روزنامه ایران/ نامه انتقادی «مستور» به عزت الله ضرغامی
«ایران» امروز در صفحه آخر خود اخبار بسیای را به موضوع کتاب اختصاص داده است. این روزنامه خبر مراسم گرامیداشت یاد مهدی آذریزدی را با عنوان «جایگاه ادبیات کودک و نوجوان» منتشر کرده است. «ایران» در این خبر می گوید: جمعی از اهالی ادبیات کودک به بهانه گرامیداشت یاد مهدی آذر یزدی نشست تخصصی «جایگاه ادبیات کودک و نوجوان» را همزمان با سالروز در گذشت مهدی آذریزدی، پیشکسوت قصه نویسی و روز ملی ادبیات کودک برای بچه ها برگزار شد.
این روزنامه همچنین خبر ارسال نامه مصطفی مستور به عزت الله ضرغامی مبنی بر انتقاد وی از صدا و سیما درباره پخش نشدن ربنای استاد شجریان را از «ایسنا» انعکاس داده است. به گفته «ایران»، در یادداشت انتقادی این نویسنده خطاب به رییس سازمان صدا و سیما آمده است: «تماشای تلویزیون ایران، هرچند دقایق اندکی از آن، حتی به کسی مثل من که دیر، خیلی دیر، انگیزه به کاری پیدا میکند، اغلب این انرژی ذهنی را میدهد تا به همه چیز آن اعتراض کنم. از معنا و محتوا گرفته تا صورت و ساختار تا اجرا و ادبیات و عناصر بصری تا فرهنگ و سواد و هوش جاری در عموم برنامهها، تا سطح نازل گرافیکی تا کاربرد نادرست زبان و ادبیات فارسی و تا بیدانشی و کمدانشی انواع و اصناف مجریان برنامهها. از غیبت ذوق و سلیقه گرفته تا فقدان احترام به مخاطب. برای تک تک این ویژگیها میتوان صدها شاهد آورد. کافی است به جای چند دقیقه، چند روز وقت صرف تماشای این تلویزیون کرد. اگر اصولا این کار اهمیت یا فایدهای داشته باشد. البته جرقههای درخشانی هم گاه در این جعبه دیده میشود، اما اینها فقط جرقهاند و روی سخن من اکنون آن استثناها نیست. روی سخن من فهرست طولانی نقصانهای وحشتناک آن هم نیست. پرسش ساده من - درواقع یکی از صدها پرسش ساده من - به عنوان شهروندی عادی که ظاهرا قرار است مخاطب تلویزیون شما باشد، از کسی است که خود را مسئول «رسانه ملی» میداند. «ملی» یعنی منسوب به ملت و مردم ایران، لابد. اگر چنین است چرا و به چه دلیل چندین سال است یکی از نغمههای مذهبی را - که به گواه و داوری همین ملتی که قرار است تلویزیون «ملی» متعلق به آنها باشد، بهترین و زیباترین و اثرگذارترین و پرخاطرهترین نغمههاست - هنگام رمضان از رادیو و تلویزیون پخش نمیکنید و آن را از مردم دریغ میدارید؟ آیا صرفا به این دلیل که نام خواننده آن محمدرضا شجریان است؟ یا شاید به این دلیل که خوانندهاش براساس عرف و قانون و حقوق شخصی مایل نیست تصنیفهایش از رادیو و تلویزیون پخش شود؟ یا شاید به دلایل سیاسی و امثال آن است؟
«ایران» همچنن در خبری کوتاه خبر راه اندازی کتابخانه تخصصی کودک و برپایی همایش ملی ادبیات کودک را منتشر کرده است. این روزنامه می گوید: محمد دکامئی، مدیر کتابخانه های سازمان فرهنگی هنری شهردای تهران از راه اندازی کتابخانه تخصصی کودک و برپایی همایش ملی ادبیات کودک خبر می دهد و می گوید: این سازمان برای تجهیز کتابخانه های خود 500 میلیون تومان بودجه اختصاص داده است.
