چرا نوبل ادبيات به موديانو رسيد؟/4
نقیبیان: مودیانو را استاد شهر پاریس نامیدهاند/ یکی از قهرمانان داستانهای او «تصادف» است
آکادمی نوبل جایزه ادبیاتاش را به پاتریک مودیانو اهدا کرد. در متن این بیانه آمده است: «مودیانو بر هنر شرح خاطرات مسلط است و توانسته به وسیله آن سرنوشتهای مافوق تصور انسانی را زنده کند»...
مسئله اصلی مودیانو انگار «هویت» است، پرسوناژهای او یا اختلال حواس دارند یا مشکل حافظه یا... و این وضعیت مدام آنها را بین اکنون و گذشته در رفت و آمد نگه میدارد. حتی زمان روایتهای او نیز یک زمان خطی نیست. این مولفهها در جهان روایی او چه جایگاهی دارند ؟
-به نظرم مهمترین محور شناخت این نویسنده همین مسئله روایت است. اگر به نطق آکادمی موقع اعلام جایزه دقت کرده باشید، مودیانو را استاد روایت رمان معاصر خطاب کردهاند. از این نقطه نظر، یعنی بحث روایت، من فکر میکنم در رمان نویسی معاصر فرانسه چهرهای در حد و اندازه او وجود ندارد، کسی که اینقدر استادانه در رمان چند راوی مختلف را به کار گرفته باشد و هر کدام از این راوی ها هم سهم خودشان را در فونداسیون رمان داشته باشند؛ به نظر من اصلی ترین قوت و تفاوت او نسبت به دیگران در همین مسئله روایت است. اما درباره مسئله هویت که گفتید، این یکی از موتیفهای جهان اوست. به تعبیری ضعف هویت یا فقدان حافظه. در واقع همانطور که اشاره کردید اکثر پرسوناژهای او چه در این کتاب یعنی رمان «بیراه» و چه در دیگر رمانهای او بخشی از حافظه خودشان را از دست دادهاند، مثل یک پازل بهم ریخته مدام در تلاشاند که حافظه و هویتشان را از نو بسازند. این یکی از محورهای ثابت اوست و در همه آثار مودیانو وجود دارد. البته این تنها محور جهان داستانی او نیست، دو موتیف دیگر هم دارد. یکی مسئله اشغال فرانسه در جنگ جهانی دوم که در اصطلاح فرانسوی به آن اکوپاسیون میگویند، یعنی زمانی که این کشور تحت اشغال نازیها قرار گرفته بود. حتی خود مودیانو با توجه به سناش که متولد 1945 است، زمانی به دنیا آمده که جنگ تمام شده ولی به خاطر علاقه و مطالعات فراوانش نسبت به این موضوع و دوران، دیگر این اتفاق را درونی خودش کرده است، تا جایی که همه یا اغلب داستانهای او در زمان و جغرافیای فرانسهی اشغال شده میگذرد. این هم یکی از درون مایههای مهم دیگر آثار اوست.
گویا پدر و مادرش هم بصورت مستقیم درگیر همین فضا بودهاند و خاطره تراژیک او از مرگ ...
-بله، اصلا حتی حدس این میرود که پدرش با نازیها همکاری داشته، خیلی شخصیت مشکوکی است پدر مودیانو. اما مسئله مهم دیگر مرگ برادر اوست، مودیانو برادر کوچک خود «رودی» را در سنین پایین از دست میدهد. این باعث میشود که بعدها تمام رمانهاش را به رودی تقدیم کند، کما اینکه خود این تجربه «مرگ برادر» و افسردگی ناشی از آن به صورت رگههایی در شخصیتهای رمانهای او نیز وجود دارد.
مادر هم مثل اینکه بازیگر حاشیهداری بوده و فیلمهای هلندی کمپانی کانتیننتال فیلمز را زیرنویس میکرده است. در نهایت میخواهم از این موضوع به جهان داستانی او برسم ، چرا که حضور زن و بحث زنانگی هرچه جلوتر آمده است در آثار او پر رنگ تر شده.
-زنان هم در آثار مودیانو نقش دارند اما به نظر من او فضاهای مردانه را قویتر روایت کرده است. مثلا در یکی از داستانهاش که با عنوان جواهر کوچولو ترجمه شده است، داستان دختر جوانی را روایت میکند که حافظهاش را از دست داده و در ایستگاه مترو گم شده است و دارد همه تلاشاش را به کار میگیرد تا حافظهاش را از نو به دست بیاورد و ... که کاملا داستان زن محوری است، اما اغلب پرسوناژهای داستانی او را تا جایی که من خواندهام مردها تشکیل میدهند.
نکته دیگر«تصادف» در کارهای اوست. رمانهای او معمولا با شکلی از تصادف شروع میشوند، انگار میخواهد منفعل بودن شخصیتها را در آغاز و متعاقبا در روند داستان پیش بکشد. نظر شما چیست؟
-دقیقا. مودیانی در مصاحبه با مجله لیر که یکی از مجلههای خوب فرانسه است به مسئله تصادف اشاره میکند، حتی نام یکی از رمانهای او تصادف شبانه نام دارد که اتفاقا از آثار برجسته او نیز هست. اساسا مسئله تصادف و اتفاق در آثار مودیانو خیلی ناخودآگاه اتفاق میافتد، به نظر من یکی از قهرمانهای داستانهای او همین «تصادف» است. یعنی شاید اگر این اتفاق نیفتد اصلا سیر رمان پیش نرود.
سوال آخر درباره جست و جویی است که درآثار او کاملا مشهود است اما جنس آن کمی با جست و جو در رمان های دیگر مدرن فرق میکند. بیشتر شبیه «پرسه» است، با همان مختصاتی که زمانی بالزاک برای این واژه مشخص کرده بود. مضاف بر این لطفا درباره هویت «پاریس» در آثار مودیانو هم اگر نکتهای هست بفرمایید.
-به نظرم این وضعیت پرسه زدن کاملا از همان بحث حافظه و هویت سر میزند، چون اغلب این پرسهزنان در حقیقت وضعیت گُنگی دارند. هویتشان را گم کرده اند یا مثلا در جست و جوی آن هستند يا ناخودآگاه پرسهزناند. همین شخصیت داستان «بیراه» یا اغلب شخصیتهای رمانهای دیگرش در برابر جست و جوها و سوالهای هویتیشان معمولا به پرسه زدن در پاریس روی میآورند. شاید برایتان جالب باشد که مودیانو را استاد شهر پاریس نامیدهاند. زمانی میگفتند اگر فرانسه خراب شود میشود با رمانهای بالزاک فرانسه را ساخت، امروز من به جرئت به شما میگویم اگر پاریس خراب بشود میشود با رمانهای مودیانو آن را از نو ساخت، برای اینکه نام تمام خیابانها، کوچهها، مترو، طبقهها و ریز نقشه جغرافیایی پاریس در آثار او به نمایش گذاشته شده است. به نظرم مودیانو رمان نویس شهر پاریس است.
آرش نقیبیان (متولد 1356) مترجم و مدیر انتشارات فرهنگ آرش است. از ترجمه های او میتوان به «ویولنها، گه گاه»، «ضربه طبل به علامت تسلیم» و «بیراه» اشاره کرد.
نظر شما