در طرح مساله کتاب بازاندیشی انتقادی (که مخاطبان این یادداشت را به خواندن آن، هم ارجاع میدهم، هم توصیه میکنم)، حکایتی را بازگفتهام از «یکی نبودِ» مهم و اثرگذار فضای تولیدات جنگ. آن «یکی نبود»، کنشی است که با پیشوند «باز» آغاز میشود.
آنجا تأکید کردهام که اگر در مقام مثال، فضای تولیدات جنگ را یک پیکر یا اندام تصور کنیم، این پیکر نه فقط به دلیل انبوه و انباشت آثاری که بیوقفه در عرصه جنگ عراق و ایران تولید میشوند، به فربگی دچار شده، بلکه در مواضعی، این فربهی، چُستی و چالاکی، خیز و خاست و، در نتیجه، نیرو و نشاط را از آن بازستانده است.
در موقعیت فوق، هر فعالیتی که با پیشوند «باز» و با هدف بازجست و بازکاوش این آثار انجام شود، در حکم ماساژ یا ورز چربیهای انبان شده است. این ورزش، یک نتیجه در پی دارد، یک برآیند. من میان این دو به وجود تفاوت قائلم. به این معنا که، «نتیجه» را هدفی قابلتعیّن و دسترسپذیر یا دستیافتنی میدانم اما برآیند، بهزعم من، همان غایت است و غایت، اهمیتش در تعیّننیافتگی بهصورت مشهود و ملموس است. در واقع، غایت در ذهن تعیّن مییابد ولی صرف تعیّن آن در ذهن، انگیزهبخش عمل و کنش است.
با این توضیح، نتیجه ورزدادهشدگی تولیدات جنگ، بازافزایی، بازآفرینی و بازپروری آنهاست. اما برآیند آن، ابتلایابی یا به بلا افتادن است. برآنم که فعالیتهای انجام و اجراشده با پیشوند «باز»، اگر بهدرستی و راستی صورت گیرند، باید همان بلایی بر سر مخاطب بیاید که بر سر کلاغ داستانها میآید: نرسیدن به منزل!
مراد و مقصودی که من در بازاندیشی انتقادی دنبال میکردهام، این بوده است که وقتی کتاب به پایان میرسد، مخاطب احساس نکند به منزل رسیده است، بلکه چنین بینگارد که تازه باید قدم در راه بگذارد، گویی راه دوباره آغاز شده باشد. به این معنا که در ذهن مخاطب، پرسش ایجاد کند، او را برانگیزاند که به مطالعه دو اثر یادشده بپردازد، و در نگاه دوباره، چیزهایی را در این آثار ببیند که بهطور طبیعی از نگاه من پنهان مانده است.
با این کار، خواستهام بگویم اگر اثری حیاتمند باشد، دائماً کانون زیست و حیات آن از ذهنی به ذهن دیگر توسعه مییابد و این، عین ویژگی یک پدیده است. ما در توصیف پدیده، حیات یا نامیرایی را از ویژگیهای اساسی آن میدانیم.
با این ملاحظه، جنگ یک پدیده دارای حیات است که ژرفا و گستره، و اثرگذاری و دربرگیرندگیاش، بسته به پرسشهایی است که پیرامون خود ایجاد میکند. در غیر اینصورت، واقعهای بوده که یکبار اتفاق افتاده و تمام شده است. ولی مشاهده میکنیم که بهطور انکارناپذیری هست، چون پرسشها، موضوعات و مسائل مربوط به جنگ همچنان هستند.
اعتنا و اقبال من به دو کتاب «پرسشهای اساسی جنگ» و «جنگ ایران و عراق؛ موضوعات و مسائل» از میان سایر کتابهای آقای درودیان، از همین بُعد قابلاستدلال است. ادراک من این است که در این دو کتاب، دیگر خود واقعه به ماهو واقعه نیست که مدّنظر ایشان قرار گرفته، بلکه حیات بینالاذهانی واقعه محل توجه و پژوهش وی بوده است؛ حیاتی که گرچه نامرئی است، وجود رشتههای نازک پرسشها، موضوعات و مسالهها، که میان اجزای متعدد این زیستجهان ذهنی ارتباط برقرار کردهاند، به ما میگویند که باید این حیات را باور کرد و درباره آن اندیشید.
«باز اندیشی انتقادی» را انتشارات سوره مهر، در ۱۵۲ صفحه و قطع رقعی به تازگی منتشر کرده است.-
نظر شما