محورهای تاکیدی مباحث هریک از این افراد چنین بود که غلامرضا عزیزی بحث کتابسازی را موضوعی پیچیده و کلی دانست که به همین سادگی نمیتوان از آن سخن گفت. وی همچنین شروع پدیده کتابسازی را به دوران پهلوی اول و زمانیکه سفرنامهای منسوب به رضاخان چاپ و منتشر شد، دانست. عزیزی با طرح مسایلی درباره تاریخ شفاهی گفت که بسیاری از استاندارهای آن در ایران هم انجام میشود و هرچند کمکاریهایی در اینباره صورت میگیرد اما این به معنای زیر سوالبردن تمام آثار منتشر شده در این حوزه نیست. وی در بخش دیگری از سخنانش درباره سوالی که در رابطه با بحث گزینشیبودن اسناد تاریخی در کتابها مطرح شد، این قضیه را به طور کلی منکر شد و آن را نپذیرفت.
این در حالی است که مسعود کوهستانینژاد، پژوهشگر تاریخ معاصر دیدگاههای متفاوتی را با عزیزی مطرح کرد و از مسالهای با عنوان «خاطراتسازی» دربار پهلوی نام برد. وی ریشه کتابسازیهای دهههای اخیر را در نبودن بسترهای لازم از جمله نبود آموزش تاریخی در ایران، نگاه سیاسی به تاریخ و سازمانها و نهادهایی که همانند قلعههایی جلو انتشار و پژوهش اسناد را به پژوهشگران مختلف میگیرند، میداند. وی با انتقاد شدید به کتابسازیهایی که از سوی مراکز دولتی و نه خصوصی صورت میگیرد به ارائه ندیدگاههای خود پرداخت و آن را آفت بزرگی برای مخاطبان حوزه تاریخ دانست.
در ادامه به جمعبندی نظرات غلامرضا عزیزی، معاون اسناد سازمان اسناد و کتابخانه ملی و مسعود کوهستانینژاد، تاریخنگار درباره کتابسازی و راهکارهایی که از سوی آنها ارائه شد، پرداخته میشود.
* غلامرضا عزیزی در جمعبندی اظهارات خود چنین گفت: اگر بحث ما کتابسازی تاریخ پهلوی است، اعتقاد من این است که کتابسازی از دوره پهلوی شروع شد. یعنی متصدیان حکومت مجریان این امر شدند، برای مثال بهرامی که «سفرنامه خوزستان» و «مازندران» را به نام رضاشاه نوشت به نوعی شروع به كتابسازي و تاریخسازی کرد. نويسندگانی که حرکت میرزا کوچک خان و قیام شیخ محمد خیابانی را تجاسر و خودسری در دوره پهلوی اول قلمداد کردند و کشتار مردم و عشایر لرستان را به نوعی سرکوب شورش نامیدند شروع به تاریخسازی کردند.
تاریخسازی دوره پهلوی از دوره پهلوی شروع شد. بعد از انقلاب اسلامی سه گروه به سمت تاریخنگاری پهلوی رفتند مخالفان صد در صد، موافقان صد در صد و گروه بیطرف که یک گروه حرفهای و متخصص بودند. نخستین صحبتها از دو گروه دیگر شروع شد که یا له مطلق و یا علیه مطلق است و هنوز این دو گروه وجود دارند. حتی اگر در ایران نتوانیم نوع له مطلق را ردیابی کنیم در خارج از کشور برخی آثار در حال چاپ شدن است و هر دو نوعش وجود دارد. در ایران هم متاسفانه یک سری کتابهای بازاری در این دوره چاپ میشود که من اینها را کتابسازی نمیبینم و بیشتر با تاكيد بر جنبههای مالی و بيان مطالب عوامپسندانه، شلوغنمایی و چيزنويسي و از هر دري سخني گفتن حتي پرداختن به زندگي خصوصي مبتني بر شايعه، در آنها مطرح است که شمارگان کتاب بالا برود و کتاب فروش خوبی داشته باشد.
