خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)- ماهرخ ابراهیمپور: روحبخش یکی از پژوهشگران فعال و نام آشنای حوزه تاریخ معاصر است و در تالیفاتی که داشته توجه ویژهای به تاریخ انقلاب کرده است. .وی کمتر اهل مصاحبه است و بیشتر سعی در واکاوی تاریخ بدون رسانهای شدن دارد. در گفتوگویی که خبرنگار «ایبنا» با وی داشته بیشتر به نقد و بازخوانی کتابهایی که در 20 سال نخست انقلاب نوشته شده تاکید ویژهای کرده است.
آقای روحبخش ارزیابی شما با توجه به این که در حوزه تاریخ معاصر قلم میزنید، درباره کتابهایی که در دهههای اول انقلاب در حوزه تاریخ «شخصیتشناسی و تکنگاریهای» تالیف شد، چيست؟ اين كتابها تا چه اندازه قابل استناد است؟
بدون تردید در دهه 60 و تا اندازهای دهه 70 تاریخ ایران تحت تاثیر فضای حاکم و مثل همه عرصههای دیگر متاثر از جریان مقتدر ایدئولوژیکی بود. یعنی همه پژوهشهای حوزههای سیاسی، اجتماعی، و بهویژه تاریخنگاری به طور گستردهای تحت تاثیر آن ایدئولوژی قرار داشت و شرایط ناشی از دوران جنگ نیز بر این فضا دامن زد. میتوانم بگویم باوجود یکی دو دهه از گذشت این دوره، همچنان جریان دولتی تاریخنگاری از این فضای ایدئولوژیک تغذیه میکند و رگههایی از آن همچنان تداوم دارد به همین دلیل منابع آن دوره را باید بازخوانی مجدد کرد.
در نقدی که شما بر کتاب «نهضت امام خمینی» نوشته سید حمید روحانی و «نهضت روحانیون ایران» به قلم علی دوانی در دو ماهنامه «چشمانداز ایران» شماره 85 (اردیبهشت و خرداد 93) نوشتید دقیقا به چه مواردی اشاره کردید؟
زمانی که مشغول نوشتن کتاب«شبکه پیام رسانی نهضت امام خمینی» بودم، به بررسی تمام اعلامیههای مراجع و روحانیون که در واقعه 15 خرداد1342 صادر شده بود، پرداختم. در خلال مقایسه اعلامیههای مراجع در آن کتاب با اعلامیههای که در آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی نگهداری میشود و همین طور کتاب پنج جلدی «اسناد انقلاب اسلامی» و بالاخره اعلامیههای موجود در «صحیفه امام» متوجه شدم که حجتالاسلام علی دوانی قسمتی از اعلامیههای مراجع را که مربوط به مخالفت مراجع با شرکت زنان در انتخابات است عامدانه حذف کرده است، بدون این که نقطه چین بگذارد یا بگوید این بخشی از اعلامیه است. در آغاز تصور میکردم که اشتباه تایپی رخ داده است اما به تدریج که بررسیها را ادامه دادم متوجه شدم دوانی در تمام اعلامیهها این کار را تکرار کرده است. از این نظر میتوانم بگویم کتاب «نهضت روحانیون ایران» اصلا قابل استناد نیست. البته ناگفته نماند که آن قسمتهایی که آقای دوانی خودش نوشته بیشتر به حماسهسرایی شبیه است، اما آنجا هم که اعلامیهها را آورده، ناقص نقل کرده است، پس باید تاکید کرد که پژوهشگران در ارجاع به این کتاب، احتیاط لازم به خرج دهند.
مواردی کمی شبیه این هم در کتاب حمید روحانی با عنوان «نهضت امام خمینی» به چشم میخورد که ایشان نیز کلمات: همایون، اعلی حضرت و... را از متن اعلامیههای مراجع حذف کرده است. به هر حال وی به دلیل همین حذفیات و برخی تعاریف دیگر، مورد مواخذه امام(ره) قرار گرفته بودند. ماجرا از این قرار بود که روحانی با حذف فراز «... فرموده اعلیحضرت موافق است با آنچه از پیغمبر اسلام به ما رسیده است: اذا اظهرت...» از پاسخ امام (ره) به نخستین تلگراف شاه، مورد اعتراض امام قرار گرفت که «چرا این جمله را حذف کردید؟ اگر به نظر شما نادرست بود، میآوردید و آن را مورد انتقاد قرار میدادید. شما خود را وادار کنید و عادت دهید که در نوشتن تاریخ حب و بغض را کنار بگذارید و واقعیتها را بنویسید. هر چند به ضرر خودتان یا به ضرر کسانی باشد که به آنان علاقهمندید ... این کار خلاف وظیفهای است که بر عهده گرفتهاید...»
