اکبر اکسیر در یادداشتی که برای ایبنا ارسال کرده، مینویسد: طنز ابزاری حقیقتیاب است، گرچه طنزپردازان فرشتگانیاند که خرده شیشه دارند. این ذات طنز است و قابل خرید و فروش نیست. در حال حاضر طنز مکتوب در جامعه ما بسیار نایاب است، اما طنز در عصر مشروطه به وظیفه ملی خود عمل کرد. بیایید به طنزپردازان یاری رسانیم و به آنان به چشم اصحاب توطئه نگاه نکنیم.
طنزپردازان با رعایت خطوط قرمز میتوانند بازوی رشد و ترقی مسوولان باشند و به شادابی جامعه جوانمان کمک کند. طنز در ذات خود لحن وحشی انسان درد کشیده است. به قول سعدی «از این سموم که بر طرف این بوستان بگذشت/عجب که بوی گلی هست و رنگ نسترنی».
اگر حافظ و سعدی با طنز خود بعد از آن همه مصائب حمله مغول توانستهاند شادابی مردم را به امروز برسانند، همه در سایه طنز هنرمندانه آن هاست. در شعر طنز ما هر سوژهای واقعی است و با فانتزی و رویا و مالیخولیا فرق دارد. اگر امروز من در طنزم از «ملیحه» حرف میزنم، در فکر من نمود زن خوشفکر ایرانی است که پا به پای همسر خود راه میرود و نیمه گمشده در لابهلای ظروف آشپزخانه نیست.
میتوان در طنز به عینیات و پدیدههای اطراف خود نگریست، هم به شادابی مخاطب پرداخت و هم به رفع معضلات اجتماعی. انسان اندیشمند از زمان حضرت آدم با نیروی طنز توانسته حرف خود را به مخاطب برساند. زبان طنز زبان نقد و اصلاح است. بیاییم با یاری طنزپردازان شریف که در بدترین شرایط معیشتی قرار دارند و هیچگونه حمایتی از آنها نمیشود، سر تعظیم فرود آوریم و به آنها به چشم یک سخنگوی بیگانه یا اصحاب توطئه و سفسطه نگاه نکنیم. بعد از انقلاب در بین هنرها، فقط سینما توانست از طنز به نحو مطلوب استفاده کند. فیلمسازان درد آشنایی چون رضا میرکریمی، کمال تبریزی و چند تن دیگر توانستند حتی از خط قرمز طنز بگذرند و به تمام لایههای اجتماعی سرک بکشند.
حتی دهنمکی با اخراجیهایش توانست سنگر جدیدی برای طنز تصویری بازکند. اما از زمان عبید تا دهخدا از دهخدا تا گلآقا، اگر زندگی طنزپردازان ایرانی را بررسی کنیم، هیچ یک خیری از زندگی مالی خود ندیدند. در زمان حیات بر صدر ننشستند و قدر ندیدند. در مشروطیت که شعر و نثر طنز گلوی مردم درد کشیده و ستم دیده ایران بود، طنز به وظیفه ملی خود عمل کرد. اما امروز در عصر رسانههای دیچیتال که روزانه هزاران جوک و لطیفه بر سر و روی مردم میریزد، چه خوب است که با سعه صدر به ملاقات طنز شریف برویم و با احترام به فکرها و اندیشههای متعالی، بگذاریم طنز هوایی بخورد و از این بابت ایران و ایرانی را با ذوق ایرانی خود به مردم جهان بشناسانیم.
طنز به طوری که گفتهام یک ابزار حقیقتیاب است، هرچند که طنزنویسان فرشتگانیاند که خرده شیشهدارند و این ذات طنز است که قابل خرید و فروش نیست و نمایانگر ویترین خوشفکری ایرانیهاست. باید با طنز مهربان باشیم و از تنشهای ظریف آن نرنجیم تا «دخو»ها و «نسیم شمال»ها و نشریاتی مثل «گلآقا» گل کنند.
نظر شما