از طرفی کوششهای آگاهانهای، از سوی دستههای مخالف و اقلیتهای حزبی و گروهی، شدیدا در آثاری با رویکرد کتابسازی میبینید. مثلا در کتابی از انتشارات حزب توده نوشته شده است که حزب، ملی شدن صنعت نفت را با کمی وقفه پذیرفت. در حالیکه این حزب تا سرحد ممکن برای کسب امتیاز نفت شمال برای شوروی تلاش میکرد. پس باید جدا کنیم آنهایی که به طور سیاسی و آگاهانه شروع به کتابسازی کردند، چه آنهایی که میخواستند رضاشاه و محمدرضا را از خیلی مسائل مبرا کنند چه آنها که با افراط و تفریط به تحلیل رویدادها پرداختند.
بعد از شهریور 1320 بروید و ببینید مطبوعات در رابطه با رضاشاه چه نوشتند؟ به جای دیگری نمیخواهد مراجعه کنید یعنی زمانیکه مطبوعات آزاد شدند حرفهایی که در 16 سال گذشته داشتند و نمیتوانستند بزنند در آن یکی دو سال زدند. در حالیکه در آن 16 سال گذشته در تمام کتابها و مطبوعات تعریف، تمجید و تکریم بود اما یک دوره کوتاه آزادی که رخ داد مطبوعات از هر چیزی که توانستند زبان به انتقاد گشودند. به ذهن من موضوع شما هنوز برای پختهشدن جا دارد نه از جانب شما بلکه از طرف ما که كمي فکر و شواهد بیشتر میخواهد. شواهد باید بیاید در کنار هم قرار بگیرد. این چیزی بود که درباره کتابسازی به ذهنم خطور کرد.
* مسعود کوهستانینژاد در چارچوب مباحثی که مطرح شد، در یک جمعبندی کلی نکات ذیل را یادآوری کرد و نظر نهایی خود را چنین ارائه داد.
نکته اول: «کتابسازی» یک مفهوم ارزشی است که در پس یک نقد و بررسی انتقادی یک عنوان کتاب و یا یک جریانی از تالیف و تدوین کتابهایی از سوی یک نهاد، یا موسسه و یا مرکز خاصی میتوان بر آن عنوان کرد و البته بدیهی است تعبیر «کتابسازی» یک تعبیر شخصی بوده و ممکن است از سوی نقاد و یا منتقد دیگر پذیرفته نشود.
نکته دوم: بنابراین موضوع بحث، در اصل یک فرآیند نقادی و انتقادی از متون منتشر شده در تاریخ معاصر را در برمیگیرد که انجام آن قبل از بررسیهای انجام شده پیرامون کتابهای منتشر شده است:
• در یک حوزه خاص (از جمله حوزه زنان)
• و در یک مقطع خاص (از جمله 15 خرداد 1342)
• و یا نویسنده خاص (از جمله آقای ... و یا خانم ...)
• و یا نهاد و ارگان خاص (از جمله فلان موسسه و مرکز یا سازمان متولی پژوهشهای تاریخی)
• و یا سیاستگذاریهای دولتی حاکم بر فضاهای پژوهشی تاریخ معاصر در طی سی و پنج سال گذشته
• و یا محتوای آموزشی کتابهای تاریخ معاصر در مقاطع مختلف آموزش و پرورش در سی و پنج سال گذشته
• و یا شیوههای تدریس تاریخ در آموزشگاههای عالی که نام دانشگاه را بر خود گذاشتهاند
• و یا نگاه و نگرش دستاندرکاران و فعالان اصلی پشت پرده در موسسات و مراکز پژوهشی و تحقیق تاریخ
• و یا اقتصاد پژوهشی آن گونه که در سه دهه گذشته در ایران حاکم بوده است
• و...
نکته سوم: طرح موضوع «کتابسازی» جفایی است در حق تاریخ و پژوهشهای تاریخ معاصر و در نهایت ظلمی است به جامعه در پنهانسازی هویت تاریخی و بالمآل هویت اصلی آن. به راستی چرا باید قبل از اینکه عملکرد چندین موسسه، مرکز، و... که با صرف بودجههای عظیم از محل بیتالمال متصدی رسمی پژوهش تاریخی در این مملکت شدهاند، به فکر انگ چسباندن بر چند عنوان کتابی که از سوی معدود کوششگران بخش خصوصی انجام شده، پرداخته میشود؟!
و اما سخن نهائی: در سخن دوست عزیز آقای عزیزی، معیارهای تاریخ شفاهی بیان شد، آیا کسی هست برود بررسی کند آن هزاران هزار ساعت مصاحبهای که با «عنوان خاطرات» و خاطرهگویی و تاریخ شفاهی، طی سه دهه گذشته در ایران انجام شد، کدام یکیشان در چارچوب این معیار قرار میگیرند؟ و این سنگهای عظیمی که در طی سه دهه از صدقه سری این جریان و این فرایند بودجهبر، در تاریخ معاصر ایران و در هویتنگاری جامعه ایرانی، به چاه انداخته شد را چه کسی میخواهد از چاه درآورد؟
همین حالا و در حالیکه این سخنان گفته میشود از میان دهها گروهی که در مراکز رسمی و دولتی برای «به اصل تاریخ شفاهی و خاطره جمع کردن» تشکیل شده، کدام یکی شان با معیارهای آقای عزیزی میخواند؟ و چه صلاحیتی برای تصدی این کار دارند؟ غیر از حکم کارگزینی و پر کردن صفحات گزارش نهائی دستگاه مربوطه برای بودجهگیری سال بعد؟!
آیا این روند یک کتابسازی از نظر عرف جامعه و آن چه شما میگویید نیست؟ آیا تلاش شده یک بار و فقط یک بار طی دهها سمینار و کنفرانسهایی که از سوی دستگاههای دولتی برگزار شده و محتوای اول تا آخر همهشان با هم شبیه و یکسان است، نقدی بر آنچه از این فرآیند به فرهنگ جامعه نصیب شده، انجام گیرد؟
گفتیم «کتابسازی» مفهومی در راستای بررسی نقادی متون تاریخ یا فرآیندهای پژوهشی تاریخی است، آیا یک بار آن مرکز یا موسسه یا سازمانی که دهها و صدها (البته اگر قیمت بشکه نفت به بالای 500 دلار برسد) هزاران جلد کتاب از مدارک دولتی چاپ میکنند، اجازه نقد و بررسی تولیداتشان را میدهند که حالا برویم و خفت چند کتابی را که در بخش خصوصی تهیه شده و از مراحل مختلف ممیزیهای گوناگون رد شده است بگیریم؟
بیاییم و حداقل به خودمان جفا نکنیم و خودمان را گول نزنیم. اگر هراسی از نقد و نقادی نداریم اولا آن 99/9 درصد از کارهای انجام شده در بخش دولتی را مورد اندکی عنایت قرار دهیم و سپس آن 1 دهم درصدی را که از سوی بخش خصوصی انجام شده له کرده و نویسندگانش را اعدام کنیم؛ به این بهانه که چرا کتابسازی کردهاید و...
چرا آن موسسهها و مراکزی که بودجههای کلانی از بیتالمال گرفته، پاسخگوی کارهایشان نیستند؟ چرا آنهایی که اگر سنگ از آسمان ببارد، باز هم مرغ آنها یک پا دارد، نمیآیند پاسخگوی کارهایشان باشند؟ آنهایی که سی سال است به اصطلاح دارند پژوهش و تحقیق و مطالعه در تاریخ معاصر میکنند اما حرفشان همانی است که سی و یک سال پیش میگفتند و آن حرف سی و یک سال پیش هم عین همان حرفی است که پنجاه سال پیش و شصت و سال پیش (بنا به سال وقوع رویداد تاریخی) یک حزب سیاسی و یا یک جریان سیاسی میزد.
به راستی چه شده است که تا قبل از یک بررسی منصفانه و بیطرفانه از عملکرد این دهها مراکز، موسسات و دفاتر و... اسنادی و پژوهشی و مطالعاتی در زمینه تاریخ معاصر، به کتابسازی در بخش خصوصی و بازار پرداخته میشود؟ نکند قرار است:
• مرکز دیگر، موسسهای دیگر، دفتری دیگر و یا ... تاسیس شود؟
• و یا انتشاراتی دولتی جدیدی در راه است؟
• و یا ساختمانهای صدها و هزارهای میلیاردی مراکز آرشیوی پر شدهاند و قرار است ساختمان دیگری همچون ساختمان جانبی کتابخانه کنگره آمریکا بنا نهاده شود؟
که برای توجیه کار، باید یک هیاهویی در جامعه با عنوان «کتابسازی» مطرح شود؟ باور کنیم و باور کنید این راه وصول به خواستههای سهگانه نیست آن هم در این زمان.
♦ در این باره بیشتر بخوانید
♦ بخش نخست و دوم میزگرد «کتابسوزی دیروز یا کتابسازی امروز؟
نظر شما