روزنامه بانی فیلم/معرفی فینالیست های جایزه شعر ادوین مورگان
این روزنامه در ستون «اخبار فرهنگی» خود خبری در خصوص جایزه ادبی «باخمن» را از «ایبنا» منعکس کرده است. در این خبر «بانی فیلم» می خوانیم: سی و هشتمین دوره مراسم اهدای جوایز ادبی اینگه بورگ باخمن (مختص ادبیات آلمانی زبان) در شهر کلاگن فورت اتریش برگزار شد و جایزه اول به روبینیو ویتز به خاطر نوشتن کتاب ما هرگز اینجا نبودیم/Wir waren niemals hier تعلق گرفت. جایزه باخمن از سال 1977 هر ساله به متنهایی (ادبیات آلمانی زبان) اعطا میشود که هنوز منتشر نشدهاند و هر شرکت کننده در رقابتی فشرده به مدت سه روز متن خود را می خواند و داوران پس از بحث درباره متن به وی امتیاز می دهند و بیشترین امتیاز به برنده نهایی داده می شود که شایستگی دریافت جایزه 25 هزار یورویی را خواهد داشت. «دانیلا اشتریگل» از اعضای هیئت داوران نوشته آقای «روبینیو ویتز» را یک عاشقانه وحشی، زیبا و نادر توصیف کرد که مشکلات تفاهمی میان زن و شوهر دهه 1980 را در وین حکایت میکند و از عشق های معاصر با زبان طنز گونه میگوید.
«بانی فیلم» همچنین به معرفی فینالیست های جایزه شعر ادوین مورگان پرداخته است. «بانی فیلم» که این خبر را از «ایبنا» انعکاس داده است می گوید: شش شاعر نامزد دریافت اولین جایزه شعر ادوین مورگان (که به نوعی بزرگترین جایزه شعر بریتانیا از لحاظ میزان جایزه) شدند. این جایزه به ارزش 20هزار پوند توسط کتابخانه شعر اسکاتلند(SPL) به شاعرانی اعطا میشود که در اسکاتلند متولد شده یا اینکه در این منطقه سکونت و زندگی میکنند. یکی از شروط کسب این جایزه داشتن سن 30 سال و کمتر اعلام شده است که در نوع خود جالب توجه است. کلر اسکیو، نیال کمپبل، تام چیورز، هری گایلز، استوارت ساندرسون و مولی ووگل لیست نهایی نامزدهای کسب این جایزه هستند. استوارت کان شاعر و نمایشنامه نویس اسکاتلندی و جن هادفلد برنده جایزه تی.اس الیوت در سال 2008 اعضای اصلی هیات داوران این جایزه در اظهاراتی نفرات اعلام شده را به عنوان شایستهترین شاعران جوان اسکاتلند عنوان کردند. به گفته هیات برگزار کننده، برنده این جایزه روز 16 آگوست (25 مرداد) در نمایشگاه بینالمللی کتاب ادینبورگ معرفی خواهد شد. پروفسور جیمز مک گونیگال یکی از داوران این جایزه میگوید ادوین مورگان همیشه به آینده مثبت در شعر اسکاتلند امیدوار بود و حالا نگاه آیندهنگرانه او را می توان در ظهور شاعران جوان مشاهد کرد.
روزنامه آرمان/آثار جلال، دور از دست ممیزان
این روزنامه امروز در صفحه آخر خود یادداشتی از «خاطره حاتمی» درباره کتابخوانی با عنوان «حوصه خواندن عامه پسندها» منتشر کرده است. در این یادداشت آمده است: اگر رمز و راز كتاب خواندن در روزهاي گرم تابستان را يافته باشيد، ميتوانيد از گرمترين روزها و بيحوصله ترين ايام، براي خود بهشت بسازيد. زنان در ميان كتابخوانان جهان اما اين بهشت را جوري خاص خودشان مي سازند. با چي؟ با رمانهايي كه به نام عامهپسند معروفند. البته رمانهای عامهپسند، پابهپاي كتابهايي از قبيل كتابهاي فالگيري يا آرايش و زيبايي يا روانشناسي در بین زنان با استقبال زیادی روبهرو بودهاست. اين تصور تا به آن حد پيش ميرود كه اين شائبه پيش ميآيد كه شايد اين كتابها منحصرا براي زنان توليد ميشود. اين موضوع از آنجا بيشتر دامن زده ميشود كه بيشترين نويسندگان اين كتابها، خود زنان هستند. يكي از منتقدان معتقد است كه زنان نويسنده به خاطر ويژگي خاص زنان، از توصيف بهتر و روايتهايي عميقتر برخوردارند. از يك سوي ديگر عدهاي هم بر اين عقيده هستند كه رمانهايي كه به وسيله زنان نوشته ميشود به دنبال رساندن صداي زنان به گوش اجتماع هستند. آيا زنان مسائل خاصي دارند كه بايستي در اجتماع به آنها توجه كرد؟ آيا جامعه زنان همواره از نظر رسيدن به حقوق خود با مسائلي حاشيهای درگير ميشوند و ديگران را نيز باخود به وسط ميدان ميكشند؟ آيا زنان بيكمك ديگران امكان رسيدن به خواستههاي خود را ندارند؟ اين نقص بزرگ يك علت و دو علت ندارد؛ بلكه مسائل متعددي دست در دست هم دادهاند تا وضعيت ما در موقعيت فعلي استقرار يابد.
