پنجشنبه ۲۶ تیر ۱۳۹۳ - ۰۳:۰۰
روایتی از قطعنامه 598 در «نقطه رهایی»

«نقطه رهایی» محصول هفت دفترچه خاطرات گل‌علی بابایی از سال 61 تا 67 است که در زمان حضور ‌در مناطق جنگی ساعت‌ها و لحظه‌های وقایع در آن‌ها ثبت شده است. در سالگرد پذیرش قطعنامه 598، مروری داریم بر روایت کتاب یادشده از این واقعه.

خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)- با گذشت ربع قرن از پایان جنگ تحمیلی عراق علیه ایران، هنوز خواندن خاطرات، یادداشت‌ها و مرور اسناد و تصاویر آن روزها بسیاری از دل‌ها را می‌لرزاند. ثبت حوادث، رویدادها و وقایع و مقاطع این برهه از تاریخ کشورمان، حساسیت و دقت فراوان و نشر آن مسوولیت‌ و اهمیت بسزایی دارد.

«نقطه رهایی» محصول هفت دفترچه خاطرات گل‌علی بابایی از سال 61 تا 67 است که در زمان حضور در مناطق جنگی ساعت‌ها و لحظه‌های وقایع در آن ها ثبت شده است. در این یادداشت‌ها مطالبی درباره حال و هوا و خصوصیات روحی و فردی نویسنده و دیگر رزمندگان عنوان شده است. همچنین اشاره‌ای به نوع شکل‌گیری گردان‌ها و عملیات‌هایی از جمله والفجر مقدماتی، والفجر 4، والفجر8، کربلای یک و نصر 7 شده است. بی‌قراری رزمندگان در لحظات نزدیک‌شدن به عملیات‎ها، مجروح شدن و چگونگی شهادت شهدا و آماده شدن افراد برای شهادت و طلب حلالیت کردن‌ها و وصیت‌نامه نوشتن‌ها نیز به خوبی در این کتاب تصویر شده است. نوشته‌های این کتاب، خاطرات بابایی از سال 1361 تا 1367 را دربرمی‌گیرد. در سالگرد پذیرش قطعنامه 598، مروری برروایت کتاب یادشده از این واقعه شده است:

«...انگار خدا درهای رحمتش را به روی ما بسته! هر روز از رادیو خبرهای ناگواری به گوش می‌رسد: خبر از دست‌دادن فاو، مهران، شلمچه، شاخ شمیران، مجنون و همه جاهایی که با خون بهترین‌های این ملت به دست آمده بود. اکنون دشمن دارد یکی یکی اینها را از ما پس می‌گیرد. مردم همه افسرده و وامانده اند. جوان‌ها، بی‌تفاوت فقط خبرها را می‌شنوند و هیچ اراده‌ای به خرج نمی‌دهند. همه در یأس و ناامیدی منتظرند تا امام با دادن بسیج عمومی این قضیه را حل کند. سکوت مسئولان کشور هم بیشتر مردم را در نگرانی نگه می‌دارد.
در این میان شهادت غلامرضا صالحی، قائم مقام فرماندهی لشکر ۲۷، که هنگام جلوگیری از نفوذ نیروهای دشمن در منطقه ابوغریب اتفاق افتاد گویا به شدت در روحیه نیروهای لشکر تاثیر گذاشته است. 

۲۷/۴/۶۷ – تهران
امروز وقتی اخبار ساعت ۲ بعد از ظهر را گوش می‌دادم با شنیدن خبری دچار شوک شدم. انگار دنیا بر سرم ریخت! این نه حالت من بلکه حالت اکثر مردم بود. خبر این بود که ایران قطعنامه ۵۹۸ شورای امنیت را بدون قید و شرط پذیرفته است. در آن شرایط بحرانی کشور، از نظر امثال من پذیرش این موضوع یعنی از دست‌دادن همه ارزش‌ها و معیارهای انقلاب. به همین دلیل به زمین و زمان ناسزا می‌گفتم و مثل دیوانه ها در ذهنم می‌پیچید که چه شد آن همه خون‌ها و خون دل خوردن‌ها؟ کجا رفت؟ چه اثری داشت؟ عاقبت آن همه سختی‌ها و دربه‌دری‌ها چه شد؟ بعد از این همه خون‌دادن‌ها به آنجایی رسیدیم که سال ۶۱ بودیم! و این سوال برایم پیش می‌آمد که این کار، قبول قطعنامه، چرا چند سال زودتر انجام نشد که حداقل ما این‌قدر ضعیف نمی ‌بودیم؟ از گوشه و کنار می‌شنیدم که امام عزیزمان برای این قضیه پیامی برای ملت ایران دارند. 

۲۹/۴/۶۱ – تهران
به جرئت می‌توانم بگویم که اکثریت قریب به اتفاق مردم ایران امروز گریه کردند؛ از انقلابی گرفته تا ضد انقلاب. همه با شنیدن پیام امام گریستند. صدای هق هق گریه بعضی‌ها تن انسان را به لرزه در می‌آورد. خدایا! اماممان چه زیبا امتش را درک می‌کند و چگونه با صفای دل با آنها سخن می‌گوید که این‌چنین بر دل‌ها می‌نشیند! امام آن قدر زیبا با مردم حرف زد که همه بدون هیچ نگرانی قبول قطعنامه را پذیرفتند.
بعد از قبول قطعنامه از طرف ایران، دشمن زبون دست از شرارت بر نداشت و با اتکای قدرت‌های بزرگ به ایران هجوم آورد. از جنوب تا نزدیکی‌های اهواز و از غرب هم مزدوران منافق صدام تا نزدیک کرمانشاه به مقدار زیادی پیشروی کردند، که پس از پیام امام سیل خروشان امت حزب الله به میادین نبرد سرازیر شدند. این استقبال آنچنان بی‌نظیر بود که در عرض کمتر از سه روز در بیشتر جبهه‌ها دشمن بعثی و مزدوران منافقش با دادن تلفات زیاد به مرزهای بین‌المللی برگشتند. به این ترتیب و بار دیگر قداست کلام امام حفظ شد و دم مسیحایی پیر جماران کار خودش را کرد. 

۱۷/۵/۶۷ – تهران
امروز از اخبار رادیو شنیدم که دبیر کل سازمان ملل زمان اجرای آتش بس بین ایران و عراق را ۲۹ مرداد اعلام کرد و این یعنی خداحافظ شهادت. خداحافظ جبهه، خداحافظ فاو، شلمچه، مهران، شاخ … و خداحافظ سنگرهای به‌ظاهر تاریک و در معنا نورانی. خداحافظ ای همه خوبان که در اجتماعی به نام گردان و در خانه‌ای به نام گروهان و در اتاقی به نام دسته و زیر چادری در کنار هم بودید و در این اجتماع کوچک به سوی الله سیر می‌کردید. خداحافظ ای همه شهیدان …» 

از گلعلی بابایی تاکنون کتاب‌های دیگری همچون همپای صاعقه، ضربت متقابل، بهار۸۲، از الوند تا قلاویز، ققنوس فاتح، غوغای غبار، نبردهای جنوب منتشر شده است. 

نقطه رهایی، نوشته گ‍ل‍ع‍ل‍ی‌ ب‍اب‍ای‍ی را دفتر ادبیات و هنر مقاومت ح‍وزه‌ ه‍ن‍ری‌ س‍ازم‍ان‌ ت‍ب‍ل‍ی‍غ‍ات‌ اس‍لام‍ی،‌ در ۱۳۷ ص‌، قطع رقعی، در سال ۱۳۶۹ منتشر کرده و در سال 1388 از سوی موسسه انتشارات سوره مهر به چاپ سوم رسیده است.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها