در هفتهای که گذشت در گروه تاریخ و سیاست(ایبنا) (21 تا 27 تیرماه) سه یادداشت از رضا فاضل، محسن جعفریمذهب، حبیباله اسماعیلی منتشر شد. همچنین در پی پیگیری خط خبری «آسیبشناسی ترجمه کتابهای سیاسی در ایران» الهه کولایی و صادق زیباکلام دیدگاههایشان را در این زمینه ارایه کردند.
نیازمند نگاه بنیادی و ریشهای به موضوع ترجمه در کشوریم
کولایی معتقد است باید با توجه به محدودیتها و کم توجهیهایی که در سالهای گذشته وجود داشته است، ترجمه کتابهای سیاسی را آسیبشناسی کنیم. به دلیل فضای اولیه پس از انقلاب و آن ویژگی ضدغربی و بیگانهستیزی که در دهههای گذشته در کشور حکمفرما بود و هنوز آثار و عوارض آن به چشم میخورد، طبیعتا ما در این زمینه دچار نارساییها و عقب ماندگیهایی شدهایم. بخشی از این عقبماندگی کاملا ساختاری است. یعنی ما به دلیل «کمتوجهی به مساله زبان خارجی» دچار مشکلاتی شدهایم که توان لازم برای ورود به این عرصه را به شدت کاهش دادهایم و این مسالهای است که به نظام آموزش زبان در جامعه ما، چه در سطح متوسطه، چه دانشگاه و چه در سطح تحصیلات تکمیلی برمیگردد. این مساله به طور اولی در سطح اعضای هیات علمی هم به گونهای انتقال پیدا کرده و حتی کسانیکه در خارج از کشور هم تحصیل میکنند به گونهای همین مشکل را دارند. بنابراین به نظر من، ما نیازمند یک نگاه بنیادی و ریشهای به موضوع ترجمه در کشور هستیم.
گفتوگوی کامل با الهه کولایی را اینجـــا بخوانید.
کلاهی که رضاخان میخواست بر سر مردم بگذارد
21 تیرماه در تقویم ایرانیان واقعه مسجد گوهرشاد مشهد ثبت شده است. این واقعه در سال ۱۳۱۴ هجری خورشیدی، از رخدادهای مهم دوران حکومت رضاشاه پهلوی و نخستوزیری محمدعلی فروغی به شمار میآید. گزارشی که ایبنا 21 تیرماه به آن پرداخته بود به دیدگاه تاریخپژوهان به این واقعه تاریخی اختصاص داشت. سید محسن محلاتی معروف به صدرالاشراف یا محسن صدر سیاستمدار و نخستوزیر ایران (از خرداد ۱۳۲۴ تا مهر) در كتاب خود با عنوان «خاطرات صدرالاشراف» درباره اين واقعه مينويسد: «بدین گونه فرمانى اجبارى صادر گردید تا مردها از اول فروردین 1314 کلاه فرنگى (لگنى) بر سر بگذارند این برنامه از اعضاى کابینه دولت و نمایندگان مجلس آغاز شد، ابتدا کوشیدند از طریق سیاستهاى فرهنگى و تبلیغى و ایجاد جوّ کاذب و برپایى جشنهاى مصنوعى مردم را متقاعد سازند که به این روند روى آورند ولى وقتى با عدم رضایت آنان روبهرو شدند، خشونتى شدید و تهدیدکننده به کار گرفته شد.»
گزارش کامل واقعه مسجد گوهر شاد را اینجـــا و گزارش واقعه مسجد گوهرشاد به روایت مرکز اسناد انقلاب اسلامی را اینجـــا بخوانید.
علم «سیاست» بومي شدنی نیست
رضا فاضل، جامعهشناس، نويسنده و مترجم در یادداشتی (22 تیرماه) برای ایبنا نوشت: علم جايگاه خاص خودش را دارد و داراي چارچوبهاي خاص خود است. چارچوبها را نميتوان يك امر عام در نظر گرفت و نبايد تصور كرد كه علم را ميتوان در مرزهاي يك كشور محصور و محدود كرد. از طرف ديگر، تحليلهاي علوم انساني مبتني بر چارچوبهاي نظري عامي است كه همه جا صدق ميكند؛ مثلا وقتي جامعه را تعريف ميكنيم، تعريف جامعه در همه جا يكي است يا زمانيكه ميخواهيم تاريخ كشور خودمان را بنويسيم و تحليل كنيم، بايد چارچوبهاي نظري آن را براي تحليل گذشته در نظر بگیریم. بنابراين، وقتي وارد عرصه علمي ميشويم هم با تعاريف و هم چارچوبهاي نظري عام سرو كار داريم.
یادداشت رضا فاضل را اینجـــا بخوانید.
