دوشنبه ۸ اردیبهشت ۱۳۹۳ - ۱۹:۳۱
ادعا‌نامه‌ای بر ضد جامعه‌شناسی/ نقد غلامعباس توسلی بر کتاب «بحران جامعه‌شناسی غرب»

یادداشت دکتر غلامعباس توسلی، استاد دانشگاه تهران،‌ مولف و مترجم آثار جامعه‌شناسی درباره کتاب« بحران جامعه‌شناسی غرب» اثر الوین گلدنر، ترجمه فریده ممتاز.

جامعه‌شناسان به دلیل ماهیت کارشان، رشته تخصصی خود را نیز گهگاه مورد کاوش و ارزیابی مجدد قرار می‌دهند و نام آن را «جامعه‌شناسی جامعه‌شناسی» می‌نهند. همان‌طور که جامعه‌شناسان درباره جامعه و سازمان اجتماعی پرسش‌هایی را مطرح می‌کنند، ره‌آورد کار خودشان را نیز مورد سوال قرار می‌دهند.

از دهه شصت به بعد، جامعه‌شناسی آمریکایی با دو بحث متضاد درباره خود مواجه بود: یکی آنکه آیا جامعه‌شناس می‌تواند و باید تهی از ارزش باشد، یعنی بی طرفی محض را پیشه کند، دوم این‌که آیا جامعه‌شناس باید کاربرد سیاسی پیدا کند و مورد استفاده سیاست واقع شود؟

گرچه این دو بحث هیچ وجه مشترکی ندارند (چرا که پرسش اول نظری و پرسش دوم کاربردی است)، اما هر دو را کسانی که پیرو جامعه‌شناسی علمی بودند به کار می‌بردند، ماکس وبر با برچسب «علم منهای ارزش» چنین استدلال می‌کرد که جامعه‌شناسی باید به دنبال جداکردن خود از ارزش‌هایی باشد که به آن پیوند می‌خورد.

جامعه‌شناس و پدپده‌ها
جامعه‌شناس به عنوان فردی که دارای عقاید و نظرات خاصی است، نباید با همان عینک به امور و پدیده‌های اجتماعی نگاه کند، بلکه به هنگام تحقیق باید به عنوان یک ناظر عینی و با بی‌طرفی کامل درباره مسایل و موضوعات به تحقیق و اظهارنظر بپردازد. در آن زمان ماکس وبر را، هم جناح‌های چپ و هم راست مورد سوال قرار دادند و سوال‌های متضادی از هر دو جناح مطرح و حمله‌هایی از هر دو سو آغاز شد. به هر تقدیر جلوه‌هایی از دیدگاه وبر درباره بی‌طرفی و بی‌نظری ارزش شناختی، در دورانی به نسبت طولانی و در جامعه‌شناسی آمریکا کاربرد زیادی پیدا کرده بود، لیکن پس از سال‌های نخستین، آلوین گلدنر در سخنرانی افتتاحیه‌اش در انجمن مطالعات مسایل و مشکلات اجتماعی، با این فکر مخالفت می‌کند.

از آن پس گلدنر که پس از ماکس وبر در دانشگاه واشنگتن در سنت لوییس بر کرسی استادی تکیه زده بود، چهره مشخصی شد که می‌کوشید جامعه‌شناسی را به عنوان یک رشته علمی با جهت‌گیری سیاسی معرفی کند. معمولاً تصور می‌شد که این اشتغال سیاسی به چپ متمایل است، لیکن موضع اصلی گلدنر چند سال بعد ابراز شد.

آلوین گلدنر در 1970 با انتشار کتاب «بحران در جامعه‌شناسی مغرب زمین» افکار و نظریه‌های خود را که ادعا نامه‌ای برضد جامعه‌شناسی فونکسیونالیستی آمریکا بود رسماً اعلام کرد. این کتاب زمانی نوشته شد که جامعه‌شناسی آمریکا با بحران عمیقی مواجه بود و جامعه‌شناسان جوان درباره قابلیت نظری این جامعه‌شناسی در تحلیل مسایل اجتماعی روز، نومید و سرخورده شده بودند. در این دوران صاحب‌نظران دیگر مانند مارکوز، از اصحاب مکتب فرانکفورت و سی‌.رایت. میلز و تا حدی باتومور در برابر اقتدار علمی بی‌چون و چرای تالکوت پارسنز قد علم کردند و ارزش و کارآیی آن را در تحلیل مسایل و تحقیقات اجتماعی مورد چون و چرا قرار دادند.

تلاش نویسنده برای بررسی بحران غرب
گلدنر می‌کوشد تا گرایش‌های محافظه‌کارانه جامعه‌شناسی آمریکا را برملا کند و جامعه‌شناسی آن روز آمریکا را یکی از ابزارهای گروه‌های ممتاز و نخبگان در نظارت و تثبیت جامعه قلمداد کند. به نظر گلدنر، یکی از مسایل اساسی جامعه‌های غربی پس از انقلاب کبیر فرانسه، تامین ثبات سیاسی و اقتصادی است. این دلمشغولی موجب می‌شود که جامعه‌شناسی به تدریج به نوعی طبیعی، که هدف آن در نهایت حفظ وضع موجود است تبدیل شود. به نظر او جامعه‌شناسی به تدریج دید انتقادی خود را از دست می‌دهد و تبدیل به «علم اداره امور» می‌شود و دیدگاه تاریخی انتقادی آن نادیده گرفته می‌شود. در عین حال ملاحظه می‌شود که گلدنر معتقد است که مارکسیسم نیز قادر نیست به لحاظ نظری وضعیت جوامع و تحول آن را تحلیل کند. با توجه به این جهت‌گیری‌هاست که مولف طرح دیگری را مدنظر قرار داده و به آن نام «جامعه‌شناس انتقادی» می‌دهد.

در نظر نویسنده کتاب، این دیدگاه جامعه‌شناختی نه واجد خصلت محافظه‌کارانه آمریکایی است و نه دچار محدودیت‌ها و تنگ نظری‌های جامعه‌شناسی مارکسیستی.

کلیاتی از کتاب
کتاب «بحران جامعه‌شناسی غرب» با بیش از 555 صفحه گسترده‌تر از آن است که بتوان در یک معرفی کوتاه به تمامی جنبه‌های مورد بحث و شیوه‌های استدلالی آن پرداخت و تنها می‌توان به برخی نکات و کلیاتی از آن اشاره کرد.
کتاب مشتمل بر یک پیشگفتار، مقدمه مترجم، و چهار بخش عمده است که شامل سیزده فصل می‌شود؛ بخش اول با عنوان تناقض‌ها و زیربنا، نقدی کلی بر جامعه‌شناسی پوزیتیویستی، جامعه‌شناسی و شبهه جامعه‌شناسی، فرهنگ اصالت سودمندی و در عین حال دربرگیرنده نقدی بر مارکسیسم و ساخت‌گرایی است. در بخش دوم گلدنر به نقد و تحلیل نظرات تالکوت پارسنز نظریه‌پرداز جامعه‌شناسی کلان و تحلیل‌گر نظام پرداخته و اخلاقیات و قدرت و ثروت را از دید تالکوت پارسنز مورد تحلیل قرار داده است که سراسر فصل انتقاد و ارزشیابی خصمانه‌ای از جامعه‌شناسی فونکسیونالیستی محسوب می‌شود.

در بخش سوم کتاب،«بحران جامعه‌شناسی غرب» و «نقد دولت رفاه عامه» و «آنتروپی فرنکسیونالیسم» و زیربنای جامعه‌شناسی محافظه‌کارانه از افلاطون تا پارسنز و یادداشتی درباره بحران مارکسیسم و پیدایش جامعه‌شناسی آکادمیک در شوروی را در برمی‌گیرد.
سرانجام در بخش چهارم کتاب، مولف طرح جدید خود را که بدان نام «جامعه‌شناسی تأملی» داده است ارائه می‌کند و این تنها راه‌حل اختصاصی گلدنر است. در این نوع جامعه‌شناسی توجه به بخشی از کار جامعه‌شناسی معطوف می‌شود که انتقاد از جامعه را با انتقاد از خود در می‌آمیزد. با این همه به نظر می‌رسد که در ارایه جانشین برای جامعه‌شناسی فونکسیونالیستی، توفیق چندانی نصیب گلدنر نشده است.

کتاب و خواننده‌های تازه‌کار
بخش اول که تضادها و شالوده‌ها را نشان می‌دهد، جالب‌ترین بخش برای خواننده تازه‌کار است، زیرا نظریه گلدنر را درباره بحران این مکتب به گونه‌ای جذاب منعکس کرده است. لیکن بخش آخر برای خواننده چندان جالب نیست!
این کتاب که منعکس کننده کشاکش جامعه‌شناسی انتقادی و جامعه‌شناسی آکادمیک دو دهه پیش آمریکاست، امروزه با فروکش کردن موج جامعه‌شناسی انتقادی،‌ اهمیت خود را تا حدود زیادی از دست داده است، لیکن در عین حال نکات جالبی را در زمینه جامعه‌شناسی به عنوان ابزار نظارت و تثبیت نظام اجتماعی ارایه کرده است.

