چهارشنبه ۲۷ فروردین ۱۳۹۳ - ۰۹:۳۴
روشنفکر، فارغ‌التحصیل نمی‌شود/ در ایران روشنفکر نداریم/ هدیه کتاب به فردید

گپ وگفتی درباره روشنفکری با رئیس کتابخانه، موزه و مرکز اسناد مجلس شورای اسلامی

 در حاشیه دیدار رئیس کتابخانه مجلس شورای اسلامی از خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) فرصتی پیش آمد تا گفت‌وگویی کوتاه درباره روشنفکری در ایران و برخی کشورهای دیگر با او داشته باشیم. اگرچه گفت وگوی مشروح ایبنا با دکتر محمد رجبی، درباره تجربه های مدیریت کتاب در ایران و جهان بود که در آینده منتشر خواهد شد.

مشکل کجاست که ما در ایران نتوانسته‌ایم میان حکمت و فلسفه نظری با حکمت و فلسفه عملی و اندیشه در ساحت های گوناگونش با زندگی در ساحتهای گوناگون آنارتباط برقرار کنیم؟

در اروپا چند گروه از مردم وجود دارند. برخی بر قله‌هاي علمی و معرفتی ایستاده‌اند که نظریه‌پردازان‌ هستند. آنها ممکن است از دانشگاهیان باشند یا نباشند، اما اندیشه‌آفرینی در عرصه‌های فرهنگ و هنر، سیاست و اقتصاد، فلسفه و الهیات و دیگر عرصه‌ها با آنهاست.
در سطح پایین‌تر از آنها، آکادمیسین ها قرار دارند که دیدگاههای نظریه‌پردازان را فهم می‌کنند و آنها را درس می‌دهند.
در سطح پایین‌تر، متخصصان یا تکنوکرات ها هستند که به گونه‌ای حرفه‌ای و کاربردی در آن زمینه‌ها فعالیت دارند.
اما هنوز فاصله‌ای عميق میان متخصصان و عامه مردم است. این فاصله عمیق را گروهی دیگر باید پر کنند که لزوماً نظریه‌پرداز، آکادمیسین یا صاحبنظر نیستند اما از مباحث تخصصی نیز آگاهی دارند. اطلاعات آنها از مباحث تخصصی، اجمالی و درست است. از دیگر سو اطلاعات عمومی خوبی نیز دارند و می‌توانند به گونه‌ای با مردم ارتباط برقرار سازند که برای آنها قابل فهم باشد. این گروه، روشنفکران‌ هستند. حیطه عمل و ارتباط روشنفکران با مردم، کتاب‌های ساده و همه‌فهم، مطبوعات و دیگر رسانه‌ها، باشگاه‌ها، انجمن ها، احزاب و مراجع حقوقی است. جای این طبقه در ایران خالی است.

یعنی می‌خواهید بگویید در ایران روشنفکر نداریم؟
روشنفکر به این معنی و با این تعریف در ایران نداریم چرا که روشنفکر از یک سو باید درک و فهمی درست از نظریه‌ها و کاربرد آنها داشته باشد از سوی دیگر مجهز به ابزار و یا هنر ارتباط با مردم باشد. شما چند تن از این‌گونه افراد را در ایران می‌شناسید که هم آگاهی درست و هم هنر انتقال آگاهی به مردم را داشته باشند؟

فکر نمی‌کنید که گفتن این موضوع با این صراحت و کلیت که در ایران روشنفکر نداریم، کمی به دور از احتیاط باشد؟
من با تأمل در مفهوم روشنفکر و در گفت‌وگو با خارجیانی که با آنها تماس داشتم به این واقعیت رسیده‌ام. اگر از بسیاری از خارجیان بپرسید «روشنفکرید؟» پاسخ می‌دهند که: «نه؛ من روشنفکر نیستم.» روشنفکری جایگاهی خاص و تعریفی مشخص دارد. اما در ایران، اغلب، ادعای روشنفکری دارند و اگر به کسی بگویید که تو روشنفکر نیستی، این را توهین به خود تلقی می‌کند. بعدها دیدم که حتی شاملو هم گفته است که در ایران روشنفکر نداریم.

اما آگاهی، تنها مؤلفه تعریف روشنفکر نیست. دردمندی، تعهد و دغدغه اصلاح و پیشرفت هم دیگر مؤلفه تعریف روشنفکری است.
دغدغه، تعهد و دردمندی، مربوط به حیطه عمل روشنفکر می‌شود. به لحاظ عملی، روشنفکر باید موضع نقادانه نسبت به وضع موجود داشته باشد و این موضع نقد، اقتضای این تعهد را می‌کند که در راه تغییر وضع موجود، آنچه را مورد نیاز جامعه است، انجام دهد. اما در ایران، مفهومی به نام «فارغ‌التحصیلی» داریم که نشان می‌دهد انگار دوران یادگیری شخص در جایی به پایان می‌رسد؛ ولی در مغرب‌زمین چنین مفهومی به این معنی وجود ندارد. هیچ استادی در هیچ زمانی فارغ از مطالعه و فراگیری تازه‌های رشته خود نمی‌شود. روزآمدی، لازمه روشنفکری است.

البته در ایران هم بوده‌اند استادانی به‌ویژه در رشته‌هایی مانند الهیات و فلسفه که سالها دیدگاههایی همانند دیگر همگنان خود داشته‌اند اما در مواجهه با دیدگاه‌های تازه و با برخورداری از مطالعات روزآمد، به نظری تازه رسیده‌اند. برای نمونه، شادروان دکتر ابوالقاسم گرجی را که شاگردش بودم، پس از حدود ده سال برخی دیدگاه‌های متفاوت با آنچه پیش از این درس می‌داد، یافته بود.
البته. یادم است یکی از شاگردان روانشاد دکتر فردید به استاد گفت که فلان نظری را که ابراز می‌کنید، مخالف نظری است که دو سال پیش بیان کردید. وی پاسخ داد: «آن، نظر دو سال پیش من بود.»

گفت‌وگو با دکتر محمد رجبی با نقل خاطره‌ای از دکتر سید احمد فردید به پایان رسید:
دکتر فردید سعی می‌کرد خودش را به‌روز نگه دارد. به شاگردانی که در خارج داشت، می‌گفت که هر کتاب جدید قابل اعتنایی دیدید، برای من بفرستید. من هم پس از بازگشت از یک سفر خارجی چند کتاب برایش هدیه آوردم. اما او همه مبالغ مربوط به آنها را در همان مجلس به من داد و هرچه اصرار کردم که اینها را به عنوان هدیه بپذیرد، نپذیرفت. 

درباره دکتر محمد رجبی
دكتر محمد رجبی دواني پژوهشگر  فلسفه هنر و زیبایی شناسی به سال 1328 در قم زاده شد. او فرزند علی دوانی _ از روحانیان نامدار و پژوهشگران اسلامي و داراي تأليفاتي ارزشمند است. 
او در مقاطع کارشناسی تا دکترا رشته‌های فلسفه، الهیات و فرهنگ و زبان‌های باستانی را تحصيل كرده و از استادانی چون مرتضي مطهری، سيد محمد بهشتی، محمد مفتح، محمدتقی جعفری، سید احمد فردید، رضا داوری اردكاني، سید حسین نصر و علی شریعتی بهره گرفته است.
دكتر محمد رجبی پس از پیروزی انقلاب اسلامی عهده‌دار سمت‌های اجرایی متعددی چون رياست کتابخانه ملی (۱۳۶۶)، رياست پژوهشگاه فرهنگ و هنر اسلامی (۱۳۷۳)، مدیريت عامل بنیاد سینمایی فارابی (۱۳۷۴)، سرپرستی معاونت سینمایی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی (۱۳۷۶) و رایزنی فرهنگی جمهوری اسلامی ایران در آلمان (۱۳۷۸ - ۱۳۸۴) بوده است. 

فعاليتهاي او در عرصه قلم در قالب تأليف، مقدمه بر کتابها و همچنین مجموعه مقالات و مصاحبه‌هاست. از اين ميان مي‌توان مقدمه‌ای بر کتاب‌ «تمدن اسلامی در قرن چهارم هجری» نوشته آدام متز را نام برد. قرار است در آینده نزدیک دو کتاب از او با عنوانهاي «ماهیت و هویت فرهنگی» و «صورت و سیرت ایرانی» به بازار نشر بيايد. / 

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها