صادق رحمانی، شاعر معتقد است شعر دفاع مقدس و اوجگيري و تعالي آن نيازمند فعاليت گروهي و روشمند است و بايد نهادهاي دولتي به آن اهتمام بورزند. اگر چه در مجموع شاعران حوزه همواره به مساله دفاع مقدس توجه و تاكيد خاصي داشتهاند و در همه كنگرههايي كه در اين عرصه برگزار ميشود، حضور شاعران حوزوي، فعالانه و پرشور است اما لزوم ساماندهي اين فعاليتهاي ادبي پراكنده، در وضعيت فعلي، محسوس است.
رحماني در گفت و گویی که در ادامه میخوانید بر اين نكته تاکید دارد كه باز انديشي در گذشته و بررسي جامع آن موجب ارتقاء و اعتلاي ادبيات حوزه و نيز دفاع مقدس شده است.
آقاي رحماني! شعر حوزه در حال حاضر از بعد ادبي و خصايص هنري و زيبايي شناختي آن در چه جايگاهي قرار دارد و مولفههاي ويژه آن در عرصه توامان شكل و مضمون چيست؟
- ببينيد! اساسا پارههاي جزئي هر ادبياتي نميتواند مستقل از كليّت و تماميّت آن ادبيات باشد؛ يعني شعر امروز حوزه بر كنار از جريان شعر امروز ما نيست و شاعران فعال حوزوي در آثار شعري و سرودههاي ذوقي و هنري خودشان همان چيزي را روايت ميكنند كه شاعران غير حوزوي همانها را گزارش ميكنند و نميشود براي آن مولفههاي خاصّي در عرصه شكل و مضمون قائل شد.
در حال حاضر سرودههاي شعري حوزه در زمينه دفاع مقدس چه ويژگيهايي دارد و ارزيابي كلي شما از آن چيست؟
در تاريخ فعاليتهاي ادبي حوزه كه اشاره كردم متاثر از پيروزي انقلاب دوران تحولي چشمگير را پشت سر گذاشت؛ تجربه ارزندهاي در حوزه علميه قم كه قطب علمي حوزههاي علميّه جهان تشيّع شناخته ميشود صورت پذيرفت كه نتايج مبارك آن مرهون تلاشهاي موثر واحد فرهنگي دفتر تبليغات اسلامي و خصوصا همت فردي عبدالله حسن زادهي آملي، فرزند علامه حسنزاده آملي، است. به همت ايشان برای تقويت بُعد ادبي طلبهها، از استادان مبرز ادبيات به صورت مستمر دعوت به عمل ميآمد تا كلاسها و كارگاههاي ادبي برگزار كنند و نسلي از شاعران و اهالي ادبيات نامدار امروز همچون عبدالرضا رضايي نيا، زكريا اخلاقي، محمدرضا تركي، هادي سعيدي كياسري، تقيپور متقي، احمدشهدا، سيدباقر عبدالهي، مجتبي تونهاي و... از جمله كساني هستند كه آن روزها به عنوان طليههاي جوان در آن كلاسها و كارگاهها شركت ميكردند.
ميخواهم بگويم شعر دفاع مقدس و اوجگيري و تعالي آن نيازمند فعاليت گروهي روشمندي نظير اقدامی این چنينی است كه بايد نهادهاي دولتي به آن اهتمام بورزند. اگر چه در مجموع شاعران حوزه همواره به مساله دفاع مقدس توجه و تاكيد خاصي داشتهاند و در همه كنگرههايي كه در اين عرصه برگزار ميشود، حضور شاعران حوزوي، فعالانه و پرشور است اما لزوم ساماندهي اين فعاليتهاي ادبي پراكنده، در وضعيت فعلي، محسوس است.
اما نگاه بيروني به طيف شاعران حوزوي به گونهاي است كه وفق مضمون سنّتي دروس حوزوي، قالبهاي كلاسيك را با ذوق ادبي طلاّب سازگارتر مييابد و انتظار طبيعي از آن را حول نقطه مركزي سنن شعري و ارائه سرودههايي در قالبهاي منظوم گذشته، سامان ميدهد، به نظر شما چنين انتظاري از شعر حوزه، مطالبه نا موجّهي است؟
- نه، ناموجّه نيست، اما بايد در نظر داشته باشيم كه اساساً جريان شعر انقلاب با رويكرد گسترده شاعران به قالبهاي كلاسيك بنيان گرفت و طبق همان هم پيشروي كرد و تكامل يافت، بنابراين توجه طلبهها به قالبهاي پيشا-نيمايي، خصيصه مشخص و منحصر آنها نيست و نميتوان آن را از توجه كلّيتر شعر دفاع مقدس و انقلاب به ساختارهاي كلاسيك ادبي منتزع كرد.