دوگانگی در ترجمه
کتاب مشتمل بر 555 صفحه و فهرست اعلام، لیکن فاقد لغتنامه به صورت مستقل است. با آنکه مترجم محترم کوشیده است نوشته به نسبت مشکل گلدنر را به زبان ساده و روان ترجمه کند که این تلاش و تکاپو ستودنی است، اما در محتوا و شکل ارائه مطالب، نارسایی‌ها و دشواری‌هایی وجود دارد که بر پیچیدگی متن اصلی و افکار نویسنده افزوده است که به پاره‌ای از آنها در اینجا اشاره می‌شود.

یک ـ نخست به عبارت‌ها و اصطلاحاتی برمی‌خوریم که اگر نگوییم برای متخصصان، دست کم برای دانشجویان این رشته ایجاد مشکل می‌کند و متأسفانه مترجم محترم هیچگونه توضیحی در مورد آنها نداده و یا یادداشتی درباره لغات نارسا و اصطلاح‌های نامانوس به صورت پانویس اضافه نکرده‌اند و گاهی به ترجمه تحت‌اللفظی یا دور از ذهن اکتفا کرده‌اند و در این مورد گاهی از عرف عادی معانی و معمول لغت نیز فراتر رفته‌اند. برای مثال عبارت: Shared moral» «belief Amorohos اخلاقی مشترک در صفحه  256 ترجمه شده است که بهتر بود در پانویس درباره مفهوم متغیر اخلاقی مشترک توضیح داده شود.

همچنین Seculirized collective consciousness که «آگاهی جمعی دنیوی»، ترجمه شده و Affluence Withought dignity که «تنفر از بی‌حرمتی نسبت به فراوانی» methological empirisim که در  صفحه 486 «تجربه‌گرایی در روش‌شناسی» و در صفحه 516 جای دیگر «روش‌شناسی تجربی» ترجمه شده است و این دوگانگی ترجمه در دیگر صفحات کتاب نیز به چشم می‌خورد. حتی ethnomethodology که یک نظریه جدید جامعه‌شناسی و معروف است، به «روش‌شناسی تحلیلی درونی» ترجمه شده است و all or more که به «بودن و اصلا نبودن» (به جای همه چیز یا هیچ چیز) برگردانده شده است؛ در صورتی که چنین ترجمه‌هایی درست و مجاز باشد دست کم نیاز به توضیح در پانویس دارد.

2ـ مشکل دیگر ترجمه این است که لغات و اصطلاح‌های لاتین و اساسی و حتی جمله‌های نامفهوم، که معمولاً باید در یادداشت‌ها و در پانویس یا حاشیه ذکر شود، در متن به وفور و افراط آمده و بر سنگینی متن افزوده است. این افراط به حدی است که گاه در یک صفحه و حتی در یک پاراگراف (بند) چند سطری، بیش از ده کلمه و عبارت انگلیسی در لابلای عبارت‌ها و جمله‌های فارسی آمده است که برخی از آنها لغات عادی است و ضرورتی به ذکر اصطلاح‌های انگلیسی آن نبوده و برخی نیاز به توضیح دارد که باید در پانویس آورده شود. با توجه به آنکه لاتین اسامی خاص نیز در متن به دنبال اسامی در پرانتز ذکر شده، این شیوه به روانی مطالب لطمه زیادی وارد ساخته است، چرا که برای خواننده عادی و برای دانشجویان در قرائت متن دشواری‌هایی ایجاد می‌کند و موجب سنگینی بیش از حد مطلب می‌‌شود.
مثلاً جمله‌های زیر که عیناً و به همان صورت از صحفه 418 کتاب نقل شده، نمونه بارزی از این نوع سنگینی و نارسایی است:
در صفحه 498 کتاب این عبارت را می‌بینیم:
«این است که چگونه مساله تعادل را فرمول‌بندی می‌کند. او می‌خواهد بداند که چگونه نظام، خود ـ فرمول (Self-govrning)، خود تطبیق‌دهنده (Self – maintening)، خود تصحیح کننده (Self –correcting)، حافظ خود (Self – maintening) می‌باشد» که آوردن اصطلاح‌های لاتین هیچ مشکلی را حل نکرده و عبارت همچنان نامفهوم است.

