شهروند امروز در صفحه «ادبیات» خود گفت و گویی با منیر مهریزی مقدم در رابطه با کتاب هایش داشته است. مهریزی مقدم متولد 1347 است و 11 رمان در کارنامه نویسندگی خود دارد. رمان های «کوچه» و «غریب آشنا» از او هر کدام 6 بار تجدید چاپ شده اند و همچنان با اقبال عمومی مواجه هستند. وی در خصوص انتخاب سوژه برای کتاب هایش به شهروند می گوید: من غالبا موضوع رمان هایم را بر اساس حوادث و رویدادهایی که از دیگران می شنوم انتخاب می کنم، گاهی فیلمی که می بینم انگیزه اولیه من برای نوشتن می شود.
روزنامه شرق/ انتشار کتاب در افغانستان مجوز نمی خواهد
این روزنامه امروز در صفحه «فرهنگ» خود گفت و گویی با اجمل عازم، رئیس اتحادیه ناشران افغانستان در خصوص کتابهای ایرانی که در افغانستان منتشر می شوند داشته است. شرق در این باره می گوید: زنگ هشدار برای ناشران ایرانی به صدا درآمده است. روزانه پنج کامیون کتاب ایرانی از مرزهای پاکستان وارد افغانستان میشوند و بدون اینکه سودی عاید ناشران ایران و افغان شود، به فروش میرود. به گفته اجمل عازم، رییس اتحادیه ناشران افغانستان بیش از 80درصد کتابهای بازار افغانستان، ایرانی هستند هرچند بیشتر این کتابها در پاکستان چاپ افست و به صورت قاچاق روانه افغانستان میشوند. کشوری که سالها درگیر جنگ و بحرانهای داخلی بوده حالا تشنه دانستن است آنهم از طریق کتابهای ایرانی اما موضوع تاسفآور آنجاست که ناشران کشور ما تاکنون نتوانستهاند سهم زیادی از این بازار داشته باشند. حالا اتحادیه ناشران افغانی در تلاش است تا این چرخه را به نفع فعالان رسمی دو کشور برگرداند. در سفری که با حضور سیدعباس صالحی، معاون فرهنگی ایران به همراه اتحادیه ناشران ایرانی به افغانستان انجام شد، تفاهمنامهای برای ایجاد همکاریهای دو کشور صورت گرفت تا از این طریق، بازار کتابهای ایرانی در افغانستان در کنترل ناشران دو طرف قرار گیرد. بیستوهفتمین نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران هم که اردیبهشت سالجاری برگزار شد، فرصتی را فراهم کرد تا ناشران افغانی با شرکت در این رویداد، معرفی بهتری از ادبیات خود در کشور ما داشته باشند هرچند به گفته «عازم» هنوز این ارتباط یکسویه است و ایرانیان نهتنها از وضعیت کتاب نویسندگان افغانی خبر ندارند، بلکه کمتر متوجه بازار آثار نویسندگان خود در افغانستان هستند.
عازم در خصوص وضعیت بازار کتاب های ایرانی در افغانستان به شرق می گوید: در رسانهها گفته شده بیشتر از 80درصد کتابهایی که در افغانستان توزیع میشود، ایرانی هستند. مردم ایران و افغانستان همزبان هستند و شاید بیشتر از یک قرن باشد که افغانستان از کتابهای ایرانی استفاده میکند. به همین دلیل نمیتوان واردات کتاب ایران به افغانستان را تخمین زد اما برعکس، واردات کتاب از افغانستان به ایران کم بوده است که بخش زیادی از آن به روابط فرهنگی دوجانبه میان دو کشور برمیگردد و این رابطه بیشتر یکطرفه بوده است. در اسفند سال 92 ، معاون فرهنگی وزارت ارشاد ایران به کابل آمد و میهمان اتحادیه ناشران افغانستان بود. در این دیدار در مورد مباحث فرهنگی بحثهایی صورت گرفت که منجر به تفاهمنامهای میان ناشران و چاپخانهداران افغانستان و ایران شد. من نیز با آقای محمود آموزگار، رییس اتحادیه ناشران ایران مذاکره کردم. در این تفاهمنامه ما به سرفصلهایی رسیدیم مانند اینکه صادرات کتاب افغانستان به ایران زیرنظر اتحادیه ناشران باشد. درحال حاضر نمایشگاه دایمی کتاب ایران در افغانستان دایر است اما ما میخواهیم نمایشگاهی از کتابهای افغانستان هم در ایران برگزار شود. همچنین درنظر داریم سهولت ویزای ناشران افغانستان به ایران و برعکس بیشتر شود و برنامههای آموزشی برگزار کنیم تا تجربیات ناشران ایرانی به افغانها منتقل شود، چون نشر در افغانستان نوپاست و نیازمند حمایت پیشروهای خود است. ایران از ما پیشروتر است. خوشبختانه در اینجا مردم مانند افغانستان درگیر جنگ نبودهاند و توانستهاند از نظر فرهنگی رشد کنند اما در افغانستان بنابر بدبختیهایی که وجود داشته است، عمر ناشران به یک دهه میرسد. به همین دلیل ضرورت دارد تا ناشران ما از تجربیات دیگران استفاده کنند. الان برای ناشران ایرانی بازار خوب کتاب در افغانستان وجود دارد. رقم 80درصد بسیار زیاد است. بنابراین همانطور که دولت ایران توجه زیادی به نشر در داخل کشورش دارد به همان مقدار میتواند به بازار افغانستان هم توجه کند.