شما اين اقبال به قالبهاي گذشته را از ويژگيهاي سرشتي شعر انقلاب و دفاع مقدس ميشناسيد يا آن را به عنوان تاكتيكي ادبي كه از سوي زعماي ادبي اتخاذ و ترويج شده تلقي ميكنيد؟
- به نظر من چنين رويكردي در بدو امر از نهادِ ذوق و سلايق شاعران مايهور بود، اما نوع سياستگذاريها و سمت و سوي جهتگيري نهادهاي دولتي و سازمانهاي وابسته به انقلاب نظير وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، حوزه هنري سازمان تبليغات اسلامي و جايزهها و جشنوارهها شعر دفاع مقدس و آييني مراكز از قبيل بنياد حفظ آثار و نشر ارزشهاي دفاع مقدس، به گونهاي بود كه بر توجه شاعران به قوالب سنّتي شعر دامن ميزد، البته در اين سالها همواره رگههايي از شعر مدرن هم به چشم ميخورد كه اين جريان در حاشيه در سالهاي اخير نضج و بنيان چشمگيرتري گرفته است و به گمان من رو در كمال و گسترش هم دارد.
شعر حوزه از حيث واژگان و عبارت پردازي و تعبير گزيني آن هم، فاقد مشخصه ادبي مختص خودش است؟ منظورم اين است كه شعر طلاّب در مفردات شعري و شيوه اداي معني هم قابل بازشناسي از شعرهاي ديگر نيست؟
- اين وجه شايد واجد برخي اختصاصات لغوي باشد، اما دامنه آن در همين محدوده، باقي ميماند و به سطح درونمايه شعري نميرسد. مثلاً كاربست بعضي لغات خاص – كه تشخيص و تميز آنها هم محتاج صرف دقت زيادي است – در شعر حوزه براي افاده همان معنايي كه در كليّت شعر امروز انقلاب مطرح است، صورت ميپذيرد. اما باز هم تاكيد ميكنم كه نميشود شعر حوزه را از شعر امروز تفكيك كرد. حتي اشعار تغزلّي زيبايي كه اساساً مبتني بر عاطفه و احساساتي تلطيف شده و حساس روحي است، در شعرهاي حوزه با بسامد بالايي به چشم ميخورد كه اين شايد ظاهراً عجيب به نظر برسد. البته طيفي از شاعران حوزوي با صراحت بيشتري از كلمات و عباراتي مرتبط با دروس خاص حوزوي بهره ميگيرند اما كليّت شعري همانها هم به گونهاي است كه نميشود يك شناسنامهي حوزوي مستقل برايشان در نظر گرفت.
سنّت شعري حوزه كه از گذشته تاكنون مبتني و متكّي بر گونهاي مشرب عرفاني و ذوق حكيمانه بوده و در چهرهي نمايندگاني مثل فيض كاشاني و حاج ملاّ هادي سبزواري در گذشته و فقيهان شاعري نظير علاّمه طباطبايي و امام خميني(ره) شناخته ميشود، به صورتي است كه در مجموع آثار آنها از قوام يافتگي و پختگي زبان شعري فقط حكايت ميكند؛ به نظر شما ريشه اين برجستگي ادبي در سرودههاي چهرههاي حوزوي در كجا قرار دارد و شعر و شريعت در مجموع چه نسبتي با يكديگر مييابند؟
- اشاره شما در كليّت امر صحيح است، اما فراموش نكنيد كه شعر در حوزه همواره يك امر فرعي و حاشيهاي بوده است و نامداراني كه اسمشان را ذكر كرديد، به مدد ذوق و قريحه شخصي و تلاشهاي فردي خودشان، شعر را دنبال كردهاند. البته مشرب عرفاني و ذوق حكمي اين بزرگواران در محيط حوزه مجال پيشرفت و تكامل يافته و همينها هم موجب اعتلاي شعري آنها شده است، اما اين نحو اثر بخشي و حضور، شيوهاي غير مستقيم دارد كه بايد آن را در گرو كوششهاي فردي آنها تلقي كرد. البته حاج ملاّ هادي سبزواري كه در پرسشتان به سرودههاي او اشاره كرديد در «شرح منظومه»اش كه به قالب منظوم در زبان عربي تدوين و تنظيم شده اصول حكمت و فلسفه مورد قبول خودش را در قالب شعر شرح ميدهد و از اين حيث در رديف آثاري چون نصاب الصبيان يا الفيهي ابن مالك قرار ميگيرد كه از جمله آثار آموزشي شناخته شده حوزهها هستند كه مفاد علمي آنها در قالب منظوم عرضه شدهاند و بايد آنها را از قماش شعر در