تاریخپژوهی که انسان ماند و با امید زیست
محسن جعفریمذهب، تاریخپژوه و عضو هیات علمی سازمان اسناد و کتابخانه ملی در یادداشتی به مناسبت درگذشت عبدالهادی حائری (23 تیرماه) برای ایبنا نوشت: به گمان من دكتر حائري بيش از همه اعتقاد داشت كه انسان انسان است و بايد او را انساني ديد، با تمام كم و كاستيها. اعتقاد داشت انسان قديس نيست كه همه اعمال و رفتار و گفتارش مطابق عرف و شرع و قانون و اخلاق باشد. دكتر حائري در غرب درس خواند و خاطراتش نمونه اعترافات است كه با فرهنگ مسيحي سازگارتر است و البته نوشتن و گفتنش بدون مشكلات شرعي نيست. چگونه ميتوان سرگذشت و خاطرات را نوشت و از اشخاص ديگر بد نگفت و غيبت نكرد و اتهام نزد و در اماكن غيرقانوني و غير شرعي حضور نيافت و با افراد غيرموجه ديدار و صحبت نكرد. دهها عذر شرعي و قانوني و عرفي و اخلاقي باعث ميشود كه انسان همه را نگويد يا همه را راست نگويد يا سربسته و مستعار و با طعنه و كنايه بگويد. دكتر حائري تا توانست خود را از برخي از اين عذرها رهاند و زندگينامه انساني خود را نوشت و از اين جهت ارزش بزرگداشت و توجه بيشتر را دارد. زماني كه از ادامه زندگي جسماني نااميد شده بود نام اميد را براي شخصيت كتابش برگزيد.
یادداشت محسن جعفریمذهب را اینجـــا و نگاهی به کتاب زندگینامه خودنوشت عبدالهادی حائری در سالگرد درگذشت وی را اینجـــا بخوانید.
نخستین انتخابات مجلس خبرگان رهبری به روایت کتاب آیتالله هاشمی رفسنجانی
نخستین انتخابات مجلس خبرگان رهبری 23 تیرماه 1362 در تقویم ثبت شده است. گزارشی که ایبنا در این روز به آن پرداخت به دیدگاه آیتالله اکبر هاشمی رفسنجانی اختصاص داشت که در این مجلس نقش پررنگی داشت. وی در یادداشتهای خود در کتاب «پس از بحران» درباره برپایی نخستین مجلس خبرگان در قم مینویسد: «پنجشنبه 23تیر 62 صبح زود به مجلس رفتم تا ساعت نه صبح، گزارشها را خواندم و نظارتى بر كارهاى مقدماتى مجلس خبرگان نمودم. ساعت نه مجلس خبرگان شروع شد. قرآن و پیام امام و سخنرانى آقاى مهدوى كنى [رییس هیات مركزى نظارت بر انتخابات مجلس خبرگان] و جلوس هیات رییسه سنى و تحلیف و انتخابات براى هیئت رییسه دائم. آقاى مشكینى رئیس و من نایب رییس و آقایان مؤمن و طاهرى خرم آبادى، منشى انتخاب شدند [جامعه مدرسین قم آقاى آذرى قمى] را براى ریاست و آقاى ربانى [املشى] را براى نیابت كاندیدا كردند كه راى نیاوردند آقایان خزعلى و [یوسف] صانعى هم راى خیلى كم داشتند.»
گزارش نخستین انتخابات خبرگان رهبری را اینجـــا بخوانید
باید چندبار کتاب را بخوانم تا بفهمم منظور نویسنده چه بوده!
گفتوگو با صادق زیباکلام، استاد علوم سیاسی دانشگاه تهران درباره «آسیبشناسی ترجمه کتابهای سیاسی در ایران» 23 تیرماه انجام شد. زیباکلام معتقد بود اظهار نظر قطعی درباره ترجمه کتابهای علوم سیاسی، تا حدی برایم مشکل است؛ برای اینکه در ایران درس نخواندهام اما وقتی به برخی از این آثار نگاه میکنم، واقعا دلم برای دانشجویان علوم سیاسی میسوزد چون هنگامی این کتابها را میخوانم، حقیقتاً نمیفهمم کتاب درباره چه چیزی است. باید چند بار کتاب را بخوانم و بعد تازه حدس بزنم که شاید منظور نویسنده این بوده! با این وضع، تکلیف دانشجوی سال اول و دوم رشته علوم سیاسی هم روشن است. او نمیتواند چیز زیادی از مباحث نظری در حوزههای گوناگون علم سیاست بفهمد.
گفتوگوی کامل با صادق زیباکلام را اینجـــا بخوانید.
