"محبوب من!
چیزی از من برتو پوشیده نیست. میدانی کوه شدم، سنگینِ سنگین
سبکبالم کن تا سوی تو پر بگیرم.
میدانی ابر شدم، غمگینِ غمگین. رهایم کن تا بیقراریهایم را ببارم.
مرا زیرِ چترِ نگاهت بگیر
مرا فراموش نکن که دهانم پُر از نامِ معطرِ توست و در قلبم درختیست که به بارانِ ذکرِ تو زنده میماند."
دعای «ابوحمزه ثمالی» ــ این راز و نیاز عاشقانه و عارفانه امام سجاد (ع) با معبود ــ طولانیترین دعای سحری است که زمزمهاش در سحرگاهان ماه رمضان راه نیایش عبد و مولا را نشان میدهد و باز میکند. اما اگر ذوق و طبع شعر داشته باشی، زمزمه های منظومی از این عاشقانه هم حس و حال عاطفی دلت را وصل میکند به دنیای عارفانه این مناجات.
کتاب «درخت سوخته در باران: گزارشی منظوم از دعای ابوحمزه»، برداشت شاعرانه بخشهایی از این دعای شریف است. کتابی که شرح منظوم یا حتی درک منظوم از برخی بخشهای این دعا نیست. هر چه هست، کشف راز و رمز جهانبینیِ پشت جملات دعاست که با حس شاعرانه و عاطفی نويسنده درآمیخته است بهخصوص آنجا که میگوید سطرهایی از این دعا را در رمضان سال 1390 چشم در چشم خانه خدا نوشته است.
«درخت سوخته در باران» که نخستین اثر توحیدی حامدی است، برای نخستین بار سال گذشته توسط انتشارات نیستان و با مقدمهای نسبتا طولانی از سید مهدی شجاعی چاپ و روانه بازار شده است. درباره این کتاب، گفتوگویی کردهایم با مولف آن که میگوید همه متن به نظم و نثر درآمده در کتابش را دوست دارد و این که این شبها مشغول نوشتن نظم و نثری پیرامون دعای شریف کمیل است و امیدوار که تا پایان ماه مبارک رمضان به سرانجامش برساند:
چه شد که دعای ابوحمزه ثمالی را به قالب نظم و نثر در آوردید؟
در میان عاشقانه هایی که از اهل بیت (ع) برای ما به یادگار مانده فکر میکنم دعای ابوحمزه ثمالی طعم دیگری دارد. ابوحمزه از شیعیان مخلص و خوشهچین خرمن چهار امام معصوم بوده و صادق آل محمد (ع) وی را مایه آرامش خودشان میدانستند و پیشوای هشتم ما حضرت امام رضا (ع) به وی لقب «لقمان روزگار» داده بودند. جناب ابوحمزه این بخت را پیدا کرده بود که روایتگر طولانیترین دعای سحر ماه مبارک رمضان از قول امام سجاد (ع) باشد. به اعتقاد من دعای ابوحمزه ثمالی دعایی بسیار رمزآلود است که رمزگشایی از آن فقط دل عاشق و جان مشتاق میخواهد و بس. این دعا را زمزمه میکنی و اگر دلت شکسته باشد میبینی که خداوند دارد در پایان دعا چینی دلت را بند میزند. میتوانی گرمای حضور خداوند را در سطر سطر این دعا احساس کنی و از آن انرژی و اکسیری بگیری که با آن زندگی عاشقانه و بهارانه داشته باشی. فکر میکنم چون این دعا از لب مبارک یکی از خوبترین انسانهای عالم جاری شده، ارزش فوقالعادهای دارد و من هم این توفیق را پیدا کردم که در یک ماه مبارک رمضان در جوار خانه خدا گزارشی منظوم از این دعا را ارائه کنم.
از این توضیح برمیآید که خودتان انس خاصی با این دعا دارید؟
بله، من این دعا را بسیار دوست دارم و دربارهاش بسیار خواندهام. معتقدم بیسلاح نباید وارد حریم گسترده این دعا شد. ابتدا باید مسلح شد به تاویلها و تفسیرهایی که بزرگان درباره این دعا نوشته اند. سعی کردم تفسیرهای مختلف از جمله تفسیر جامع و زیبایی را که حضرت آیتالله جوادی آملی پیرامون دعای ابوحمزه نوشتهاند، خوب بخوانم.
با توجه به این که نوع نگاه آیتالله جوادی آملی به این دعا با نگاه شما که زمینه ادبی دارد متفاوت است خواندن این تفسیرها چقدر به شما کمک کرد؟
قطعا راهگشا بود. دشتی بزرگ و سرسبز و چشمنواز را تصور کنید که وارد آن میشوید درحالی که نشانی ازمنزلگاهها و چشمهسارهایش ندارید. من فکرمیکنم با توجه به رمزآمیز بودن دعای ابوحمزه ثمالی، تفسیرهایی که بزرگان بر روی آن نوشتهاند، ما را به این سرچشمهها و منزلگاهها میرساند و بینش عمیقتر و دقیقتری به ما میدهد. ازاین جهت من خیلی از این تفسیرها کمک گرفتم.
نکته ای که درباه این کتاب وجود دارد این که همه بخشهای این دعا دستمایه فضای نظم و نثر شما قرار نگرفته و بخشهایی از آن انتخاب شده است. این انتخاب بر اساس حس و حال درونی خودتان بوده است؟
بله؛ همین طور است. اگر میخواستم تمام سطرهای این دعا را به شکل منظوم برگردانم کار دشواری نبود، اما در آن صورت ارزش ادبی چندانی نداشت. سعی کردم سطرها و لحظههایی از این دعا را انتخاب کنم و به آن سطور درخشان بپردازم. مثلا در سطری از دعا آمده «اللهم احرسنی بحراستک واحفظنی بحفظک». خیلی ساده از خدا خواسته که مواظبم باش و مرا حفظ کن. جایی سراغ دارید که به این زیبایی و سادگی و روانی با خدا صحبت شده باشد؟ لحظههای بسیاری از این دعا عاشقانه است. در این دعا از لحظه های زندگی، لحظه های مرگ و بعد ازمرگ سخن به میان آمده و تمام شئون زندگی انسان را در بر دارد و این خود بیگمان از ارزشهای دعاست. البته همان طور که گفتید انتخاب بخشهایی از این دعا دقیقا متناسب با حس و حال درونی شاعر بوده که اگر شاعر بر اساس حس و حال درونی و حقیقیاش عمل نکند طبیعتا به نتیجهای نخواهد رسید.
کتاب شما فقط شعر نیست بلکه در بخش هایی، از نثر ادبی هم استفاده شده است. چرا این قالب را انتخاب کردید؟
برای روایت این دعا توامان از شعر و نثر ادبی کمک گرفتم و البته قالبهایی چون مثنوی، غزل و دوبیتی در این روایت دیده میشود. در بین سیزده بندی که در کتاب آمده، نثرهای کوتاه ادبی نیز قرار گرفته که البته در امتداد حال و هوای سطری است که از دعا انتخاب شده است.
گفتید که سطرهایی از این دعا را چشم در چشم خانه خدا نوشتید. حال و هوای معنوی آنجا چقدر به حس و حال شما در نوشتن اشعار این کتاب كمك کرد؟
ببینید این کتاب فقط آنات یک شاعر را در مواجهه با دعایی ارجمند ارائه میکند؛ شاعری که فکر میکند حسی بسیار قوی در این دعا وجود دارد و اگر توفیق داشته تا لحظههایی از این احساس خوب را به مخاطب انتقال دهد به واسطه حضور در کنار مرکز انرژی عالم یعنی خانه خداست.
شرحهای دیگری هم با حال و هوای ادبی بر دعای ابوحمزه ثمالی نوشته شده است؛ مثل شرح سید مهدی شجاعی. «درخت سوخته در باران» چقدر با آنها متفاوت است؟
اصلا قابل مقایسه نیست. سید مهدی شجاعی از معلمان بزرگ ما در حوزه نیایش است. ایشان در زمره پیشگامان ارائه آثار توحیدی بهویژه نیایش در دوران معاصر است که بیتردید من بسیار از آثار ایشان تاثیر گرفتهام.
جایگاه آثار نظم و نثر توحیدی درحال حاضر در حوزه نشر ما چگونه است؟
ببینید درگذشته وقتی دفتری را ورق میزدید دیباچه آن دفتر با آثار توحیدی شروع میشد و دیوانها و دفترهای توحیدی نابی از گذشتگان برای ما به یادگار مانده است. حالا متاسفانه در هر صد دفتر که بگردید، شاید به تعداد انگشتان یک دست بتوانید شعر توحیدی پیدا کنید. این که چرا شمار آثار توحیدی در دفتر و دیوان شاعران امروز کم شده باید از متولیان فرهنگی پرسید. بر این باورم که حمایت از آثار فاخر ادبی و دفترهای موفق شعر در حوزههای مختلف کار پسندیدهای است ولی باید نگاهی ویژه به آثار توحیدی شود. راستی! از میان این همه اتفاق ادبی پرهزینه که در کشور برگزار میشود سهم آثار توحیدی چه قدر است؟ در حال حاضر یکی از مهمترین اتفاق های ادبی سال، جشنواره بینالمللی شعر فجر است. اما آیا آثار توحیدی جایگاه ویژهای در آن دارند؟
پس به اعتقاد شما جایگاه آثار توحیدی در حوزه نشر ما جایگاه قابل قبولی نیست؟
اتفاقا معتقدم کوتاهی از دوستان حوزه نشر نیست؛ از مؤلفان است. ببینید آثار توحیدی که ارائه و چاپ میشوند، معمولا آثار پرمخاطبی از آب در میآیند. همین کارهای خوب سید جوان ما آقای برقعی را ببینید که با چه اقبالی مواجه شده؟ مگر ناشر بدش میآید که آثار حمید برقعی را در چاپهای متعدد با شمارگان بالا به مخاطب عرضه کند؟ من میگویم باید تشویق و همراهی و حمایت کرد تا امثال حمید برقعی بیشتری در حوزه شعر توحیدی به جامعه شعر ما اضافه شوند.