«آرمان» همچنین در ستون «پنجره» خود مطلبی با عنوان «آثار جلال، دور از دست ممیزان» منتشر کرده است. در این یادداشت می خوانیم: احمد آلاحمد با بیان اینکه خانواده وی به دنبال کسب نفع اقتصادی از انتشار یادداشتهای پیدا شده از جلال آلاحمد نیست، معتقد است اگر قرار است که با دست بردن در آنها و به اصطلاح ممیزی در آنها چاپ شود بهتر است که اصلا چاپ نشود. فرزند ارشد شمس آلاحمد با اشاره به گزارشها و حواشی منتشر شده در رسانهها در مورد کشف دستنوشتههای جلال آلاحمد اظهار داشت: «من کتمان نمیکنم که از ماجرای اختلاف نظر به وجود آمده پیرامون منزل سیمین دانشور و جلالآلاحمد و نیز در ادامه فروش آن منزل و خالی شدن آن تعجب کردم هر چند که از نظر حقوقی آن مباحث به من و خانوادهآلاحمد ارتباطی نداشت اما در همان موقع از سوی برخی رسانهها با من تماس گرفتند که دستنوشتههایی ازجلال آلاحمد نیز در آن منزل پیدا شده است که به صورت حقوقی پسر ارشد شمس که من باشم باید در مورد آن تصمیم بگیرم. من از نظر حقوقی در این زمینه اظهارنظری نکردهام اما آقای دانایی که درحال حاضر نیز مشغول بررسی این دستنوشتههاست خواهرزاده جلال پسر عمه من هستند و فرد غریبهای نیستند که ما از بودن یادداشتها نزد ایشان نگرانی داشته باشیم. من و خانوادهام از این نظر که چه کسی این یادداشتها را منتشر کند مشکلی نداریم اما بحث ما این است که آیا از اساس، این یادداشتها برای انتشار نوشته شدهاند یا خیر و اگر قرار است که با دست بردن در آنها و به اصطلاح ممیزی در آنها چاپ شود بهتر است که اصلا چاپ نشود.» آلاحمد به مهر گفت: «من و خانوادهام تا جایی که من اطلاع دارم از نظر مادی بحثی درباره انتفاع از انتشار این یادداشتها نداریم. به نظر من اصولا بازار کتاب در ایران بازاری نیست که منفعتی در آن وجود داشته باشد و عدهای به خاطر آن بخواهند به اختلاف با یکدیگر بیفتند. در حوزه نفع معنوی از این آثار نیز توقع ما و همه دوستداران جلال و البته رسانهها این است که انتشار این یادداشتها به استحاله جلال نینجامد»
روزنامه شرق/ درهای مدارس را به سوی ما بگشایید
«شرق» امروز در صفحه آخر خود مطلبی در رابطه با اهدای کتاب به جوان منتشر کرده است. این روزنامه می گوید: سالهای پیش از انقلاب در بین انقلابیون رسم سادهزیستی رواج داشت و سفرههای دورهمیشان اعم از افطار و... بسیار ساده و مختصر بود. امیدوارم این رسم فراموششده، دوباره احیا شود و باز افرادی که استطاعت چنین میزبانیهایی را دارند با یک نان و پنیر و چای و غذایی ساده از میهمانانشان پذیرایی کنند و مابقی این هزینه را صرف امور خیریه کنند. اصل رسم دور هم جمعشدن افراد، رسمی بسیار خوب است که باید آن را زنده نگه داشت اما باید حتما تاکیدمان بر این باشد که سفرههایمان ساده باشند. در عوض مبلغ مابهالتفاوت مختصرشدن سفرههای افطارمان را صرف آگاهی جوانها کنیم. پیشنهاد من این است که این هزینه را صرف خرید کتاب کنیم و به جوانها کتاب هدیه بدهیم. خرید بعضی کتابها در این روزگار، با توجه به گرانشدن قیمت کتاب، برای جوانها واقعا دشوار است و رسم خوبی است اگر بزرگترهایی که از تمکن مالی برخوردارند، هزینه خرید کتبی را برای جوانها پرداخت کنند تا به این شکل در راه آگاهساختن جامعه قدمی برداشته باشند. البته در وهله بعد هم میتوانیم، مبالغی را هم صرف امور خیریه از جمله کمک به مناطق زلزلهزده کشورمان بکنیم؛ که این هم امری نیکوست.
این روزنامه همچنین در صفحه «هنر» خود خبری از انجمن نویسندگان کودک و نوجوان منتشر کرده که می گوید: «انجمن نویسندگان کودک و نوجوان، هماکنون با تشکیل میز آموزشوپرورش، به سهم خود برای برقراری آشتی میان مدارس و نویسندگان ادبیات کودک و نوجوان، تلاش کرده است و در همینجا اطمینان میدهد که کمترین نشانه تمایل و گرایش نظام آموزش کشور برای استفاده از تجارب، آثار و فعالیتهای خود را به فالنیک خواهد گرفت، و آماده هرشکلی از همکاری با نظام آموزشی کشور و مجموعه مدارس خواهد بود.»در بند سه به ابراز نگرانی این انجمن درباره اخباری که از تجاوز به حقوق و نادیدهگرفتن حداقلهای حیاتی برای امنیت کودکان در محیطهای آموزشی منتشر شده، اشاره و از تمام مسوولان اجرایی و قضایی و نظارتی خواسته شده است: «در حفظ همهجانبه حقوق و امنیت کودکان کشورمان تلاش کنند و با پیگیری اخبار منتشره تا کشف حقیقت و مجازات خاطیان احتمالی، از هیچ تلاشی دریغ نکنند.» بیانیه انجمن نویسندگان کودک و نوجوان چنین پایان یافته است: «امیدواریم به دیدن روزی که در آن، نقش ادبیات کودک و نوجوان در پرورش و رشد کودکان سرزمینمان بیشتر و موثرتر از یکروز در تقویم رسمی کشور باشد.»
روزنامه شاپرک/رابطه تو با شخصیت داستان!
«شاپرک» امروز در صفحه «تلخند» خود گزارشی درباره رابطه نویسنده با شخصیت داستان منتشر کرده است. این روزنامه می گوید: بايد هم هميني باشد كه من دارم براي تو ابراز مي كنم. بايد هم هميني باشد كه من و يك سري افرادي كه به من وابسته هستند مي گوييم. ما از ابتدا گفتيم نمي شود اما تو از همان ابتدا لج كردي و گفتي مي شود.اينها را به شخصيت داستانت مي گويي. آخر او اين روزها خيلي لجبازي مي كند. او نمي داند كه تو چقدر او را دوست داري و اصلا هم دلت نمي خواهد كه به راحتي او را از دست بدهي. او آنقدر از تو متنفر است كه نمي داند به اين زودها نمي شود از تو دور بشود و تو به خاطر اين تنفر دست از سر او بر مي داري. البته تو به عنوان يك نويسنده اين را مي داني كه رابطه تو با شخصيت داستانت بايد دو جانبه باشد و اين جوري نيست كه فقط تو او را دوست داشته باشي و اين فرد حتي دوست نداشته باشد توي چشم هاي تو نگاه بكند! اما چاره اي نيست تو بايد به صورت نصفه نيمه با اين شخصيت ادامه بدهي و هر جوري هم كه شده او را به جايي كه بايد برساني برساني. اين شخصيت از آن دسته شخصيت هايي است كه به اين زودي ها تو را نمي بخشد و تو هم از آن دسته نويسنده هايي هستي كه به اين زودي ها او را ول نمي كني. پس بهتر است بي خيال تنفر او از خودت بشوي و بي خيال فكر كردن نسبت به تنفر او به خودت بشوي و به كاري كه بايد حالا حالاها با هم انجام بدهي فكر بكني. تو نويسنده اي و او يك شخصيت . تو را همه مي شناسند اما او را تا بشناسند كلي زمان مي برد و تازه اگر هم بشناسند به واسطه تو مي شناسند نه كس ديگري. پس بهتر است كه به بزرگي خودت تنفر او را ببخشي! و ديگر هم به اين فكر نكني كه او چه فكري مي كند و تو چه فكري مي كني.
