مکتب جنوب
آرام پیش از روخوانی داستانش چوبک و پرویزی را مهمترین الگوی نویسندگان جنوبی دانست و اظهار کرد: جنوب کشور از خوزستان تا بندرعباس و بوشهر، افراد شاخصی در ادبیات داستانی ایران دارند. برای نمونه میتوانم از احمد آرام، نسیم خاکسار، ناصر تقوایی و منیرو روانیپور یاد کنم. آنها هرکدام نگاه خاص خودشان را داشتند. من هم نسبت به جنوب و زادگاهم بوشهر، نگاه ویژهای دارم. بوشهریها و عموماً جنوبیها به دریا نگاه خاصی دارند.
وی درباره ویژگی داستانهایش، توضیح داد: سعی کردم در نوشتههایم که بیشتر برآمده از دردها و رنجهای مردم ایران است، به سمت نکات نامکشوفی بروم که میتوانم بگویم سویههایی از ادبیات دیارگرا دارد و متکی به مسائل فولکلوریک و مَثَلها و قصههایی از دل دریاست.
آرام ادامه داد: با توجه به شکل روایت مردم سعی میکنم نگاهم را به روزگار خود نزدیک کنم و با دید تازه و مدرن مثلهای بومی و فولکلور را بنویسم. خوشبختانه ادبیات جنوب، ادبیات ایستایی نیست و من مرتباً میبینم جوانهای جنوب از خوزستان تا بوشهر، دنبال نوگراییاند و هیچ اشکالی ندارد مکتب جنوب را مطرح کنیم. این مکتب مانند مکتب اصفهان و شیراز، برآمده از جغرافیای خاصی است.
خالق «مردهای که حالش خوب نیست» درباره پرداختنش به ادبیات نمایشی، توضیح داد: غیر از نوشتن کار گرافیک و تئاتر را هم دنبال میکنم. آخرین نمایشنامهای که روی صحنه بردم، «رویای پرندگان کوکی» نوشته مریم اسماعیلی بود که فضایش از داستانهای من دور نیست. من ادبیات نمایشی خواندم و بازیگری و کارگردانی هردو در ادبیات به من کمک میکنند؛ مخصوصاً نمایش که شخصیتپردازی را به کمک آن کشف میکنم. سعی میکنم، روابط و صدایی را که در نمایش دیده میشود، در داستانهایم هم شنیده شوند. هیچ چیز مانند ادبیات نمایشی و ارزشهای دراماتیک آن به من کمک نمیکند.
آرام، سپس داستان «فانوس» از مجموعه داستان «به چشمهای هم خیره شده بودیم» را روخوانی کرد. این داستان روایتگر سرنوشت خانوادهای جنوبی بود. مرد خانواده هنگامی که دو پسرش نوزاد بودند به دریا میرود و دیگر بازنمیگردد. همسر او این موضوع را باور نمیکند و سالها به انتظار بازگشت او مینشیند و حتی هنگامی که آب دریا در ساحل پیشروی میکند، خانه را ترک نمیکند و پسرانش اورا به پشتبام خانه میبرند.
ضرورت نقد ادبی
شهلا زرلکی دومین نویسندهای بود که شب گذشته به داستانخوانی پرداخت. او پیش از روخوانی داستان «ما دایناسور بودیم» گفت: شنیدن داستان با خواندن داستان تفاوت دارد و دشوارتر است. متشکرم که حاضران این عمل سخت را انجام میدهند.
وی درپاسخ به این پرسش حکیم معانی که تمرکز روی یک نویسنده و نوشتن درباره او آنهم در قالب کتاب، چه جذابیتی دارد؟ توضیح داد: به نظرم این کار در وهله اول ضرورت دارد. من متوجه شدم کتابهای چندانی به این شکل نداریم و سعی کردم با توجه به بضاعتم چنین آثاری در حوزه نقد در قالب کتاب بنویسم.
زرلکی ادامه داد: این کار مثل آفرینشگری لذت دارد. وقتی وارد بحث ادبیات خلاق میشویم، نقد هم متنی خلاقانه و لذتبخش است. در واقع مخاطب به نویسند تعریف میدهد که او نویسنده، شاعر یا منتقد است. طبیعتاً من هم میپذیرم منتقد هستم.
این نویسنده در ادامه از داستان «ما دایناسور بودیم» از مجموعه داستانی به همین نام روخوانی کرد. سپس نوبت به لیلا منصوری رسید تا در بخش داستان مخاطب داستان، از داستانش با نام «انارم را با هیچ کس قسمت نمیکنم» روخوانی کند.
چوب دوی نویسندگان!
سعید طباطبائی آخرین داستانخوان شب هفتم و آخرین نویسندهای بود که در چهارمین دوره شبهای داستان به روخوانی داستانش پرداخت. وی که دبیر جایزه ادبی والس هم هست، درباره این جایزه توضیح داد: هر فردی مسئولیتی در برابر خود و جامعه دارد که از آن به مسئولیت شهروندی و اجتماعی تعبیر میشود. خیلی از نویسندههای بزرگ باعث تشویق ما برای پرداختن به ادبیات شدند و چوب دوندگی (وسیلهای که دوندگان رشته دو چهار در صدمتر به همتیمیشان میسپارند) امروز در دست ماست. برگزاری چنین جوایزی سود مادی ندارد و تنها اگر جوان باشی و جویای نام باشیم به کمکمان میآید.
وی افزود: البته این نامها هم پس از مدتی فراموش میشوند و دیگر کسی نام دبیر یک جایزه را به یاد نمیسپارد و همه نویسندگان را میشناسند. به هرحال این دینی است که هرکسی نسبت به جامعه دارد.
طباطبائی سپس از داستانک «حفره» و داستان کوتاه «تَرَکی بر اتاق جنگ» روخوانی کرد. که داستان دوم درباره کارمندی بود که مدرک تحصیلی ترمیم آثار به جامانده از جنگ داشت. وزیر وزارتخانه ای که وی در یکی از ادارههای تابعهاش کارمند جزئی بود وی را دعوت میکند و او به گمان اینکه کار جدیدی برایش در نظر گرفته اند به دفتر وزیر میرود اما منشی وزیر به او میگوید جلسهاش لغو شده و اصلاً موضوع جلسه هم این بوده که وی ترک سیفون توالت اتاق جنگ را ترمیم کند که راه دیگری برای آن در نظر گرفتهاند.
با پایان این روخوانی، حکیم معانی این داستان را به عنوان حسن ختام برای چهارمین دوره شبهای داستان برج میلاد دانست.
در حاشیه
* حکیم معانی در بخشی از برنامه دیشب در پاسخ به برخی اظهار نظرها درباره کیفیت داستانها و اجرای برنامه گفت:«داستانها را خود نویسندگان انتخاب میکردند و درباره اجرا هم باید بگویم، ما جمع شدهایم که داستان همدیگر را بشنویم » وی به مزاح اضافه کرد:«اجرای بد من را به داستان خوب آقای آرام بخشید!»
*قباد آذر آیین هم که از نویسندگان جنوبی به شمار میآید، دیشب در سالن سعدی حضور داشت.
* آخرین برنامه شبهای داستان در سالن سعدی مرکز همایشهای برج میلاد برگزار شد و تنها برنامه ششم از چهارمین شبهای داستان برج میلاد در سالن رودکی برپا شد.
*گلي امامي که به دليل سفرش به خارج در برنامه دیشب حضور نداشت، پیامی به این مضمون برای حاضران فرستاد:«برای امثال من که دو پاسپورته نیستند و فرزندان و اقوامشان در قارههای متفاوت زندگی میکنند، دیدار آنها دیر و سخت دست میدهد. پس وقتی موفق میشوی که از هفت خوان ویزا، هزینههای جنونآمیز و سایر قضایا عبور کنی، ناچاری حداکثر استفاده را بکنی. و من مجبور شدم به بهای سنگین غیبت در میان شما، چنین کنم. بسیار مشتاق بودم در این جمع حضور داشته باشم و در داستانخوانی سهیم شوم، نشد. به امید حضور در دور دیگر.»
* خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) تنها رسانهای بود که گزارشهای تولیدی از شبهای نخست، دوم، سوم، چهارم و پنجم، چهارمین دوره شبهای داستان برج میلاد تهیه کرد. ضمن اینکه گزارش شب ششم این دوره را هم میتوانید اینجا بخوانید.
نظر شما