به گزارش خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)، در نشست «تصویرگران مولف و آفرینش کتاب کودک و نوجوان» که در سرای اهل قلم کودک برگزار شد، زهره پریرخ، مولف و تصویرگر کتابهای کودک با اشاره به اینکه متن و تصویر وابسته به هماند گفت: تصویر، متن را روایت میکند و باید وابسته و پایبند به آن باشد اما این بدان معنا نیست که تصویرگر نمیتواند دنیای خلاقه و فردیت خود را داشته باشد. تصویرگر میتواند متن را گسترش دهد.
متن ها تکراری شده اند
بحث دیگری که در این نشست مطرح شد این بود که آیا هر متنی قابلیت تصویر شدن دارد یا خیر؟ پریرخ،در باره این موضوع گفت: متنهایی که زیاد کنش و واکنشی پیش رفته اند، قابلیت تصویر شدن ندارند. بعضی متنها آرام و خاموش حرکت میکنند اما خوب نوشته شده و خلاقانهاند و تصویرگر آن حس لازم را از چنین متنی دریافت میکنند.
پریرخ در بخش دیگری از این نشست با اشاره به اینکه متنها تکراری شدهاند گفت: متنهای ما تکراری شدهاند و تصویرگران به متنهایی نیاز دارند که خوب و خلاقه باشند. وقتی تعداد این متنها کم است تصویرگر تصمیم میگیرد خود دست به کار شود و اثری تازه بیافریند.
پریرخ گفت: نوشته و تصویر دو مقوله جدا از هماند و نویسنده باید شخصیتپردازی بداند و عناصر داستان را بشناسد اما تصویرگری، فضا و مقولهای متفاوت دارد و باید سیستمی در وزارت ارشاد وجود داشته باشد که تنها به ممیزی کتاب اهمیت ندهد بلکه ارزش تصویر و متن را هم در نظر بگیرد.
این فعال در حوزه کتاب های کودک و نوجوان در باره این موضوع که چرا دراین سالها، متنها نتوانسته اند همپای تصویر جلو بروند گفت: تصویر، از زبانی جهانی برخوردار است اما در متن، محدودیت زبان وجود دارد. مساله مهمتر این است که باید دید چرا تصویرگران ما به سمت جشنوارهای شدن رفتهاند؟ اگر نویسندگان و تصویرگران، از نظر مالی و معنوی حمایت شوند و بتوانند بورس تحصیلی بگیرند چه نیازی دارند که براساس معیارهای هر جشنواره رفتار کنند.
تصویر گر مترجم تصویری متن است
کمال طباطبایی، تصویرگر کتاب های کودکان و نوجوانان به عنوان دیگر سخنران این نشست هم با اشاره به اینکه تصویرگر از نقطه الف آغاز میکند و به نقطه ب میرسد گفت: متن یک اتفاق درونی را روایت و روندی عادی را طی میکند، ما در طول متن با روند و فراز و فرودی آشنا میشویم. کشف و آشکارسازی یک موضوع برعهده نویسنده است و در مرحله بعد این تصویرگر است که کشفیات نویسنده را به زبان تصویر درمیآورد و برآن میافزاید. برای مثال صبحی مهتدی درباره کتاب «خانه عمونوروز» گفته، این فرشید مثقالی است که خانه را با جزئیاتش تصویر کرده است.
طباطبایی نیز هر متنی را دارای قابلیت تصویر شدن ندانست و گفت : متن باید کلید واژههایی را در اختیار تصویرگر بگذارد چراکه کار تصویرگر، ترجمه تصویری متن است. بنابراین لازم است تعاملی بین نویسنده و تصویرگر وجود داشته باشد. گرچه این تعامل به دلیل غیر حرفه ای بودن حوزه نشر در ایران به ندرت اتفاق می افتد.
طباطبایی گفت: امروزه شاهدیم که متنها طولانی است و نویسندگان، بیش از حد توضیح میدهند بیآنکه به این فکر کنند بخشی از توصیف فضا برعهده تصویرگر است. همه این عوامل باعث میشود مقولهای به نام«تصویرگر- مولف» پدید آید که به نظر من بلامانع است. چه اشکالی دارد که نویسنده، کتاب خود را تصویر کند یا برعکس؟ مگر سیلوراستاین، شعرها و نوشتههایش را تصویر نکرده است؟
طباطبایی با این نظر پریرخ که تصویرگری و داستاننویسی، دو مقوله متفاوت هستند موافق بود اما در جایگاه یک تصویرگر به نمونههای خوب کارهایی که از جانب مولف- تصویرگران ارائه شده اشاره کرد و گفت : کسانی چون هدی حدادی و سیروس آقاخانی، نمونههای خوبی را در این زمینه ارائه کردهاند. ما در ابتدای راهیم و نمیتوانیم مانع کار تصویرگرانی شویم که براساس تصویرهای خود مینویسند اما آنچه اهمیت دارد این است که متن و تصویر باید درونی شوند. پیش از انقلاب کسانی چون علیاکبر صادقی و نورالدین زرینکلک هم نوشته اند و هم تصویرگری کردهاند اما اجبار آنها را وادار به چنین کاری نکرده است.
طباطبایی توجه به نمادهای بومی را راهی برای جهانی شدن دانست و افزود: ای کاش مدیران فرهنگی ما فکر کلان داشته باشند و ببینند کانون پرورش فکری، از ابتداچه راهی را در پیش گرفت که آن اندازه موفق بود؟
پنجشنبه ۱۸ اردیبهشت ۱۳۹۳ - ۱۴:۲۲
نظر شما