جمله برگرفته شده از صفحه 294 کتاب به شکل زیر است:
«با در نظر گرفتن آنچه برای جامعه‌شناسی مناسب تشخیص داده شده اصطلاحات اصلی همانطور که قبلا اشاره کرده‌ام، تداوم، تجمع، کدبندی کردن و همگرایی می‌باشد که تجویزات بی روح یک روش شناس ساخت‌گراست که با یک تصویر آپولونین از جامعه تشابه دارد»؛ که از چنین جمله‌های نارسا و معماگونه که نه ترجمه آن قابل فهم است و نه لغات و اصطلاح‌های اصلی آن مفهوم واقع می‌شود و ذهن انسان باید در حین توجه به جمله فارسی، بار سنگین اصطلاح‌های انگلیسی را نیز یدک بکشد، چه می‌توان فهمید؟ «شاید اگر در چنینی مواردی به متن اصلی انگلیسی مراجعه شود، مطلب بیشتر قابل فهم باشد تا به ترجمه فارسی همراه با لغات انگلیسی. چند سطری هم از صفحه 498 کتاب را بدون هیچ توضیحی، نقل کنیم:

اهمیت تحلیل تعادل پارسنزی، برای کشورهای بلوک شوروی در این است که با استفاده از سنت کنتی (Contian) به «چگونگی حفظ نظم به طور خودبخود» و «شرایط درونی موثر در حفظ خودبخود جامعه» توجهی متمرکز دارد. (برجسته‌ نشان دادن کلمات از ماست)

3ـ اصرار مترجم در این شیوه که هر اصطلاحی را همراه با لغت در متن ذکر کند بر سنگینی ترجمه افزوده است، حتی ذکر جمله‌هایی لاتین به دنبال لغات و عبارت‌هایی که معنی آن روشن است و اصطلاحات لاتین در فهم آن تأثیری ندارد. مثلاً دنبال «اتحادیه دانشجویان سوسیالیست‌ آلمان» که مفهومش روشن است عبارت آلمانی آن در پرانتز آمده است یا کلمه بعد از آن که نیاز به ذکر اصطلاح لاتین ندارد.

کلمات و جمله‌هایی که یک بار اصطلاح لاتین آن در متن آمده بارها به همان صورت یا به صورت دیگر در متن تکرار شده است. مثل مفهوم «فرضیات زمینه‌ای» که از صفحه 49 تا صفحه 496 معنی انگلیسی آن بارها در پرانتز آمده است. نمونه‌های دیگر آن تکرار واژه است که علاوه بر تکرار در متن، در جاهای مختلف کتاب ترجمه‌های متفاوتی که اکثرا نادرست است، پیدا کرده است (مثلا در صفحات 258، 261، 264، 266، 267، 269، 271، 277 به فاصله کمی در جمله‌های فارسی لغت انگلیسی همچنان در پرانتز تکرار شده است) در حالی که یک جا «رابطه تکمیلی»، یک جا «خصلت تکمیلی»، جای دیگر «حالت تکمیلی» و در جای دیگر «تکمیل‌گرایی» ترجمه شده که اکثرا نادرست است. حتی لغات عادی مانند embudied formal، به دنبال ترجمه فارسی به کرات در پرانتز آمده است (به صفحات 250، 251، 254 و غیره مراجعه شود).

در اینجا لازم است یادآور شویم که فقدان یک فهرست لغات و اصطلاح‌های انگلیسی در پایان کتاب (چنان‌که در اکثر کتاب‌های ترجمه شده از زبان خارجی معمول و رایج است) موجب شده است که مترجم محترم با تکرار یک لغت در متن به جبران آن پرداخته که این امر علاوه بر لطمه زدن به سلامت متن، موجب چندگانگی معنای آن لغت شده است. در حالی که با ضمیمه کردن یک فهرست لغات این مشکلات به آسانی قابل حل بود.

4ـ در برابر ذکر مکرر پاره‌ای لغت انگلیسی در متن ترجمه، در موارد زیادی مترجم زحمت ترجمه به خود را نداده و عین لغت انگلیسی را که گاه فهم آن نیز دشوار است، با رسم‌الخط فارسی در متن آورده‌اند، مثل «بوهمین»، سایکودلیک (ص 99)، پولمیک (ص92)، کنگرگیشنالیست (ص 209)، کنکرت، همواستاتیک (ص 167)، فردیت ارگانیک (ص 209)، فی‌لی استانی (ص 201)، سنت پورتین (ص 136)، پارادی و الی ماشاءالله، از این صورت‌های فارسی مفاهیم انگلیسی که اگر اصطلاح‌های فارسی شده، «پارسونیزیسم (ص 168 و 169)، پارانیویک (ص 176)، سمبولیک، ایدئولوژیک و غیره را بدان بیفزاییم، گاه به عبارت‌ها و جمله‌های انگلیسی عجیب با رسم‌الخط فارسی می‌رسیم. مانند جمله «آکادمیسین‌های کنسرواتیوی که با نیودیل مخالف هستند» (ص 177) یا «نکته مهم خصلت ایدئولوژیک پارسونیزیامنسیم یعنی کنسرواتیو بودن آن است» (ص 177)

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها