چهارشنبه ۲۹ مرداد ۱۳۹۳ - ۰۸:۰۰
جهان کودکانه یک شعر از سیمین بهبهانی

کسانی که شعرهای سیمین بهبهانی را دنبال کرده اند بدون شک به نوعی جهان وطنی از یکسو و جامع الاطراف بودن این شاعر را از سویی دیگر درک و دریافت کرده اند. در بسیاری از شعرهای سیمین بهبهانی نقشی پر رنگ کودکان در مواجهه با مسائل گوناگون خصوصا مسائل اجتماعی قابل مشاهده است. نقشی که نشاندهنده اهمیت این قشر در ذهنیت اوست.

خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا) -رسول آبادیان: استفاده از نماد یا تمثیل کودک، سابقه ای طولانی در ادبیات ایران دارد و شاعران و نویسندگان هرگاه که خواسته اند به عنوان مثال جهانی بی آلایش و سرشار از پاکی را به تصویر بکشند، بدون استثنا سری به جهان کودکانه زده اند.

سیمین بهبهانی به عنوان پایه گذار شیوه ای منحصر به فرد در سرایش غزل، گاهی عمق نگاهش را به دوران رمانتیسیسم و حتی پیشارمانتیسیسم کشانده وتخیل مثال زدنی اش را بر محوریت کودک متمرکز کرده و اعتراضی اجتماعی را مطرح کرده است. همان گونه که می دانیم توجه دومکتب ادبی یاد شده برکودک، دارای فلسفه ای خاص است که پرداختن به آن در این مجال نمی گنجد اما جرقه های موثر آن در آثار بسیاری از شاعران ،خصوصا بهبهانی غیر قابل انکار است.

سیمین بهبهانی در یکی از سروده های خود پاره ای از تاریخ معاصر و وضعیت معیشت مردم به عنوان نمادی از انسان های جهان را با محوریت یک کودک به تصویر می کشد. کودکی که درکوران فقر یک خانواده از چارچوب شخصیت فراتر می رود و به مرز تیپ نزدیک می شود: کودک روانه از پی بود، نق نق کنان که: «من پسته...»/«پول از کجا بیاورم من؟» زن ناله کرد آهسته/کودک دوید در دکّان، پایی فشرد و عرّی زد/گوشش گرفت دکان دار: «کو صاحبت، زبان بسته!»/مادر کشید دستش را: «دیدی که آبرومان رفت؟»/کودک سری تکان می داد، دانسته یا ندانسته…

در همین چند بیت، شخصیت هایی به ما معرفی می شوند که هم جایگاه اجتماعی و وضعیت اقتصادی شان برون افکنی شده و هم دنیای پایمال شده شان در رویارویی با نوعی زندگی بی رحم. بهبهانی تا همین جای شعر، وضعیتی گویا و زنده ازموقعیتی ارائه می دهد که به شدت تصویری است و خواننده احساس می کند تک تک آن لحظات را درست مانند دیدن یک فیلم مشاهده می کند.

دیدن پسته ها در مغازه، نوع برخورد فروشنده و ناتوانی مادر در خرید، چنان باورپذیرند که مخاطب را به تعلیقی روایی فرو می برند و او با خود می گوید: خب!بالاخره چه خواهد شد؟ و همین سوال نمایانگر موفقیت شاعر درتسخیر ذهنیت اوست.

کودک ساخته شده ذهن بهبهانی در این شعر، شخصیتی پویاست که قرار نیست فقط درحد یک بهانه گیر ظاهر شود بلکه قصد دارد مسئولیت ارائه برشی از زندگی را به دوش بکشد. شاعر با ساخت این شخصیت پلی بین جهان کودکی و وضعیت اجتماعی ایجاد می کند و ذهن خواننده اش را بر مداری ازحس فهمیدن قرار می دهد: یک سیر پسته صد تومان، نوشابه، بستنی... سرسام! / اندیشه کرد زن با خود، «از زندگی شدم خسته»/ دیروز گردوی تازه، دیده ست و چشم پوشیده ست/ هر روز چشم پوشی هاش، با روز پیش پیوسته...

خوبی این شعر در این است که از زاویه های گوناگون قابلیت ارزیابی دارد و یکی از این قابلیت ها وجه شخصیت پردازی است. جدای از وجه موثر تصویر سازی که پیشتر به آن اشاره شد، عنصر شخصیت هم در این شعر در حد کمال است. کنش ها و واکنش های شخصیت مادر و کودک به عنوان تکمیل کنندگان یک حس، پیوندی ماندگار با روان خواننده ایجاد می کنند. علت و معلول های عملکرد یک شخصیت، وجه مضرات اجتماعی در نسل های آینده و ارتکاب جرم بر آمده از ناتوانی اقتصادی را نیزمی توان در تارو پود همین شعر کوتاه جستجو کرد: کودک روانه از پی بود، زن سوی او نگاه افکند/ با دیده ای که خشمش را، بارانِ اشک ها شسته/ ناگاه جیب کودک را پُر دید ــ «وای! دزدیدی؟» کودک چو پسته می خندید با یک دهان پُر از پسته...

همانگونه که گفته شد ،این شعر، نگاهی جهانشمول دارد و روحیه کودکانه را با همه خواسته ها درسراسر دنیا شامل می شود. پایان بندی تلخ اما موثراین شعرنشان می دهد که بهبهانی پیش از هرمورد دیگر، شاعری قصه‌گوست و این قصه گویی بدون در نظر گرفتن دنیای کودکی امکانپذیر نیست.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها