واقعیت این است که بعد از دوران پرشکوه سینمای ایران در دهه شصت و هفتاد خورشیدی، از آنجا که کج سلیقگی بر مدیریت سینما حاکم شد و این مدیران صرفاً با مهمانی برگزار کردن به مطامع خویش میرسیدند، چرخه تولید در ژانر سینمای کودک و نوجوان ایران کور شد و راه تولید در آن بسیار مشکل و پرهزینه گشت. پس نویسندگان و کارگردانان سینمای کودک به تلویزیون و سینمای بزرگسال کوچ کردند و آنهایی هم که در سن میانسالی هنوز نتوانسته بودند این کوچ اجباری را بپذیرند، یا به غار دل خویشتن خزیدند یا در حالتی بسیار نا امیدوار فیلمهایی تولید کردند که چندان مورد توجه واقع نشد و حتی خویشتن خویش را راضی نکرد... در چنین اوضاعی راقم این سطور که خبرنگار بود و دبیر سرویس برخی نشریات هنری، احساس کرد باید کاری کند و این وضع نمیشود که سالی چند میلیارد هزینه برگزاری جشنوارهای به نام کودک و نوجوان در اصفهان یا همدان شود اما فیلمهای داخل جشنواره یا همان فیلمهای جشنواره فجر باشند یا ربط بسیار کمی به سینمای کودک و نوجوان داشته باشند و فاقد کیفیت لازم در ساختار روایی و کارگردانی باشند. پرُ کردن این خلا عظیم و تذکر لزوم ضرورت احیای سینمای کودک و نوجوان به شکلی آبرومندانه وظیفه نگارنده قرار گرفت و در این راستا به نگارش کتاب آسیبشناسی سینمای کودک و نوجوان همت گماشتم و پا در سنگلاخی عظیم نهادم چرا که زمین و زمان در این عرصه از اینکه یک خبرنگار منتقد دست بر روی نقطه ضعفشان گذاشته و میخواهد آن را به رخشان بکشد راضی نبودند. از مدیران اوائل دهه هشتاد خورشیدی گرفته تا نویسندگان و کارگردانانی که به سوی تلویزیون کوچ کرده بودند و در حال «پول خوب درآوردن» بودند. پس من برای اینان مزاحم بودم و دو گروه مورد اشاره و برخی از عوامل آنها همت زیادی در عدم توفیق من در این مهم نهادند. مسائلی از قبیل همکاری نکردن در حضور من برای قرار گرفتن در بطن ماجرا و حضور در جشنوارههاي کودک تا سفارش به عوامل سینمای کودک کردن برای عدم پذیرش من برای نگارش این کتاب. البته در این اثنا عواملی از سینمای پرشکوه کودک نوجوان دهه شصت هم بودند که از کار من استقبال کردند و برای نگارش و چاپ این کتاب و لزوم یادآوری این مهم کمک بزرگی به بنده نمودند.
به هر روی، نگارش این کتاب که از سال 1381 شروع شده بود در سال 1386 به پایان رسید و در سال 1387 به چاپ رسید و ظرف مدت 1 سال سه بار تجدید چاپ شد و با استقبال وسیعی روبرو شد. استقبال وسیعی که اصلاً برای نگارنده قابل پیشبینی نبود چرا که بسیاری، ضرورت یادآوری این مهم را انکار میکردند و جالب آن بود که بعد از انتشار این کتاب همانها که بسیار برنگارش این کتاب مانع ایجاد کردند، از انکار به ایجاب رسیدند و در گردش 180 درجهای دستور خرید این کتاب را صادر کردند و در جشنواره سینمای کودک و نوجوان آن را به میهمانان جشنواره هدیه دادند بدون آنکه به محتوای این کتاب و نکات مرکزی قابل تأمل این کتاب توجه کنند، گوش فرا دهند و یا احیاناً این ضرورتهای بازسازی و ریلگذاری برای احیاء تولید در سینمای کودک را درک کنند اما پس از این کتاب همگان [انکار عمومی حاکم بر سینما اعم از مدیران نویسندگان و کارگردانان] سخن از ضرورت احیای این ژانر فراموش شده در سینمای ایران میکنند و شعار این موضوع را لااقل در کلام مینوازند اما دریغ از همتی برای در نظر گرفتن راهکاری منطقی و قابل اجرا برای بالا بردن انگیزش و روی آوردن سینماگران برجسته سینمای کودک برای نگارش تولید آثار ماندگاری دیگر در این ژانر فراموش شده سینمای ایران و یادآوری این مهم که سینمای ما در بعد از انقلاب به واسطه تولید شاهکارهایی در این ژانر مهجور مانده [دونده، باشو غریبه کوچک و خانه دوست کجاست] راه بر دنیای سینما باز کرد و توجه محافل فرهنگی هنری دنیا را به خود خیره ساخت. پس باز میتوان بهواسطه احیای غیرنمایشی و غیرشعاری و غیر ویترینی سینمای کودک، سینمای دنیا را دوباره به سینمای انسانی ایران خیره ساخت و توجه همگان را برانگیخت به شرط آنکه تاریخ مصرفدار فکر نکنیم، دنبال منافع شخصی نباشیم و در مدیریت سینما نگاه کوچک نداشته باشیم.
نظر شما