روزنامه شهروند/ «روزنامه نگاری بحران» زیر سایه سنگین سیاست است
این روزنامه امروز در صفحه «طرح نو» خود گفت و گویی آسیب شناسانه با محمد مهدی فرقانی درباره «روزنامه نگای بحران» داشته است. وی در این گفت و گو درباره روزنامه نگای بحران در ایران می گوید: باید بگویم روزنامه نگاری بحران با حمله به برج های دوقلو آغاز نمی شود و از ده ها سال قبل وجود داشته است. مانند روزنامه نگای تحقیقی که قبل از ماجرای واتر گیت هم وجود داشته است اما این دو اتفاق یعنی ماجرای واتر گیت و 11 سپتامبر نقاط عطفی را ایجاد می کنند که این دو مکتب روزنامه نگاری- روزنامه نگاری تحقیقی و روزنامه نگاری بحران- مورد توجه خاص قرار می گیرند و اهمیت، کارکرد و جایگاه خود را نشان می دهند و در نتیجه به حوزه آموزه های روزنامه نگاری حرفه ای وارد می شوند. واقعیت این است که ما در ایران بیشتر به تجربه با روزنامه نگاری بحران برخورد کرده ایم، البته غرب هم همینطور بوده و به تجربه با یان حوزه مواجه شده است اما آنها بعد این تجربه ها را ضابطه مند و قانون مند کرده اند، قواعد آن را استخراج و تجربه ها را برای روزنامه نگاران آینده قابل انتقال و آموزش کردند اما در این می توان گفت که عملا چنین اتفاقی نیفتاد که شاید یکی از دلایل آن فقر آموزش روزنامه نگایر تخصصی ما به طور کلی است.
«شهروند» همچنین در ستون «حرف روز» خود یادداشتی با عنوان «طول و عرض مکاتبات مهدی آذریزدی» را منتشر کرده است. این روزنامه می گوید: اخیرا توسط یکی از دوستداران مهدی آذر یزدی که خود نیز دستی بر قلم دارد، مکتوبه ای از مکاتبات فی ما بین خود و «بیانگذار ادبیات کودک و نوجوان» منتشر شده است که حاوی حرف و گلایه ای «اندیشمندانه» است؛ حرف و گلایه ای که زبان حال بسیاری از نویسندگانی است که به گناه «شهرت» و «حجب و حیا» از پس زد و بندهای دنیای نشر برنیامدند و علی القاعده نیز الابد بر نخواهند امد. سید محمد آتشی ضمن انتشار نامه دریافتی از در نیمه دوم شهریور 1363 بر نکته ای که دست بر قضا قابل تامل است دست می گذارد: «شایسته است که ناشر متمولِ آثار مهدی آذر یزدی به ازای هر نوبت چاپ مبلغ یک میلیون تومان به بنیاد مهدی آذر یزدی اختصاص دهد یعنی مبلغ 56 یا 57 میلیون تومان برای کمک به زنده نگه داشتن یاد و نام این نویسنده شهیر و منحصر به فرد.» ناشر متمول اثار مهدی آذریزدی حق دارد نسبت به این پیشنهاد جالب توجه هر گونه که دوست دارد عکس العمل نشان دهد اما سبب نوشتن این متن مختصر اشاره به عمق فاجعه ای تاثیر برانگیز تر است! ان دوست عزیزی که احتمالا از روی تعداد نوبت انتشار و بدون نظر داشت شمارگان به چنین ضرب و تقسیمی رسیده است را ارجاع می دهیم به مساله ای دیگر...
نظر شما