معناي اخصّ آن ممتاز كرد. اما صرف نظر از «شرح منظومه» و محتواي فلسفي آن، آثار ديگري هم از ملاهادي سبزواري باقي مانده كه در آنها جابهجا شعرهايي به زبان فارسي و عمدتاً در قالب غزل به چشم ميخورد كه از سرودههاي طبع خودش است و احتمالاً منظور شما هم همين دست شعرهاي اوست كه در تلقي هنري از شعر و دريافت زيبايي شناسانه از آن واقع ميشوند و از حيث ژانر بنديهاي ادبي سرودههايي از اين دست در ردهي آثار خلاّقانهي ذوقي ارزيابي و تحليل ميشوند. همين سرودههاي ذوقي و قرايح شعري هم هست كه نام علماي برجستهاي چون سبزواري فيض كاشاني، ميرزا حبيب خراساني، اديب نيشابوري، علامه طباطبايي و... را به عنوان چهرههاي سرآمد شعر حوزه مطرح ميكند، اما حقيقت اين است كه شعر هيچ يك از اين بزرگواران ناظر بر ويژگيهاي نوظهور و منحصر به فردي نيست كه بشود از آن با عنوان سبك ويژه ادبيات حوزوي نام برد. اشارهي صحيح شما به مشرب عرفاني مشترك در اين سرودهها هم پيش از آنكه برخاسته از ادبيات مختص عالمان ديني و فقيهان شيعه باشد، برآمده از خصيصهي كلي تغزّل عرفاني است كه در پيشينه ادبي و تاريخي اين سبك زبده و ارزنده رفتارهاي ادبي مشابه آن به طور گستردهاي به چشم ميخورد و با گره خوردن نام شاعران تراز اولي چون سعدي و حافظ به آن كه در غزلياتشان بازتاب تمايلات ديني و عرفاني كاملاً برجسته است، ديگر به ابقاي مفاهيم ديني و غزل از ويژگيهاي سبكي تغزل عراقي شناخته ميشود و منتزع كردن آن از چنين پيش زمينه بديعي ميسر نيست.
اين رفتار ادبي شاعران حوزوي كه اشاره كرديد به عنوان امري طبعيي و قابل انتظار شناسايي و شناخته ميشود، در تطّور تاريخي خودش يكسان عمل كرده است و آيا به عنوان مثال پيروزي انقلاب اسلامي كه به صورت ذاتي با حوزه و علماي ديني پيوند دارد و رهبري آن را هم يكي از برجستهترين مجتهدان قرن اخير كه اتفاقاً اهل ذوق و شعر نيز بوده است و سرودههاي شعري بازمانده در ديوان وي جايگاه ممتازي در عرصه شعر معاصر دارد، اثر مشخصي بر جريان ادبي حوزههاي علميه نگذاشته است؟
قطعاً چنين رويداد گستردهاي كه ابعاد آن در تاريخ از مرزهاي كشور نيز اثر گذار بوده است و ميتوان تحول آفريني آن را پس از گذشت سه دهه از وقوع آن در بيداري اسلامي كشورهاي عربي منطقه نيز مشاهده كرد، نميتواند در مشي كلي حوزهها و محصولات ادبي آن بيتاثير باشد و اتفاقاً تاثير چشمگيري هم داشته است كه به نظر من نقطهي اوج آن در برههي زماني مشخصي كه در سالهاي نخستين دههي 70 تا اوايل دههي 80 امتداد يافت، شناخته ميشود كه تحولاتي تعيين كننده و منحصر به فردي هم در پيداشت كه با دقت در ويژگيهاي آن و مشاهدهي تغيير و تحول كيفي و كمّي در آثار ادبي اين دوره، اين سالها را به عنوان دورهي رونق و بسط فعاليتهاي ادبي و سرودههاي شعري حوزه، از سالهاي پيش و پس آن متمايز ميكند. اما متاسفانه در سالهاي آغازين دههي80 كه چهرههاي حوزوي و اجتماعات ادبي آنها پراكنده شد، دوران فترت ادبيات حوزه هم شروع شد و فعاليتهاي خلاّقانه حوزويان در محاق فرو رفت و آن حركت بالند ادبي و جريان خلاقانهي شعري به ركود و خمود پيوست. ولي خوشبختانه اخيراً تحركات مثبتي در زمينه برگزاري جشنواره شعر حوزه و تقويت حركتهاي اثر گذاري مثل جشنواره شعر اشراق، به چشم ميخورد كه اين نويد را ميدهد كه در آيندهاي نزديك نسلي از شاعران جديد در حوزهها سر بر ميآورند كه موجب درخشش ديگر بارهي شعر طلّاب ميشود و فصلي تازه در ادبيات انقلاب و دفاع مقدس آغاز خواهد شد.
نظر شما