البته دوانی در حذفیاتی از این نوع هم پیشتاز است. به عنوان مثال، جملات: «... بر خاطر همایونی مکشوف است...» و «حضور مبارک اعلیحضرت همایونی، پس از اهدای تحیت و دعا...» از تلگراف امام به شاه. جمله «... از ادعیه خالصانهای که اظهار داشتهاید خوشوقتی و امتنان داریم...» از پاسخ شاه به مراجع، جمله «... در تعقیب تلگراف به پیشگاه معظم له شاهنشاه و ارجاع به دولت...» از تلگراف چهار امضایی آیات حائری، آملی، زنجانی و داماد به اسدالله علم و بالاخره کلمه «همایون» از جمله«مراتب را به پیشگاه اعلیحضرت همایون ابلاغ...» از تلگراف آیتالله خویی حذف کرده است.
ناگفته نماند که دوانی در قضاوت خود و همچنین به کار بردن القاب کامل آیتالله شریعتمداری به عنوان یکی از مراجع فعال وقت و مبارز منصفانه عمل کرده است. عملی که حمید روحانی نسبت به آن با نگاه و نگارشی وارونه برخورد کرده است. کما اینکه روحانی نیز در برخی موارد با نوشتن عناوین و تیترهای کلی و بعضا جهتدار برای اعلامیههای مراجع (بهویژه اعلامیههای مربوط به مخالفت مراجع با شرکت زنان در انتخابات) از طرح موضوع اصلی طفره رفته است.
چرا در تالیفات تاریخی مثل انقلاب اسلامی تکرار و سوژههای تکراری بسیار دیده میشود، به نظر شما دلیل این همه تالیفات تکراری چه میتواند باشد؟ به عبارتی درباره نقش برخی اشخاص در انقلاب اسلامی چند کتاب و زندگینامه وجود دارد اما درباره برخی دیگر هیچ کتابی بعد از 36 سال تالیف نشده است؟
قاعدتا آنهایی که جایگاه برجستهای در انقلاب داشتند، نخست مورد رجوع و پژوهش قرار میگیرند. تصورم این است به تدریج که به جلو حرکت میکنیم لایههای پایین هم مورد توجه قرار خواهد گرفت. همچنین این نکته هم ناگفته نماند که در حال حاضر سیاستگذاری تالیف کتابهای تاریخ انقلاب را برخی موسسههای دولتی به عهده دارند، آنها هم ناچارند در راستای سیاستهای دولتی گام بردارند و متاسفانه تصمیم گیرندگان و تصویب کنندگان این پروژهها، پژوهشگران و استادان برجسته حوزههای مطالعاتی مربوطه نیستند و از اینرو هر ساله هزینههای گزافی در این زمینه به هدر میرود.
البته وضعیت مراکز پژوهشی خصوصی و ناشران غیر دولتی در این حوزه بهتر است. آنان با توجه به هزینههای زیاد تولید کتاب، ناچار به مخاطب توجه میکنند تا سرمایه آنها برگردد از این روی کتابهایی که این موسسهها در زمینه انقلاب اسلامی منتشر میکنند، غالبا میتواند مفید باشد. از زمره این نوشتهها که اخیرا نوشته شده و بحثهای تازه و بکری را مطرح کرده، میتوان به پایاننامه آقای سعید لیلاز درباره نقش اصلاحات ارضی در مهاجرت روستاییان به شهرها اشاره کرد که سخن اصلی این پایاننامه بر نقش محوری مهاجران روستایی در انقلاب استوار است.
کتابی هم از شخصی به نام مجید استوار دیدم، با عنوان «انقلاب اسلامی و نبرد نمادها» که بحث جدیدی مطرح کرده است و البته میتوان امیدوار بود با مطالعات میان رشتهای همچنان این حوزههای جدید پژوهشی کشف شده و مورد توجه قرار گیرد. در همین راستا حقیر هم مدتی است که حوزه نقش ارتباطات سنتی در انقلاب را مورد توجه قرار دادهام، که البته بخشی از مطالعاتم در قالب کتاب «نقش شبکه پیامرسانی در نهضت امام خمینی» به چاپ رسیده است، در این پژوهش عناصر، نیروها و عواملی که در شهرهای مختلف در جریان سالهای انقلاب با هم ارتباط و تعامل داشتند، مورد بررسی قرار گرفته است. به نظر میرسد، مجموعه تعاملات و ارتباطات این افراد را بتوان در قالب یک شبکه ارتباطی پیامرسانی مورد توجه قرار داد.
با توجه به تاکید بر استفاده از اسناد در پژوهشهای تاریخی بفرمایید نقش سند در مطالعات تاریخی و سیاسی چیست؟ آیا امروزه در تاریخنگاری ما سند کاربرد اساسی دارد؟
وظیفه مورخان بررسی اسناد، صحت و سقم دادههای آنهاست. سپس فکتهایی (facts) که با این روش از دل دادهها استخراج شود، در قالب یک گزارش منتشر و به صورت کتاب درخواهد آمد. بعد از آن پژوهشگران سایر رشتههای علوم انسانی از جمله جامعهشناسی، علومسیاسی و غیره میتوانند از این فکتها برای نظریهها و تئوریهای خویش بهره ببرند. بر این اساس فکت یک مرحله بالاتر از داده است که تشخیص فکت بودن به عهده مورخ است. کما اینکه پژوهشگر تاریخ میتواند از فکتها برای تجزیه، تحلیل رویدادها و جریانات تاریخی استفاده کند و در نگارش تاریخ تحلیلی از آنها سود جوید.
برگزاری همایشهای حوزه تاریخ چه تاثیری در روند تالیف کتابهای تاریخی دارد؟
فرصت خوبی است که در آن ایدهها و نکتههای جدیدی مطرح شود و زمينه تحلیلهای جدید را فراهم کند. از آن جمله میتوان به سلسله همایشهای مطالعات بین رشتهای که از سوی پژوهشکده تاریخ اسلام برگزار میشود اشاره کرد. به تازگی دومین همایش آن با عنوان «تاریخ و علوم سیاسی» برگزار شد که تاثیرات و تعاملات معرفتشناسی، روششناختی و... این دو رشته علوم انسانی را بررسی کرد و البته در گرایش دانشجویان به تاریخ تحلیلی هم موثر خواهد بود.
به نظر شما چرا نزدیکی مطالعاتی بین دو رشته همجوار تاریخ و سیاست در ایران تا کنون شکل نگرفته است؟
به نظر میرسد این تفکیک و تمایزی است که از قدیم وجود داشته یعنی از آغاز تاسیس رشتههای تاریخ و سیاست در ایران سرفصلهای این دو رشته را چنان از هم تفکیک کردهاند که دانشجویان دو رشته را در دو فضای مطالعاتی جدا از هم قرار دادهاند. البته در این میان شاید یک سری از عوامل دیگر نظیر اینکه استادان این رشتهها با هم تعاملی ندارند، نیز موثر باشند. از اینرو شاید با عنایت به همخوانی حوزههای مطالعاتی سیاست با رشته تاریخ را بتوان در يك دانشكده تعریف کرد. بدون تردید این امر در گرایش دانشجویان و حتی استادان این دو رشته به مباحث، مطالب مشترک و نزدیک به هم موثر خواهد بود. در عین حال جای خوشحالی است که با برگزاری همایشهای میان رشتهای چاپ کتاب و نشریات مربوطه سال به سال فاصله این دو رشته را کاهش داده است. ناگفته نماند که تاریخ در بین سایر رشتههای علوم انسانی نقش مادر را دارد و از همین رو است که مورخان و موسسههای تاریخی نظیر پژوهشکده تاریخ اسلام متولی همایشهایی از از این نوع شده است. به هر حال به نظر میرسد در مجموع چشمانداز امیدوارکنندهای در تعامل تاریخ و سیاست وجود دارد.
آیا شما هم معتقدید استادان باسابقه دانشگاهی در حوزه تالیف کتابهای تاریخی کمرنگتر ظاهر شدند و با توجه به این شرایط تا چه اندازه از تالیفات پژوهشگران غیردانشگاهی در دانشگاهها استفاده میشود؟
کمرنگی استادان پرسابقه در تالیف کتاب در همه رشتهها مشاهده میشود مثلا در فلسفه نیز همین حالت وجود دارد. مهمترین کتب فلسفی را پژوهشگران و مترجمان خارج از دانشگاه مینویسند. من حرف شما را به عنوان یک واقعیت تایید میکنم و این به دلیل انقطاعی است که بین دانشگاه، جریانهای فکری و پژوهشی بیرون از دانشگاه به وجود آمده و متاسفانه دانشگاهها در کشور ما مستقل نیستند، در نتیجه در فضای آکادمیک یک نوع انحطاط از نظر فکری، علمی و پژوهشی به وجود آمده است. بیراه نیست که نویسندگان برجسته خارج از دانشگاه ظهور میکنند و در بیرون از دانشگاه هم راه مسیر پژوهشی خودشان را ادامه میدهند. با این حال امیدواریم که این فضا کمی تغییر پیدا کند.
درباره رحیم روحبخش:
رحیم روحبخش، متولد شیروان یکی از شهرهای استان خراسان شمالی است. وی دارای مدرک کارشناسی تاریخ از دانشگاه فردوسی مشهد است. «نقش بازار در قیام 15 خرداد»، «بررسی عملکرد حزب مردم»، «قیام پانزده خرداد از نگاهی دیگر»، «شبکه پیام رسانی در نهضت امام خمینی» از جمله کتابهای روحبخش است.
پنجشنبه ۳۰ مرداد ۱۳۹۳ - ۰۹:۴۵
نظر شما