چرا نقد؟ چرا فصلنامه؟
حبیباله اسماعیلی، سردبیر فصلنامه تخصصی «نقد کتاب تاریخ» نیز 24 تیرماه در هفت گام به دلایل تبدیل ماهنامه «کتاب ماه تاریخ و جغرافیا» به فصلنامه تخصصی نقد کتاب تاریخ پرداخت. وی معتقد بود که نقد شاید مهمترین حلقه مفقود چرخه آفرینش و ثمردهی کتاب در سرزمین ماست و مبارک است اگر بتوان بر مدار دغدغه نخست، در راهی گام نهاد که علاوه بر ایجاد رغبت نسبت به کتابخوانی، میوهاش در دوردست گسترش مرز دانش و در افق نزدیک، کندوکاوی روشمند برای فهم و تفسیر یا رد و تردید در اثری مکتوب باشد.
یادداشت حبیباله اسماعیلی را اینجـــا بخوانید.
«فلسفه تاریخ» در ایران مورد بیمهری قرار گرفته است
با عزتالله فولادوند از نويسندگان و مترجمان مطرح حوزه اندیشه و فلسفه نیز 24 تیرماه گفتوگو کردیم، وی میگوید: ایرانیان با وجود داشتن سوابق غنی فرهنگی و فلسفی، کار شایستهای درباره فلسفه تاریخ انجام ندادهاند و نیاز در این زمینه به شدت احساس میشود. باوجود اینکه در کشوری تاریخمند زندگی میکنیم و دارای سوابق فرهنگی و فلسفی غنی هستیم، در مورد فلسفه تاریخ کاری انجام نشده است. بنابراین لازم است به این زمینه بیشتر پرداخته شود و توجه کافی صورت گیرد.
گفتوگو با عزتالله فولادوند را اینجـــا بخوانید.
برخی دانشجویان علوم سیاسی با سهلانگاری آثار را ترجمه میکنند
گفتوگو با محمدتقي دلفروز استاد علوم سياسي دانشگاه تهران درباره «آسیبشناسی ترجمه کتابهای سیاسی در ایران» 25 تیرماه انجام شد.
دلفروز معتقد بود که جامعه علمی را نمیتوان منحصر به ترجمه خاصی از آثار کرد. جامعه علمي، جامعه گستردهاي با حوزههاي بسيار تخصصي و متنوع است كه به همه آنها نيازمنديم و نياز به ترجمه در همه حوزهها احساس میشود. اما اينکه این ترجمهها چقدر پاسخگوی نيازهاي جامعه ما هستند و اولويتها چيست بسیار مهم است. بدین معنی که برخي موضوعها، اساسا در اولویت نیازهای جامعه ما نيستند. از اینرو، مترجمان بايد تلاش كنند آثاري را انتخاب كنند كه به نيازهاي فوريتري در جامعه پاسخ ميدهند. مثلا كتابهايي كه درباره ايران نوشته ميشود بايد در اولويت باشد؛ البته در اين زمينه مشكلاتي وجود دارد. براي مثال بسياري از كتابها كه از سوي غربيها در مورد مسايل ايران نوشته شده قاعدتا از زاويه ديد خودشان مسايل ايران را ديدهاند. شايد اين زاويه ديد برخي خطوط قرمز را رعايت نكرده باشد و با تفكر رسمي فاصله داشته باشد. از اين رو بسياري از مترجمان از ترس عدم مجوز به چنين كتابهايي اساسا به سراغ آنها نميروند.
گفتوگوی کامل با محمدتقی دلفروز را اینجـــا بخوانید.
نخست وزیری که از شاه به دلیل نقض قانون اساسی علنا انتقاد کرد
25 تيرماه، سالروز استعفاي محمد مصدق از نخستوزيري در دوران محمدرضاشاه بود. ایبنا در گزارشی به دیدگاه تاریخپژوهان و پژوهشگران پرداخته است. محمدعلی موحد، در كتاب «خواب آشفته نفت» به این مساله اشاره کرده و میگوید: استدلال مصدق برای تصدی وزارت جنگ این بود تا دخالت دربار در آن کم شود و کارها در صلاح مملکت پیشرفت کند... چون ستاد ارتش زیر نظر ملوکانه قرار گرفته هر امری که میفرمودند اجرا میشد ولی دولت که مسوول بود کاری نمیتوانست بکند و نمیکرد. (ج۱، ص ،۴۷۶ -۱۳۷۸- نشرکارنامه)
به عقيده «يرواند آبراهاميان» در كتاب «ايران بين دو انقلاب»: «برای نخستین بار، یک نخست وزیر از شاه به دلیل نقض قانون اساسی علنا انتقاد نموده، دربار را به سنگاندازی در سر راه نهضت ملی متهم ساخته و جرات کرده بود مشروطیت و قانون اساسی را مستقیما در کشور به کار گیرد.»
گزارش کامل استعفای محمد مصدق از نخست وزیری را اینجـــا بخوانید.
نظر شما