وی در خصوص ارتباطی که قرار است میان دو اتحادیه انجام شود نیز در ادامه می افزاید: این بحث به قانون مالکیت فکری و قانون کپیرایت برمیگردد و هر دو کشور هنوز به این قانون نپیوستهاند اما واردشدن کتابهای ایرانی در افغانستان ناشی از یک نوع بیتوجهی به کار بزرگ فرهنگی از جانب ایران و افغانستان بوده است. البته ایران سهم بیشتری در بیتوجهی به این بخش داشته است.
روزنامه فرهیختگان/ دست به نقدی بر کتاب «کشور چهاردهم»
فرهیختگان امروز در ستون «دست به نقد» خود نقدی بر کتاب «کشور چهاردهم» سومین کتاب تالیفی الهام فلاح داشته است. فرهیختگان در رابطه با این کتاب می گوید: «کشور چهاردهم» در اصل مجموعهای از هجده داستان به هم پیوسته است که یکی از الزامات آن، خوانده شدن به ترتیب داستانهاست، چراکه اتفاقات، شخصیتها و فضاها به هم مربوطند و به ترتیب حدودی زمانی که توسط نویسنده مرتب شدهاند، قابل فهم و دنبال کردن هستند. البته باز هم میشود هر داستان آن را به صورت مستقل خواند و لذت برد. اما اگر خواننده قصد همراه شدن با نویسنده و سفر به دهه چهل گیلان را داشته باشد و بخواهد مدتی با مردم آن زمان همراه شود، با آنها زندگی کند و با جزئیات روزمره، عقاید، باورها و آداب و رسومشان آشنا شود، بهتر است کتاب را از ابتدا در دست گرفته و به ترتیب بخواند. فلاح با استفاده از زاویهدید ابژکتیو، فضای دهه چهل گیلان را با جزئیات و به صورتی زنده و قابل لمس برای خواننده میسازد. راوی داستانها، انگار دوربینی در دست دارد و در خانهها و کوچهها و مزارع میگردد و هرچه میبیند ثبت میکند. فضاها پر از رنگ، بو و صدا هستند؛ از «بیجارها» و «شالیزارهای تازه داسخورده» گرفته تا «خیس راه وسط جنگل» و «دودخانه». نویسنده با مهارت و دقت از زبان خاص اقلیم گیلان برای روایت داستانهایش استفاده میکند. به کار بردن اصطلاحات محلی مانند «چشم لوچان کشیدن» یا ضربالمثلهایی مانند «مرغانه رنگی به آستین داشتن» و البته استفاده از اشیا و لوازم مخصوص آن دوره و آن مکان مانند «نیمیار»، «کتله»، «کلوش» و... که همه در آخر کتاب معادل گویش گیلکیشان توضیح داده شده، باعث شده فضا و لحن داستانها به شکل زنده و جانداری، تصویرسازی شوند.
روزنامه جام جم/دوست دارم جیمز جویس ادبیات ایران باشم
جام جم امروز در صفحه «ادبیات» خود گفت و گویی با علیرضا محمودی ایرانمهر نویسنده رمان «فریدون پسر فرانک» داشته است. در این کتاب داستان زندگی فریدون، شاهنامه محور اصلی روایت آن است. داستانی تاریخی با زبانی آرکائیک، ولی رویکردی مدرن که فضاهای اساطیری شاهنامه را برای خوانندگانی که در قرن 21 زندگی می کنند به تصویر می کشد و سرشار از اسطوره هایی آشناست. علیرضا محمودی ایرانمهر را می توان از نویسندگان موفق سالهای اخیر دانست. «ابر صورتی» به قلم این نویسنده یکی از زیباترین و تاثیرگذارترین داستانهایی است که درباره جنگ تحمیلی عراق علیه ایران نوشته شده است. هر چند او نویسنده پر کاری نیست، اما همین مجموعه داستان تاکنون به چند زبان ترجمه شده و در دیگر کشورها به چاپ رسیده است.
این نویسنده در خصوص این کتاب به جام جم می گوید: در این رمان قصد داشتم فضایی استعاری، اسطوره ای و باستانی را در فضای مدرن بازآفرینی کنم. توامان کردن همه اینها و به هم پیوستن شان برای من در زبان رمان اتفاق افتاد و طبعا توجهم را به نثر داستان رقم زد، اما این ماجرا از یک حیث دیگر هم قابل توجه است. فکر می کنم یکی از دلایل اصلی توجهم به نثر این کتاب این است که در این اثر روی شاهنامه کار کرده ام و خصوصیت برجسته شاهنامه در زبانی است که به کار می برد. در واقع سعی کردم فضای زمانی این داستان را از طریق زبان بازآفرینی کنم. این برایم مهمترین مساله بود و زبان به عنوان یکی از عناصر متن در این رمان کار می کند. دوست داشتم فضایی خلق کنم که کیفیت فضای باستانی را داشته باشد و در عین حال ویژگی های یک رمان مدرن را هم القا کند.
روزنامه اطلاعات/ دین پژوهی و چالش های جهان معاصر
این روزنامه امروز در صفحه «نظرها و اندیشه ها» گفت و گویی با همایون همتی دکترای ادیان و عرفان در رابطه با کتاب «اقتدا به محمد (ص)» نوشته «کارل ارنست» که دو بار هم در ایران ترجمه شده داشته است. وی در رابطه با این کتاب به اطلاعات می گوید: «اقتدا به محمد» کتابي متوسط و حتي ضعيف است. سبکي ژورناليستي دارد و کاملاً غير آکادميک است و نميتواند با اسلامهراسي مقابله کند و تبليغات سوء را پاسخ گويد يا نقش مهمي در زدودن ذهنيتهاي غلط در مورد اسلام ايفا نمايد. بخش تصوف آن ضعيف و نارساست. بخش هنر اسلامي اشتباهاتي دارد. سخن او درباره تصاوير پيامبر(ص) و امام خميني(ره) نادرست است. آمار شيعيان را اشتباه گفته است! مطالبش درباره پيامبر و قرآن کاملاً نامستند است. «الميزان» را تفسير فرقهاي خوانده است. بخش دينش بسيار ضعيف است و به هيچ يک از آثار دينپژوهان گذشته و معاصر استناد نکرده است، جز يکي که از ويلفرد کنتول اسميت نام برده ولي به آثار او اشاره نشده است. به طور کلي سبک کتاب، ژورناليستي، توصيفي و روايي است، نه تحليلي و استدلالي. درباره «احياگري اسلامي» نيز در پايان کتاب قضاوت نادرستي دارد. اين کتاب بيشتر مرور وقايع روز است و نقل برخي عرفيات جوامع اسلامي و نظرات افواهي شايع، آن هم در حد اطلاعات يک توريست! بخش فلسفه و کلام ندارد و توضيحاتش در مورد حجاب، اسلام ليبرال، نقش شوراي نگهبان، اسلاميسازي علم بسيار نارسا و نادرست است؛ لذا اصلاً در حوزه دينپژوهي اثر مهمي به شمار نميآيد و در مقابله با اسلامهراسي هم موفق نيست؛ زيرا فاقد تحليل و استناد است و روشش يکي به ميخ و يکي به نعل است! دعوت به پلوراليسم ديني ميکند و درباره هيچ يک از موضوعات مثل سکولاريسم يا همين پلوراليسم ديني هيچ اظهار نظر صريح و قاطعي ندارد.
برخلاف ادعاي مؤلف، نه نگرش نويني از اسلام ارائه شده و نه خبري از روش تاريخينگري است. کتاب براي افراد عادي و متوسط و عامه مردم است، نه تحصيلکردهها و دانشجويان، چه رسد به فرهيختگان و دانشمندان. بحث فلسفه و کلام و نيز فصل اخلاق در کتاب بسيار ضعيف و نارساست. از هيچ يک از آثار و متون اخلاقي در اسلام حتي نام نبرده است، جز «اخلاق جلالي» که اصلاً در حوزههاي علميه و دانشگاهها مورد توجه نيست و اثر معتبري در علم اخلاق اسلامي به شمار نميرود.
با اين همه، نکات مثبت آن در مقدمه است که توجه خوبي به استعمار کرده و به ردّ اسلامستيزي پرداخته، اما نه با دلايل و تحليل علمي. در مورد جهاد و دفع تهمتها از پيامبر(ص) نيز توضيح کوتاه و مفيدي دارد. در مجموع، با توجه به آثار کساني مثل کربن، ماتين لينگز، هيوستون اسميث، آنه ماري شيمل، چيتيک، سيد حسين نصر، شووان، خانم کارن آرمسترانگ، طارق رمضان، حتي مونتگمري وات و کنتول اسميث، در زبان انگليسي اين کتاب چندان نمودي ندارد و من از دينشناسان غربي توجهي به اين اثر نديدهام.
روزنامه بانی فیلم/ رونمایی از کتاب «تاریخچه دوبله به فارسی»
بانی فیلم امروز در ستون «خبر» خود خبر رونمایی کتاب «تاریخچه دوبله به فارسی» را منتشر کرده است. این روزنامه در رابطه با این کتاب می گوید: کتاب «تاریخچه دوبله به فارسی» در دوجلد مشتمل بر 1445 صفحه توسط انتشارات کتاب کوله پشتی به چاپ رسیده است. «تاریخچه دوبله به فارسی» بازگو کننده سیر تاریخی دوبله فیلم در ایران از شیوه های ابتدایی و اولیه استفاده از دیلماج ها تا دوبله فیلم به فارسی در کشورهای خارجی از جمله هند، ترکیه، ایتالیا، فرانسه، آمریکا و آلمان را شامل می شود. مراسم رونمایی از این کتاب با حضور استادان برجسته دوبله، عصر جمعه ششم تیرماه در گالری روژ برگزار می شود.
روزنامه شاپرک/ نگاهی به زندگی و آثار نیما یوشیج
شاپرک امروز در صفحه «ادبیات نوجوان» خود گزارشی از زندگی و آثار مربوط به نیما یوشیج منتشر کرده است. شاپرک در این خصوص می گوید: علي اسفندياري، مردي که بعدها به «نيما يوشيج» معروف شد، در بيستويکم آبانماه سال 1276 مصادف با 11 نوامبر 1897 در يکي از مناطق کوه البرز در منطقهاي بهنام يوش، از توابع نور مازندران، ديده به جهان گشود.او 62 سال زندگي کرد و اگرچه سراسر عمرش در سايهي مرگ مدام و سختي سپري شد؛ اما توانست معيارهاي هزارساله شعر فارسي را که تغيير ناپذير و مقدس و ابدي مينمود، با شعرها و رايهاي محکم و مستدلش، تحول بخشد. در همان دهکده که متولد شد، خواندن و نوشتن را ياد گرفت”. او ابتدا به دبستان «حيات جاويد» ميرود و پس از چندي، به يک مدرسهي کاتوليک که آن وقت در تهران به مدرسهي «سنلويي» شهرت داشته، فرستاده ميشود. بعدها در مدرسه،مراقبت و تشويق يک معلم خوشرفتار که «نظام وفا» ـ شاعر بنام امروز ـ باشد، او را به شعر گفتن مي اندازد. نوشتههاي نيما يوشيج را ميتوان در چند بخش مورد بررسي قرار داد: ابتدا شعرهاي نيما؛ بخش ديگر، مقالههاي متعددي است که او در زمان همکاري با نشريههاي آن دوران مينوشته و در آنها به چاپ ميرسانده است؛ بخش ديگر، نامههايي است که از نيما باقي مانده است. اين نامهها اغلب، براي دوستان و همفکران نوشته ميشده است و در برخي از آنها به نقد وضع اجتماعي و تحليل شعر زمان خود ميپرداخته است؛ ازجمله در نامههايي که به استادش «نظام وفا» مينوشته است.
نظر شما