میکشاند.
رمان کوچک «پرندهای با یک بال» دو شخصیت اصلی –یک زن و شوهر میانسال- و 6 شخصیت فرعی دارد که هر یک بنابر موقعیت و جایگاه خود در چنبره اتفاقی گنگ و غریب، کنش و واکنشهای متفاوتی دارند.
محور مفهومی و ابهامآمیز داستان، تلاش هشت آدم است برای رسیدن به یک روستای متروک و پرت افتاده، روستایی تهی شده و تاریک و رو به ویرانی که گویا زندگی در آن مرده است. یکی از دو شخصیت اصلی «رمزی خان» کارمند پا به سن گذاشتهای است که برای به عهده گرفتن ریاست اداره پست آن روستای تهی، همراه زنش «ملک خانم» سه شبانه روز با قطار سفر میکنند تا به یک ایستگاه پرت و بی نام و نشان میرسند.
در این داستان مشکل از آنجا شروع میشود که مسئول ایستگاه –یک پیرمرد تنها- به آن دو هشدار میدهد که هر چه زودتر برگردند و به آن روستا نزدیک نشوند. کشمکشهای ذهنی و عینی، ترس و تردیدها از همانجا شروع میشود و تا پایانی غریب و غیر منتظره ادامه پیدا میکند و بفهمی نفهمی در ناتمامی میماند...
در بخشی از این کتاب میخوانیم: «خسته از قطار پیاده شدند. آیا روستایی که میخواستند به آنجا بروند، خیلی دور بود؟ دنبال کسی گشتند تا ازش سوال کنند، آن هم در این ایستگاه ساکت.
چمدانها، تشکها، صندوقها را کناری کپه کرده بودند و جلوی درخت گردوی قدیمیای تکیه داده بودند. خانم روی یک تکه سنگ صاف نشسته بود و شروع به ادامه کار بافتنیاش میکرد.»
رمان کوتاه «پرندهای با یک بال» ترجمه مریم طباطباییها با شمارگان هزار نسخه با قیمت چهار هزار تومان از سوی نشر پوینده منتشر شده است.
نظر شما