مخاطب از زیرعنوان «گزارشی منظوم از دعای ابوحمزه» که روی جلد کتاب آمده، متوجه میشود که در واقع کتاب برداشتهای شما از دعا با آن قالبهای حسی و عاطفی شاعرانه است که در عین حال سنخیت و همراهی معنایی با متن دعا دارد. این موضوع چقدر دستتان را برای ارائه حس و حالتان در قالب مفاهیم و انتقال آن به مخاطب باز گذاشت؟
اگر عنوان «گزارش منظوم ...» را روی جلد کتاب نمیآوردم، مخاطب تصور میکرد که دعا به طور کامل و بدون تصرفهای شاعرانه به نظم در آمده است. با آوردن این عنوان در پیشانی کتاب به مخاطب گفتهام که کتاب گزارشی منظوم از دعاست نه منظومهای کامل. البته انتخاب این عنوان دست مرا باز کرد برای انتخاب سطرهای دلخواه از این دعا که خود با آن انس بیشتری داشتم.
چرا عنوان «درخت سوخته در باران» را برای کتاب انتخاب کردید؟
عنوان «درخت سوخته در باران» پیشنهاد دوست فاضلم عبدالرضا رضایینیا شاعر و مترجم خوب کشورمان بود که به نظرم عنوان خوبی است. حقیقت این است که همه ما زیر بارش بیدریغ رحمت الهی هستیم و دقیقا به خود ما بستگی دارد که چه سرنوشتی داشته باشیم: درختی سوخته باشیم یا سبز و زنده و بارآور. دعای ابوحمزه درست به خنکی باران بهاری است که ارزشهای متعالی را یادآوری میکند و کدام درخت سوخته است که در معرض این باران باشد و زنده نشود؟
مقدمه ای را هم سید مهدی شجاعی بر این کتاب نوشته است، این موضوع چقدر کمک کرد که کتاب شما بهتردیده شود؟
وقتی کتاب را برای چاپ به انتشارات نیستان ارسال کردم، فکرمیکردم استاد شجاعی نهایتا متنی در حد یک صفحه محض تبرک مینویسند ولی ایشان شاگردنوازی کردند و مقدمهای تقریبا طولانی و البته توام با لطف نوشتند که بسیار این مقدمه را دوست دارم.
چه کاري در دست تالیف دارید؟
مشغول نوشتن کاری درباره دعای شریف کمیل هستم.
با همین حال و هوای دعای ابوحمزه ثمالی که در کتاب «درخت سوخته در باران» انجام دادید؟
البته حال و هوا و عطر واژههای دعای کمیل با دعای ابوحمزه ثمالی متفاوت است. در دعای کمیل انگار واژهها آسانتر و دردسترستر هستند. بنابراین زبانی که برای سرودن دعای کمیل انتخاب شده، زبان سادهتر و صمیمانهتری است که به حال و هوای امروز ما نزدیکتر است. امیدوارم به لطف خدا تا پایان ماه مبارک رمضان نوشتن آن به پایان برسد.
نمونهای از شعرهای کتاب «درخت سوخته درباران: گزارشی منظوم از دعای ابوحمزه»:
خدایا! سجده بر خاکِ تو زیباست
تبِ مِی در تنِ تاکِ تو زیباست
جمالِ تابناکی نیست چون تو
چنان پاکی که پاکی نیست چون تو
کدامین قول از قولِ تو حقتر؟
کدامین بنده از من مستحقتر؟
گیاهی خُرد و بیمقدار بودم
که از مِهرِ تو برخوردار بودم
نهادی عشق را در سینهی من
شدی آیینه در آیینهی من
تو محبوبِ منی؛ مِهرِ تو دینم
نشسته نقشِ مُهرت بر جبینم
دلم خالیست؛ امّیدی ندارم
بجز لبخندِ تو عیدی ندارم
خداوندا! غمِ نان غافلم کرد
غمِ نان غافل از حالِ دلم کرد
تنم خشکیده؛ بارانی به من ده
از این جان خستهام؛ جانی به من ده.
نظر شما