انزوای انسان مدرن، مقولهای است که مدرس صادقی در این داستان هم مانند برخی آثارش به آن پرداخته و «خاطرات اردیبهشت» را با درونمایهای اجتماعی، از زبان یک راوی درونگرا، روایت کرده است.
مدرس صادقی «خاطرات اردیبهشت» را سال 1387 به ناشر سپرد و این رمان پس از 6 سال مجوز چاپ و نشر گرفت.
در بخشی از این داستان میخوانیم: «تازه وقتی آمدم توی پیاده رو، یادم افتاد ماشین نداشتم. پیاده آمده بودم. این وقت روز توی این شلوغی، فکر کرده بودم حوصلهاش را ندارم با ماشین. اما به نوشین گفته بودم میخواهی برسونمت؟ با چی؟ رفتم آن طرف خیابان و سوار تاکسی شدم. نوشین حق داشت. هرچی که میگفت درست میگفت. ما مردها هم از دم حُقّهباز بودیم. یکی از یکی حُقّهبازتر.
اون از شوهره و این هم از خودِ من. مادره هم حقهباز بود، اما نه به اندازه ما دو نفر. هم حقهباز و هم ناشی. مثل بچهها دنبال یک بهانهای گشته بودم. چه خوب بود که از همان اوّلِ اوّل، بدون هیچ واسطهای، حرف آخرم را به او میزدم و جواب خودم را میگرفتم و این همه وقت تلف نمیشد.»
«خاطرات اردیبهشت» با شمارگان یکهزار و 200 نسخه و بهای 13 هزار و 900 تومان از سوی نشر مرکز منتشر شده است.
نظر شما