چهارشنبه ۲۱ خرداد ۱۳۹۳ - ۰۹:۲۹
سلیمانی: «واحه غروب» تقابل ضعف انسان مدرن با گذشته باشکوه است

بلقيس سليماني، نويسنده و منتقد ادبي در جلسه نقد كتاب «واحه غروب» نوشته بهاء طاهر گفت: در این کتاب از دو اسكندر سخن به ميان مي‌آيد؛ يكي اسكندري كه فاتح و پيروز است و ديگري اسكندر افسرده، ناراحت و پريشان که پيچيدگي‌هاي جهان را درنمي‌يابد.

 به گزارش خبرگزاري كتاب ايران(ايبنا) بلقيس سليماني در نشست نقد رمان «واحه غروب» اثر نويسنده مصري كه عصر دیروز، سه شنبه، 20خرداد با حضور رحيم فروغي، مترجم كتاب و عظيم طهماسبي در مركز فرهنگي شهر كتاب برگزار شد، گفت: حضور رو راوي در اين رمان يعني محمود عزمي و همسرش كاترين براي بيان آنچه در مصر و قاهره اتفاق مي‌افتد، كافي است.اجتماع و تاریخ همراه با فلسفه و مرگ اندیشی رمان را از عادی فراتر برده است.

نويسنده رمان «بازي آخر بانو» افزود: كاترين به مباحث باستاني مصر علاقه‌مند است مي‌خواهد خط‌هاي متفاوتي را كه در معابد وجود دارند، بخواند. او نظريه‌اي نيز دارد كه اسكندر در «سيوه» مدفون شده نه در اسكندره. بهانه اين‌كه اسكندر در اين رمان روايت خودش و فتوحاتش را بيان مي‌كند، فراخوان كاترين است. در واقع با اين روايت كاترين مي‌خواهد نشانه‌اي پيدا كند.

سليماني در بخش ديگري از صحبت‌هايش به شباهت شخصيت نخست رمان با اسكندر اشاره كرد و در ادامه توضیح داد: اسكندر در ميان برخي اقوام به منصب خدايي رسيد و برخي او را ستايش مي‌كردند. به گمانم موضوع دفن اسكندر در سيوه كه نويسنده آن را دستمايه نوشتن يك فصل قرار مي‌دهد، موضوع اصلي محسوب نمي‌شود. موضوع اصلي شباهتي است كه ميان محمود عزمي -نظامي‌اي كه درون مشوشي دارد- و اسكندر به چشم مي‌خورد.

اين منتقد اضافه كرد: هرگاه از اسكندر در اين رمان صحبت مي‌شود، دو اسكندر به ميان مي‌آيد. يكي اسكندري كه فاتح و پيروز است و ديگري اسكندر افسرده و ناراحت كه او نيز پريشان و مشوش است و پيچيدگي‌هاي جهان را درنمي‌يابد و هيچ چيز او را آرام نمي‌كند. نويسنده در اين فصل اطلاعات فوق‌العاده‌اي به خواننده مي‌دهد اما روايت او در ساختار و چارچوب رمان نمي‌گنجد، به گونه‌اي كه اگر اين فصل از رمان را حذف كنيم اتفاقي نمي‌افتد و لطمه‌اي به رمان وارد نمي‌شود.

وي توضيح داد: شخصيت اصلي اثر نيز با مرگ وارد چالش مي‌شود. تحولات اجتماعي-تاريخي و انديشه‌هاي فلسفي به ويژه مرگ انديشي دو عنصري‌اند كه اين اثر را از سطح يك رمان عادي برمي‌كشد.

صاحب كتاب «تفنگ و ترازو» گفت: نقش «محمود» در آخر رمان جالب است. او از قاهره حركت مي‌كند و واگويه‌هايي دارد كه مربوط به يك انسان مدرن است. در بيابان توفان شن او را با مرگ روبه‌رو مي‌كند. در ادامه داستان او بسته بزرگي از ديناميت با خود برمي‌دارد و به معبدي مي‌رود كه سوژه اطلاعات همسرش است. محمود ديناميت‌ها را در معبد مي‌گذارد و معبد را منفجر مي‌كند و خودش را مي‌كشد.

سليماني يادآور شد: نويسنده به اين شيوه مي‌خواهد نكته‌اي را بيان كند. آيا كاري كه محمود انجام مي‌دهد به اين معناست كه او انسان مدرني است و ضعف مصر را مي‌شناسد؟ آيا او مي‌خواهد گذشته را ويران كند تا از سنگ‌هاي معبد براي ساختن پله‌هاي كلانتري‌اي كه براي انجام خدمت به آن‌جا اعزام شده، استفاده كند؟ به گمانم او مي‌خواهد بگويد ما چه‌قدر به داريوش و فراعنه و كوروش افتخار كنيم وقتي كه فقير و حقيريم. اين بحث عمده‌اي بود كه پس از خواندن رمان در ذهن من شكل گرفت. رمان «واحه غروب» كتابي خواندني و شيرين است. ترجمه آقاي فروغي نيز درخشان بود. معيار من براي شناخت يك ترجمه درخشان اين است كه فكر نكنيم با يك اثر ترجمه شده، روبه‌روييم.

وسوسه ترجمه كتاب رهايم نكرد

رحيم فروغي، مترجم رمان «واحه غروب» نيز در اين نشست، درباره نويسنده و نحوه ترجمه اثر صحبت كرد. وي گفت: وسوسه ترجمه رمان پس از آن‌كه براي نخستين بار آن را خواندم رهايم نكرد. «واحه غروب» آينه تمام نماي زندگي ماست. به عنوان يك ايراني مي‌توانم شرايط جامعه خودم را در اين رمان نيز ببينم. طاهر درباره اين رمان مي‌گويد: «به گونه‌اي مي‌نويسم كه همه بتوانند آن را لمس كنند».

وي افزود: در اين رمان حتي مي‌توانيم مسايل تاريخي ايران را نيز ببينيم. طاهر ايران را خوب مي‌شناسد. اسكندر در اين رمان از ركسانا دختر داريوش سوم كه اسكندر او را به زني مي‌گيرد و مادر داريوش به عنوان زناني نيك سرشت ياد مي‌كند. «واحه غروب» از لحاظ تاريخي تشابهاتي با ايران دارد. ما و مصر گذشته تاريخي درخشاني داشتيم، اسلام وارد هر دو كشور مي‌شود اما درگيري‌هاي هست كه در هر دو كشور وجود دارد. گرچه ما هيچ وقت مستعمره انگلستان نبوديم اما شاهد سياست‌هاي اين كشور در سرزمينمان هستيم. مصر به شكلي شديدتر درگير با اين ماجراست. شخصيت‌هاي اين رمان با استعمار انگلستان در مصر درگيرند و از همه بالاتر شخصيت نخست داستان با خودش درگير است كه اين درگيري از نوع مدرن به حساب مي‌آيد.

در ادامه جلسه نقد رمان «واحه غروب» عظيم طهماسبي به بررسي شكل‌گيري رمان عربي در مصر اشاره كرد و اطلاعاتي از آن به مخاطبان ارايه داد. رمان «واحه غروب» نوشته بهاء طاهر در سال 2008 برنده جايزه بوكر عربي شد. اين كتاب كه به قلم رحيم فروغي ترجمه شده، بهار امسال(1393) از سوي نشر نيلوفر به چاپ رسيده است.-

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها